عکسهايي که اين هفته در صدر اخبار جهان قرار گرفتند، بهروشني شکستهاي سياست خارجي دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريکا، را به نمايش گذاشتند. تصاويري که بيشترين توجه را جلب کردند، مربوط به رژه عظيم نظامي چين و صحنه قدمزدن شي جينپينگ، ولاديمير پوتين و کيم جونگ اون در کنار يکديگر بود. اين تصاوير البته قابل پيشبيني بودند؛ يادآورياي که غرب با مجموعهاي مصمم از رقبايي روبهروست که مأموريت خود را در به چالش کشيدن نظم بينالمللي تحت رهبري غرب ميبينند.اما شگفتي اصلي در تصاويري نهفته بود که چند روز پيش از آن منتشر شد؛ زماني که سازمان همکاري شانگهاي ميزبان رهبران کشورهايي چون هند، ترکيه، ويتنام و مصر بود؛ قدرتهاي منطقهاياي که به طور سنتي نزديکتر به واشنگتن قلمداد ميشدند تا پکن. اکنون اما ترکيب مسمومي از تعرفهها، لفاظيهاي خصمانه و مطالبات ايدئولوژيک بسياري از اين کشورهاي کليدي جهان را از ايالات متحده دور و به چين نزديک کرده است؛ شايد بتوان گفت اين بزرگترين «گل به خودي» در تاريخ معاصر سياست خارجي است.نمونه روشن آن، گروه بريکس است؛ مجموعهاي از اقتصادهاي نوظهور شامل برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي جنوبي که بعدها اعضاي ديگري هم به آن افزوده شدند. در نشستهاي اين گروه، سه کشور کليدي يعني برزيل، هند و آفريقاي جنوبي معمولاً در برابر تلاشهاي روسيه و چين براي تبديل بريکس به ائتلافي ضدآمريکايي مقاومت ميکردند. واشنگتن نيز طي دههها کوشيده بود با اين کشورها بهعنوان رهبران منطقهاي روابط نزديک بسازد تا با رشد جايگاهشان، گرايش دوستانهتري به آمريکا داشته باشند.اما ترامپ همين کشورها را هدف تندترين مواضع و سياستهاي خود قرار داده است. او بالاترين تعرفههاي جهاني را عليه هند اعمال کرد. برزيل را با تعرفههاي مشابه، تحريمها و ممنوعيت صدور ويزا براي مقاماتش مجازات کرد. آفريقاي جنوبي اکنون با تعرفه 30 درصدي، قطع کامل کمکهاي خارجي و تهديد به تحريم مقامهاي دولتي روبهروست.واکنش کشورهاي غير متعهدواکنش افکار عمومي و دولتها در اين کشورها، خشمآلود بود. هند که زماني بهشدت طرفدار آمريکا محسوب ميشد، اکنون با سرعتي چشمگير به سمت بياعتمادي عميق به واشنگتن حرکت ميکند. در برزيل، محبوبيت لولا داسيلوا رئيسجمهور، بهواسطه ايستادگي در برابر زورگوييهاي ترامپ افزايش يافته است. در آفريقاي جنوبي نيز سيريل رامافوسا، رئيسجمهور، هنگامي که در پاسخ به سرزنشهاي ترامپ در کاخ سفيد با آرامش واکنش نشان داد، اعتبار بيشتري کسب کرد. بايد به ياد داشت که ديگر کشورها هم غرور ملي دارند!واقعيت اين است که براي اين چرخشهاي سياستي هيچ توجيه راهبردي وجود ندارد. ترامپ برزيل را به دليل پيگرد قضايي همپيمان ايدئولوژيکش، ژائير بولسونارو، در دادگاههاي مستقل آن کشور تنبيه کرد. آفريقاي جنوبي نيز صرفاً به خاطر تصويب قانون اصلاحات ارضي که ميکوشد بخشي از تبعيضهاي تاريخي دوران آپارتايد را اصلاح کند، آماج خشم ترامپ قرار گرفت. اين دلايل هيچ ارتباطي با بازسازي صنعت آمريکا يا کاهش کسري تجاري ندارند؛ بهويژه آنکه ايالات متحده در تجارت با برزيل حتي مازاد دارد.در همين حال که واشنگتن اين کشورها را از خود ميراند، چين مشغول جلب نظرشان است. پکن با برزيل طرح احداث يک شبکه ريلي گسترده از سواحل اقيانوس اطلس تا سواحل اقيانوس آرام در پرو را ارائه کرده است. شي جينپينگ موفق شد نارندرا مودي، نخستوزير هند، را پس از هفت سال به چين بکشاند. چين همچنين با ارائه کمکهاي اقتصادي و تجاري دل آفريقاي جنوبي را به دست آورده و افکار عمومي آن کشور بيش از پيش به پکن گرايش يافته است.معمولاً گفته ميشود ترامپ با زبان تند مذاکره ميکند تا بهترين توافق را به دست آورد. اما در عمل، سياستهاي او درد و رنج واقعي ايجاد کردهاند؛ مشاغل از دست رفتهاند و بسياري به فقر رانده شدهاند. به همين دليل حتي اگر در آينده اين توافقها بازنگري شوند و شرايط کمي ملايمتر شود، خاطره اين رفتارها باقي خواهد ماند. کشورها همواره به ياد خواهند داشت که واشنگتن ميتواند چنين رفتاري داشته باشد و در نتيجه، ترجيح خواهند داد روابط مستحکم خود با چين و روسيه را حفظ کنند، حداقل براي روز مبادا.امروز سياست خارجي آمريکا به مجموعهاي از بيبرنامگيها، توهينها و وسواسهاي ايدئولوژيک يک نفر تقليل يافته است. بهطور کلي، ترامپ کشورهايي کوچکتر را که بتواند تحت فشار قرار دهد يا رهبران همفکرش را که با او گرم ميگيرند ترجيح ميدهد. او علاقهاي به تعامل با دموکراسيهاي بزرگ و پيچيدهاي که داراي پويايي داخلي و غرور ملي هستند، نشان نميدهد. نتيجه اين است که آمريکا در دوران ترامپ با مجموعهاي از رهبران مستبد - از السالوادور و مجارستان تا پاکستان و پادشاهيهاي خليج فارس - روابط نزديک دارد، اما با دموکراسيهايي چون هند، برزيل، آفريقاي جنوبي، مکزيک، کانادا و بيشتر کشورهاي اروپايي درگير تنش است. آيا اين سياست معنا و منطقي دارد؟ترامپ اين هفته در واکنش به اين تحولات در پيامي سرشار از خشم در شبکههاي اجتماعي نوشت که چين، روسيه و کره شمالي عليه آمريکا توطئه کردهاند. اما اگر به پيامدهاي سياستهاي او نگاه کنيم، شايد پرسش دقيقتر اين باشد که چرا خود رئيسجمهور در ماههاي گذشته بيش از همه به تضعيف منافع و ارزشهاي ايالات متحده کمک کرده است.