موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13226
شعله‌هايي که نفس اهواز را مي‌سوزانندشب بود، در مسير بازگشت از رامهرمز و ايذه، جاده آرام و تاريک پيش

شعله‌هايي که نفس اهواز را مي‌سوزانندشب بود، در مسير بازگشت از رامهرمز و ايذه، جاده آرام و تاريک پيش مي‌رفت، اما ناگهان بوي تند و سوزاننده‌اي در هوا پيچيد. بويي آشنا، تلخ و سنگين، بوي گوگرد و گاز سوخته. جايي ميان غيرانيه و کريت‌کپ، نفس کشيدن دشوار شد و آسمان، به‌جاي ستاره، آتش را در دل خود داشت. فلرهاي نفتي، همان مشعل‌هاي بي‌رحم صنعت، هنوز در دل شب زبانه مي‌کشيدند و آرامش دشت را به کام دود و سم مي‌کشيدند.سال‌هاست وعده خاموشي اين شعله‌ها داده مي‌شود؛ وعده‌هايي که ميان گزارش‌هاي رسمي و مصاحبه‌هاي پرطمطراق گم شده‌اند. اما واقعيت اين است که هر شب در خوزستان، ميليون‌ها مترمکعب گاز همراه نفت، به جاي تبديل شدن به ثروت ملي، در آسمان مي‌سوزد و در ريه‌هاي مردم خاموش مي‌شود.فلرهاي نفتي تنها مشعل‌هايي صنعتي نيستند؛ نشانِ سهل‌انگاري در برابر سلامت انسان و طبيعت‌اند. آتشِ آنها هر شب نه فقط گاز، بلکه آينده را مي‌سوزاند، آينده کودکاني که با سرفه به خواب مي‌روند و با تنگي نفس از خواب مي‌پرند.در جهاني که هر ذره انرژي ارزشمند است، ما درحال سوزاندن طلاي گازي خويشيم. گازي که مي‌تواند به برق، سوخت، يا هزاران محصول پتروشيمي بدل شود، در برابر چشمان ما به دود تبديل مي‌شود و از آسمان خوزستان آويزان مي‌ماند.مشکل فقط اقتصادي نيست، مسئله انساني است. سلامت مردم، حق‌الناس است. آلودگي فلرها فقط يک آمار زيست‌محيطي نيست، فرياد خاموشي است از دل خاک و انسان.جمع‌آوري گازهاي همراه نفت، نه فقط وظيفه‌اي زيست‌محيطي بلکه فرصتي اقتصادي است. فرصتي براي تبديل خسارت به درآمد، آلودگي به انرژي، و نارضايتي به افتخار ملي. اما تا وقتي تصميم‌ها پشت ميزها خاک مي‌خورند و نه در ميدان عمل، خوزستان همچنان در دود مي‌سوزد.بياييد به جاي نگاه کردن به شعله‌ها، براي خاموش کردن‌شان برخيزيم.زيرا آسمان خوزستان سزاوار آبي پاک است، نه شعله بي‌پايان.*منوچهربرون