ازجمله فضائل اخلاقي در جامعه اسلامي و انساني مردمي زيستن و برخورد درست با مردم است. اين ويژگي خصلت برجسته همه پيامبران عظيم الشان الهي بوده است. قرآن کريم در سوره بقره آيه 164 تعبير "پيامبري از خود آنها" و در سوره شعرا آيات 106 و 124 تعبير "برادر آنها" را دارد که بيانکننده عمق شديد پيوستگي انبياء با مردم است. اين سفيران نور و حقيقت، سرا پا سوز و عشق به مردم عزيز و هدايت آنها و نجاتشان از گرداب ضلالت و گمراهي و انحراف بودند. از انحراف مردم فوقالعاده ناراحت ميشدند. شبانه روز تلاش ميکردند، در نهان و آشکار تبليغ مينمودند، در خلوت و اجتماع فرياد ميزندند تا مردم راه روشن و درست را رها ننموده و به بيراهه نروند. امام علي(ع) نيز وارث همان سفيران نور و هدايت است. آن بزرگوار نيز وظيفهاي جز هدايت، سعادت و نجات انسانها براي خود نميداند. آنچنان مردم را دوست دارد که نميپسندد در زندگيش از ضعيفترين اقشار جامعه برتر باشد، زندگي زاهدانه فوق العادهاي دارد و هرگز سر سفره مولا دو نوع خورشت يافت نميشود، چرا که امام مسلمين است و خود در خطبه 209 نهج البلاغه ميفرمايد: "خداوند بر پيشوايان دادگر واجب نموده زندگي خود را با مردم ناتوان و مستمند برابر کنند تا تنگدستي فقرا و مستمندان آنان را به هيجان نياورده و به طغيان وا ندارد." و در نامه 45 نهجالبلاغه همبستگي و همدردي خود را با مردم چنين ترسيم ميکند: "... هيهات که هواي نفس من بر من چيره شود و حرص و طمع مرا وادار کند تا غذاهاي لذيذ را برگزينم. درحالي که در اطرافم شکمهاي گرسنه و کبدهاي سوزاني باشند؟!... آيا به همين بسنده کنم که مرا اميرمؤمنان بگويند" اما در سختيها و گرفتاريهاي روزگار شريک آنان نباشم يا در سختي زندگي الگو و اسوه آنها نگردم؟
اين سيماي يک حاکم اسلامي و مردمي است که با تمام وجود عاشق و علاقهمند به مردم است. او آن چنان با مردمش صميمي است که در نامه 50 نهجالبلاغه ميفرمايد: همه چيز را با شما در ميان ميگذارم جز اسرار جنگ، چرا که افشاي آن مسائل به مصلحت مردم نيست. به استاندارانش پيوسته سفارش مردم را دارد. در نامه 53 به مالک اشتر نخعي ميفرمايد: "قلب خويش را مملو از رحمت و محبت و لطف به مردم کن و همچون حيوان درندهاي نسبت به آنان مباش که خوردن آنها را غنيمت شماري زيرا مردم دو دسته هستند يا بردار ديني تو ميباشند يا انساني هستند مثل تو که حق زندگي دارند!"
امير مؤمنان حتي بدزباني را شايسته مردمي که دوستشان دارد و دشنام گويي به دشمنانش، نميداند. در جنگ صفين امير مؤمنان علي(ع) مشاهده کرده بعضي از يارانش به اصحاب معاويه ناسزا ميگويند، آنها را از اين کار بازداشت. عرض کردند مگر ما بر حق نيستيم؟ حضرت فرمودند آري. گفتند مگر آنها باطل نيستند؟ فرمود: بلي. عرض کردند پس چرا ما را از دشنام دادن به آنان باز ميداري؟ فرمودند: "من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشيد. اما اگر کردارشان را يادآور ميشديد و گمراهيها و کارهاي ناشايست آنها را برميشمرديد به صواب نزديکتر بود و در عذرخواهي رساتر. و به جاي دشنام، بگوئيد خدايا خون ما و آنان را حفظ کن. بين ما و ايشان سازش ده و از گمراهيشان به راه راست برسان. تا آن کسي که حق را نميداند بشناسد و آن که به راه دشمني ميرود و ستيزگي با حق دارد. از آن دست بردارد".
براساس اين سيره، حاکمان دنيا بويژه جهان اسلام بايد بدانند الگو و اسوه مردمي بودن يک حکومت، حکومت مولاي متقيان امير مؤمنان علي(ع) است و اين درس را از او فرا گيرند و با مردم و در کنار مردم باشند تا راه نجات را بيابند.