غلامرضا بني اسدي
سنجيده گويي، نياز حياتي اين روزهاست. سلامت جامعه و صلابت ايران در اين است که افراد، سنجيده و در حوزه تخصصي خود سخن بگويند. نظاممندي در گفتار به صاحب نظم شدن در رفتار هم ميانجامد. اين ميتواند به همه امور نسق دهد. با نظم و نسق است که ميتوان به فردا اميد داشت اما.... اماي مهمي که در اين ميان هست اين است که همگان به اين سنجيده گويي در حوزه تخصصي خود التزام داشته باشند نه اين که تا شاهد ورود ديگران به حوزه تخصصي خود باشند به خروش آيند و فرياد " واتخصصا" شان به آسمان برسد اما خود را محق بدانند همه حوزههاي تخصصي را شُخم بزنند بيآنکه يک صفحه در باره آن خوانده باشند.
اين هم از پديدههاي عجيب جامعه ماست که فراوان هم آسيب رسانده است. اصلا آسياب چرخاني دشمنان از سيلابهاي پيامد بيتخصص اقدام کردن است نه از انتقاد فلان روزنامه نگار و حتي فرياد بلند فلان گروه و صنف که خود را در موضع مظلوم تصور ميکندهرچند انتقاد، زاويه مغفول مانده برنامهها را عيان ميکنداماآن را بايد قدر دانست نه اين که با دشمن انگاري بر آن نقطه پايان گذاشت. صدايش را اتفاقا بايد شنيد. اين شنيدن است که" حرفِ به جا" را حرمت ميگذارد. آنچه نبايد شنيد، ناگفتنيهايي است که برخي حق به جانب ميگويند. خود را" ذوالفنون" ميپندارند و خام گويي خود را "حق مطلق" ميانگارند.
متأسفانه شاهديم که تريبونهاي پر تکرار و تريبونداران پر سخن اما معمولا به همه حوزهها ورود ميکنند بيآن که درسي خوانده و تجربهاي اندوخته باشند. گاه سخنان کلان را به بلندترين صدا تکرار ميکنند اما آنچه عيان است بيان واقعيتي است که تا کنون يک مغازه کوچک را هم اداره نکردهاند. تا کنون طرحي از آنان کاغذ را به عرصه عمل پيوند نداده است حتي در دولت رفقا اما همچنان نسخه ميپيچند براي همه امور. آنجاکه خود ميدان عمل يافته اند، ميدان و عمل را يک جا شرمنده کردهاند.
وضعيت امروز ما نتيجه ندانسته کاري حضراتي است که بيعلم به عمل برخاستهاند و راه بر علم و عالم بستهاند. ايران بزرگ ما کم دانشمند و مردمان بخرد ندارد اما کم ميدان يافتهاند که اگر ميدان فراخ بود، هرکس در شان خويش و تخصص خود سخن ميگفت. امور هم به ساماني بسيار بهتر ميرسيد اما دريغا که مهندس، پا به حوزه فقه ميگذارد. طبيب از تاريخ ميگويد. فقه خوانده ازترافيک تا گرافيک را کارشناسي ميکند. کارگر و عمله مردم ما هم فوق تخصص تحليل سياست هستند از برجام تا سرانجام همه امور. اين هم بداست. خيلي هم بد است. تا اين بدي را به نفع خوبي تخصص محوري اصلاح نکنيم، راه به خير و صلاح نخواهيم برد. تمرين کنيم سر جاي خود بودن را و به تخصص خويش سخن گفتن را. اين براي همه بهتر است حتي براي آبروي کساني که در همه عرصه ها- خستگي ناپذير- تريبونها را خسته ميکنند....