آرزوي شهادت و نسبت آن با اخلاق!مهدي پورحسينآقاي رحيم صفوي در حاشيه مراسم تشیيع سردار عليرضا افشار که
آرزوي شهادت و نسبت آن با اخلاق!مهدي پورحسينآقاي رحيم صفوي در حاشيه مراسم تشیيع سردار عليرضا افشار که روزي همرزم در جبهههاي جنگ بودهاند، افاضاتي داشتند که موجب تعجب و واکنش بسياري از ديگر همرزمان ايشان، فضلاي حوزه و دانشگاه و بسياري از مردم در فضاي رسانههاي عمومي شده است. ايشان در سخنان کوتاه خود گفت: «من خودم دلم نميخواهد در رختخواب و در استخر و اين چيزها بميرم؛ از خدا ميخواهيم يک شهادت خيلي خوب و آني مثل حاج قاسم سليماني مثل سيدحسن نصرالله مثل اين شهداي اخير سردار رشيد، محمد باقري داشته باشيم». برداشت عموم کساني که اين سخنان را شنيدهاند آن است که اين رزمنده سابق، درصدد کنايه سياسي به نوع مرگ فرمانده پيشين خود، آيتالله هاشمي رفسنجاني در استخر نيز بوده است و البته پوزخند خود ايشان و اطرافيان، پس از اداي اين جملات، مؤيد اين برداشت است.در اين باره چند نکته قابل تأمل است.نخست آن که کسي که اندک آشنايي با منطق شهادت در اسلام داشته باشد ميداند که در فرهنگ اسلامي، شهادت جايگاهي بسيار والا دارد و تنها نصيب کساني ميشود که در راه خدا و به اصطلاح «في سبيل الله»، گوهر شيرين جان خود را با اخلاص تمام تقديم جان آفرين ميکنند و در اين پيشکش، جا، مکان و حتي کيفت جان دادن مطرح نيست و انسان نه تنها در استخر بلکه در رختخواب خود نيز ميتواند شهيد شود. چنان که بسياري از ائمه طاهرين ما نيز نه در معرکه جنگ، بلکه در منزل خود به شهادت رسيدند.دوم آن که اگر ملاک شهادت از منظر ديني نيت خالص براي خداوند و در کف گرفتن جان در راه خدا است، ايشان چگونه احراز کرده است آيتالله هاشمي شهيد محسوب نميشوند و پاداش شهادت ندارند که ايشان نوع ديگر را طلب ميکند. مگر ائمه ما نفرمودند مردگان شما اگر با اعتقاد راسخ بميرند شهيدند ولو در رختخواب بميرند و يا کسي که در راه تأمين معاش خانواده جان بسپارد، شهيد محسوب ميشود.سوم اين که سردار خود بهتر ميدانند که درگذشت آيتالله هاشمي رفسنجاني حداقل در اذهان عمومي مشکوک بوده و از يک روند طبيعي برخوردار نبوده است، چنان که با سوابق پژشکي ايشان نيز همخوان نبوده است. علاوه بر اين که نه تنها ارادهاي براي پيگيري اين موضوع در ميان همفکران آقاي صفوي نبوده، هيچ توضيح قانع کنندهاي نيز ازسوي نهادهاي مسئول ارائه نشده و حتي به گفته فرزندانش پرونده تحقيقات در شوراي عالي امنيت ملي هم با بيارادگي محض، ناتمام رها شده است. پس از کجا معلوم که شهادت «آني»، از آن دست که سردار آرزوي آن را دارد، نصيب فرمانده جنگ تحميلي نشده باشد و ايشان زودتر از برخي از سربازانش به اين فيض نائل نشده باشد.چهارم آن که اساساً در خواست شهادت و نائل شدن به اين فيض عظيم چه تناسبي با بياخلاقي و تمسخر مجاهدان در راه خدا، آن هم زماني که دستشان از دنيا کوتاه است، دارد. اگر شهادت فوز عظيم است که هست و تنها شامل بندگان خاص و افراد خُلص ميشود، چگونه ميتواند نصيب کسي شود که در همان زمان که درخواست شهادت دارد، به تمسخر مرگ فرمانده ارشد خود ميپردازد که تمام عمر خود را در جهاد با دشمنان خدا و دين سپري کرده و حتي به خاطر مروت و مردانگي خود، روزي امثال ايشان را از اعدام به جهت کوتاهي در جنگ نجات داده است. اساساً کسي که تمام سالهاي جنگ را در جبهه بوده و با وجود بيش از دويست هزار شهيد، به فيض شهادت نرسيده و در تمام حوادث پس از جنگ نيز که بسياري از همرزمانش در عراق، لبنان و سوريه به شهادت رسيدند، حتي يک ترکش هم نخورده و يا در شرايطي که بسياري از دوستانش در منزل خود هدف موشک دشمن صهيونيستي قرار گرفتند ولي ديوار خانهاش ترک نخورده، چگونه شهادت خود را در ميان تحقير مرگ ديگران جستجو ميکند و در خواست دارد به فيض عظماي شهادت از نوع «آني» آن، نائل آيد تا مبادا خداي نکرده در مسير شهادت متحمل زجر شود؟!پنجم اين که درحالي که سايه جنگ بر سر مردم سنگيني ميکند اين سرباز سابق جنگ، انتظار کدام جنگ ديگر را ميکشد تا در آن به خواسته شخصي شهادت برسد؟. آيا کسي که آنقدر خود شيفته است که حاضر است با مرارت يک جامعه، خود به سعادت برسد، لياقت شهادت دارد؟ راستي! راضي نگه داشتن هسته قدرت چقدر ميارزد و اصولاً شهادت در راه خدا را به بها ميدهند يا به بهانه؟!