
بسمالله الرحمن الرحيم
توافق حماس با رژيم صهيونيستي براي توقف جنگ غزه و تبادل اسرا در عين حال که به لحاظ توقف خونريزي واقعهاي خوشايند است، اين سؤال مهم را در افکار عمومي به وجود آورده که اين واقعه به نفع کداميک از طرفين است؟ در سطح رسانهها و صاحبنظران و فعالان سياسي نيز ظرف دو روز گذشته به همين سؤال پرداخته شده و پاسخهائي نيز داده شده است.
براي رسيدن به پاسخ جامع، واقعي و بيابهام، ابتدا بايد بپذيريم که جنگ غزه با توجه به انگيزه پيدايش آن و عوارضي که به بار آورد، محدود به طرف نبوده و نيست. اين جنگ با عمليات طوفانالاقصي در 15 شهريور 1402 شروع شد، دو سال طول کشيد و علاوه بر حماس و رژيم صهيونيستي، لبنان، سوريه، يمن و ايران را نيز درگير کرد. حمله رژيم صهيونيستي به قطر نيز از عوارض اين ماجراست ولي ميتوان آن را هم به حساب حماس گذاشت چون هدف، ترور سران اين جنبش بود و شيوخ قطر اصولاً در هيچ زماني احساس طرفيت با رژيم صهيونيستي نميکردند و لذا از اين حمله تحقيرآميز نيز به تعبير امير قطر با انعطاف! عبور کردند. اکنون ميتوان جواب سؤال روز را در چند محور جستجو کرد.
1- واقعيت اينست که برخلاف بسياري از تحليلها و اظهارنظرها، عمليات طوفانالاقصي يک اشتباه بود. ما از همان اولين لحظات دريافت خبر اين عمليات بر اين عقيده بوديم و اکنون که بيش از دو سال از انجام آن گذشته بر اين باورمان راسختر شدهايم.
2- نابودي غزه که تخريب 80 درصد ساختمانها و تمام زيرساختها را دربرميگيرد، خسران بزرگي است. کشته شدن سران حماس و نزديک 68 هزار مرد و زن و کودک اهل غزه و مجروح شدن حدود 200 هزار نفر و آوارگي تقريباً تمام اهالي اين باريکه را نميتوان ناديده گرفت.
3- خارج شدن سوريه از جبهه ضدصهيونيستي و بلعيده شدن آن توسط آمريکا و اسرائيل يکي از بزرگترين خسارتهاي وقايع دو سال اخير است. اين خسارت را بايد از عوارض منفي عمليات طوفانالاقصي دانست.
4- نفوذ رژيم صهيونيستي به جنوب لبنان، به شهادت رساندن 4 هزار نفر از مردم اين کشور و در رأس آنها سيدحسن نصرالله که بايد فقدان او را بزرگترين خسارت به جبهه ضدصهيونيستي در جهان عرب دانست از عوارض مستقيم عمليات طوفانالاقصي است. بخش مهم ديگر خسارتهاي وارده به لبنان، روي کار آمدن دولت وابسته به آمريکا و همسو با رژيم صهيونيستي در لبنان است که به معناي برباد رفتن تمام تلاشهاي به عمل آمده چند دهه براي دور نگهداشتن اين کشور از دايره نفوذ آمريکا و اسرائيل است.
5- خسارتهاي وارد شده بر انصارالله يمن از جهات تلفات انساني و امور مادي را نيز بايد از عوارض جنگ غزه دانست.
6- در جنگ تحميلي 12 روزه اسرائيل و آمريکا بر ايران هرچند مهاجمان به اهداف خود نرسيدند ولي شهادت 1100 نفر از هموطنانمان شامل فرماندهان نظامي و دانشمندان، خسارت بزرگي بود. همينطور بمباران مراکز هستهاي ايران که از عوارض زيانبار اين جنگ بود.
7- رژيم صهيونيستي با دو سال نسلکشي در غزه و انواع جنايات در نقاط مختلف فلسطين نتوانست به اهداف اعلام شده خود که نابودي حماس و آزادسازي اسراي اسرائيلي بود برسد ولي حالا درصدد است با اين توافق به اين هر دو هدف برسد. البته اسرائيل در سرتاسر جهان نزد افکار عمومي منفور شد و سران اين رژيم در دادگاه کيفري بينالمللي محکوم شدند و تحت تعقيب قرار گرفتند. در جنگ با ايران نيز اين رژيم دچار زيانهاي بزرگي شد که سابقه نداشت.
8- هنوز مشخص نيست بعد از آزاد شدن اسراي اسرائيلي آيا رژيم صهيونيستي به پيماني که در مصر با حماس براي عقبنشيني از غزه و خودداري از ادامه جنايات بست پايبندي نشان خواهد داد يا نه. بدعهدي آمريکا و رژيم صهيونيستي که تمام صفحات کارنامه آنها را سياه کرده، مانع رسيدن به اين اطمينان ميشود که صهيونيستها به مفاد پيمان عمل کنند.
با توجه به اين واقعيتهاي غيرقابل انکار نميتوان براي وقايع دو ساله اخير برنده مشخصي معرفي کرد. با رصد آنچه در روزها و هفتهها و حتي ماههاي آينده اتفاق خواهد افتاد و ترکيب کردن آن اتفاقات با خساراتي که تمام طرفها متحمل شدهاند، شايد بتوان به قضاوت دقيقي درباره اين موضوع رسيد.