يادي از ياران رسانه؛آنان که با قلم زيستند و با نام نيک ماندگار شدندرسانه تنها حرفهاي روزمره نيست، ش
يادي از ياران رسانه؛آنان که با قلم زيستند و با نام نيک ماندگار شدندرسانه تنها حرفهاي روزمره نيست، شيوهاي از زيستن است؛ زيستن ميان مردم، با درد مردم و براي مردم. در روزگاري نهچندان دور، دهه هفتاد شمسي، عشق به نوشتن و ساختن، ما را به دنياي مطبوعات کشاند؛ زماني که مجلاتي چون اطلاعات هفتگي، جوانان امروز و نشريات بومي چون نور و فجر، محفل نويسندگان جوان و عاشقان قلم بود.در آن روزگار، قلمها به نان وابسته نبودند، به ايمان و عشق وابسته بودند.در کنار آن فضا، چهرههايي درخشان حضور داشتند که هرکدام بهتنهايي مدرسهاي از معرفت، تجربه و انسانيت بودند. حبيبالله بهرامي، مرد طناز و اديب، شاعر و روزنامهنگاري که هنوز شيريني کلام و ظرافت انديشهاش در خاطره اهالي رسانه زنده است. کريم عزيزنژاد، مرد فوتبال و رسانه، که با شناخت عميق از ورزش، نثر پخته و دلسوزياش در روايت حقيقت، سالها چراغ مطبوعات ورزشي خوزستان را روشن نگاه داشت.فاضل حيدري، از چهرههاي فرهيخته و فعال فرهنگي، که حضورش همواره با آرامش و آگاهي همراه است.ابراهيم افتخار، معلمي که دردوجبهه رسانه و تعليم خوش درخشيد و ديگر عزيزان در قيد حيات.در کنار اين بزرگواران، ياد آن عزيزان سفر کرده چون کاظم کوهگيوي، مرد خندان و مهربان مطبوعات، و رضا گنجاپور، کارشناس دقيق و متين عرصه ورزش، استاد دهداري عکاس موفق وخبرنکار پيشکسوت نيز هميشه در دل ماست. آنان رفتند، اما ردّ قلمشان در روح رسانه باقي مانده است.رسانه، ترکيبي است از شور و رنج؛ شورِ گفتن حقيقت، و رنجِ شنيدهنشدن آن. خبرنگار، همواره ميان دو جبهه ميجنگد: يکي وجدان خويش، و ديگري سکوتي که بر جامعه سايه ميافکند. همين است که کار در رسانه را جزو مشاغل سخت دانستهاند، زيرا هر واژه مسئوليتي است و هر جمله وزنهاي بر وجدان گويندهاش.امروز، که سالها از آن روزگار گذشته، بايد پرسيد: ما با ميراث فکري و اخلاقي پيشکسوتان خود چه کردهايم؟ آيا هنوز همان شوق، همان صداقت و همان حسِ رسالت در ميان نسل تازه زنده است؟پيشکسوتان رسانه، چراغهاي راهاند. آنان نوشتند تا حقيقت خاموش نشود و جامعه از دروغ و تاريکي نترسد.ياد آنان که رفتند گرامي، و احترام به آنان که هنوز مينويسند و ميمانند، بر همه ما واجب است.قلمشان روشن، نامشان ماندگار * منوچهربرون