بيترديد، ارزشي که اسلام به علم و علم آموزي ميدهد و جايگاهي که براي عالم قائل است، در سطح بسیار بالائی قرار دارد. قدر و منزلت علم و عالم در اسلام قابل اندازهگيري و توصيف نيست اما شمهاي از آن چنين است. به گفته پيامبر اسلام(ص): رأس الفضائل العلم؛ غاية الفضائل العلم؛ دانش ريشه تمام نيكيهاست(1). نوم مع علم خير من صلاة مع جهل؛ خوابيدن با آن بهتر از نماز خواندن بيآن است(2) قليل منالعلم خير من كثير العبادة؛ اندكي از آن بهتر از عبادتهاي فراوان است.(3)
قهراً چنين نگاهي به علم و عالم، هر پيروي را مشتاق ميکند که به عرصههاي علمي گام گذاشته با تلاش و گوشش فراوان و انگيزهاي بالا، علاوه بر اين که بر آگاهي خود ميافزايد، رضايت اولياء دين و خداوند باري تعالي را نيز تأمين نمايد. اين همه سفارش و تأکيد، براي اصل علم و آگاهي و براي ارزش ذاتي دانش است اما اگر علم آموزي براي خود دين و تقويت آگاهي دينداران و اعتلاي کلمهالله باشد، روشن و طبيعي است که اسلام ارزشي دوچندان براي آن قائل شود و مرتبهاي بالاتر براي دانشمندان آن در نظر بگيرد. از همينجا است که در اسلام، الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ التَّفَقُّهُ فِيالدِّين؛ بالاترين کمال تفقه در دين است.(4) إِذَا أَرَادَالله بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ؛ خدا اگر خير بندهاي را بخواهد او را فقيه در دين ميگرداند.(5) و من جاءه الموت و هو يطلب العلم ليحيي به الإسلام كان بينه و بين الأنبياء درجة واحدة في الجنّة؛ اگر مرگ دانشمندي فرا رسد و او طالب علمي باشد كه با آن اسلام را زنده كند، بين او و انبياي الهي در بهشت درجهاي بيش فاصله نخواهد بود.(6) لذا به همين تناسب، انگيزهاي که براي فراگيري علم دين در مؤمنان ايجاد ميشود و نشاطي که در حوزههاي علوم الهي پديد ميآيد، به مراتب، بيشتر و بهتر از دانشگاههاي علوم غير ديني خواهد بود. آموزشي که از روي اعتقاد و از انگيزههاي الهي سرچشمه بگيرد، با نشاط و علاقه خواهد بود و طرب انگيز. زمان و مکان در آن راه نمييابد و پايان ناپذير مينمايد. عاشقانه طلب ميشود ولو از چين(7) و يا در نزد منافق(8) و مشرک(9) باشد. از اينجا است که تاريخ حوزههاي علميه ديني با نشاط عجين ميباشد و عالمان دين، سختکوشترين دانشمنداني بودهاند که هرگز مکان و زمان و نيز نام و نشان دانش اندوزي براي آنان مطرح نبوده و جذابيتي نداشته است و گاه همه زندگي خود را فداي اندکي پيشرفت و تکامل در علم دين ميکردهاند.
اهتمام فوقالعاده به علم و نشاط سرشار از اعتقاد در تحصيل دانش، جزء هويت حوزههاي علميه ميباشد که تا عصر کنوني به نحو احسن جريان داشته و تمام دستاوردهاي گران قيمت حوزهها و آثار ارزشمند عالمان ديني مديون همين نشاط و سرزندگي کسب و نشر دانش ميباشد و بايد تا زماني که حوزههاي علميه باقي است يکي از شاخصهاي اصلي تمايز حوزههاي علوم ديني با ديگر حوزهها باشد و اين امتياز بزرگ را به هيچ قيمتي نبايد از دست داد. اما سوگوارانه بايد گفت که امروزه اين شور و نشاط در برخي از اقشار جوان و نوجوان حوزه و در برخي از محافل حوزوي و منتسب به حوزه، کم رنگ و کم فروغ شده است. گذري هرچند کوتاه به برخي از مدارس ديني به ويژه شهرستانها، اين مسأله حياتي را روشنتر نشان ميدهد. کاهش نشاط علمي در حوزه آفتي است که بخاطر اهميت آن بايد از آغاز براي آن چاره کرد و کمِ آن نيز، براي سيستمي که تمام افتخارش در سخت کوشي علمي است، زياد ميباشد. قطعاً رسوخ چنين آفتي به درون حوزه عوامل مختلف و متنوعي دارد که شمارش و بررسي دقيق آن نيازمند مطالعات عميقتر و فرصتي وسيعتر ميباشد اما اشاره به برخي از آنها در اين مقام خالي از فائده نميباشد.
1- چنان که اشاره رفت، نشاط علمي با اعتقادات ديني و مسئوليت الهي در تحصيل علم، تأثير و تأثر متقابل دارند. لذا هرچه اعتقادات و وظيفه گرائي در تحصيل علم بيشتر باشد، نشاط علمي و تکاپوي آموزشي نيز بيشر ميباشد و بالعکس. اگر صاحب جواهرها در شب وفات فرزند دلبندشان و در کنار جنازه او نيز از تلاش علمي فروگذار نميکردند، بخاطر اعتقادات راسخ و مسئوليت الهياي بود که در عرصههاي علمي احساس ميکردند و بخاطر آن بود که کار علمي در نزد آنان عبادتي بود که نه تنها آخرت آنان بلکه عاقبت منسوبان آنان را نيز تأمين ميکرد. اما امروزه به نظر ميرسد اين نگاه به علم و تلاش علمي، در ميان برخي از طلاب کمرنگ شده و ضعفهايي به چشم ميخورد. زميني کردن علم ديني و گره زدن آن به منافع شخصي و حتي سياسي و اجتماعي و محصور کردن آن در نهادهاي رسمي و مؤسسات دولتي عاقبتي غير از اين ندارد که علم از دايره اعتقادات خارج شود. وقتي فضا به گونهاي باشد که طلبه بجاي سنجش عيار الهي کارعلمي خود و انديشه در مقدار تأثير آن در اعتلاي دين و مذهب، به مقدار صفحات و مبلغ دريافتي آن بيانديشد، انتظاري غير از اين نبايد داشت اما حداقل ميتوان با برنامهريزي دقيق و دراز مدت براي تقويت مباني اعتقادي و اخلاقي طلاب گام برداشت و از پيشرفت چنين آفتي جلوگيري کرد.
2- مشکلات معيشتي طلاب و روحانيان مانع عمده ديگري در تضعيف نشاط علمي در حوزه است که گويي کسي اعتنايي به آن ندارد. به جرأت ميتوان ادعا کرد که امروزه با وضعيت نامناسب اقتصادي و معيشتي فعلي، ممحض شدن در تحصيل و تحقيق علمي در حوزه و اکتفاء کردن به شهريههاي معهود ممکن نميباشد. طبيعيترين راه براي جبران اين کاستي شاغل شدن در مراکز و نهادهاي رنگارنک در حوزه، آن هم در سالهاي آغازين طلبگي است که نه تنها نشاط علمي را از دانش پژوهان حوزوي ميگيرد بلکه متأسفانه پس از چندي، شغل و نگاه اقتصادي به کار علمي اصل قرار گرفته بقيه، امور را تحتالشعاع قرار ميدهد.
3- مدرک گرائي با اين که امري ضروري در سيستمهاي آموزشي کنوني به نظر ميرسد اما اين آفت را دارد که آموزشهاي علمي را از عمق به سطح ميآورد و سطحي نگري، و نمره محوري را اصالت ميبخشد. از اين رو کسب نمره و اخذ مدرک با کمترين هزينه و کوتاهترين راه در دستور قرار ميگيرد. در اين شرايط معلوم است که جزوههاي آماده و پاساژقدسي جاي خود را با کلاس درس و حضور نزد استاد و مطالعات شبانه عوض ميکند.
4- ورود مناقشات سياسي و حتي مسائل جناحي به حوزه و درگير کردن طلاب مبتدي با امور کلان و پيچيده سياسي، وارد کردن مجادلات سياسي به درون مدارس و حجرهها، مانع ديگر نشاط علمي است که انکار نميتوان کرد. اگرچه اطلاعات سياسي و اجتماعي و حتي ورود به سياست براي همه روحانيان در همه سطوح لازم است اما روشن است که آگاهي سياسي با مناقشات کسلکننده حزبي و گروهي تفاوت اساسي دارد و دومي جاي خود را با درس و بحث، تحقيق و پژوهش عوض ميکند.
5- تعطيلات بيش از اندازه و فاصلههايي که ميان طلبه و ممارست علمي ايجاد ميشود، دليل ديگر کسالت علمي در بين برخي از طلبهها ميباشد. برخي آمارها نشان ميدهد تنها يک سوم روزهاي سال درسهاي حوزه برگزار ميشود. بايد ترتيبي اتخاذ گردد که تعطيلات دستکم، در برخي از سطوح علمي به حداقل برسد تا گسستي ميان دانش پژوه و درس ايجاد نشود.
ــــــــــــــ
1. غررالحكم
2. بحارالانوار، ج1، ص185
3. همان
4. الكافي، ج1، ص: 32
5. همان
6. همان، ص184
7. اطلبوا العلم ولو بالصين (مصباح الشريعه)
8. الحکمة ضالّة المؤمن فخذ الحکمة ولو من أهل النفاق (نهج البلاغة/حکمت 80)
9. العلم ضالّة المؤمن فخذوه ولو من أيدي المشرکين (العلم و الحکمة في الکتاب والسنة/ 246)