محمدحسين بنياسدي
با اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ در سال 1356 راه پناهندگي و مهاجرت افغانستانيها به کشورهاي همسايه به ويژه ايران و پاکستان هموار شد.در اين ميان پاکستان از ابتدا اقدام به ساماندهي اين آوارگان در اردوگاههاي ويژه و صدور کارت شناسايي و ملزمکردن آنها به مقررات داخلي و کنترل و نظارت بر آمد و شد آنها نمود و پاي سازمانهاي بينالمللي را نيز باز کرد و از اين قبيل کمکها از آنها براي اوارگان افغانستان دريافت کرد. متأسفانه ايران برخلاف پاکستان نه تنها آنان را ساماندهي نکرد بلکه با شعارهاي احساسي و عاطفي پذيراي آنان شد تا جايي که برخي چهرهها از مردم خواستند با آنها مثل مهاجرين صدر اسلام برخورد کنند و حتي تعداد زيادي ازدواج بين آنها با دختران ايراني صورت گرفت.طي اين چند دهه ميليونها افغاني در ايران حضور يافته و در امور سازدگي و کارهاي سخت ايفاي نقش کردند گر چه با اقدامهاي خشن خود تجربه تلخي از خشونت نيز در ايران به جاي گذاشتند، با تحکيم حضور مهاجرين افغاني و محکم شدن جاي پاي آنها در ايران افراد با نفوذ و لابي افغانها سعي در اعمال فشار براي تسهيل قانون تابعيت ايران کردند تا آنها را در جامعه ايراني ادغام کنند. البته اين واقعيترا نيز بايد پذيرفت که حضور ميليوني افغانها به منبع در آمدي براي برخي افراد و نهادهاي ايراني نيز تبديل شد که به گرمشدن تسلسل دستگيري، اخراج و سپس ورود مجدد اين گروه نيز منجر گرديد.بر آمدن طالبان در کابل در سال1397 و خروج نيروهاي آمريکايي از افغانستان فرصتي براي فرار و مهاجرت ميليونها افغاني فراهم آورد. در اين ميان رئيس جمهور شدن رئيسي با پشتوانه لابي خراسان موقعيت مناسبي براي ورود ميليونها افغاني و تسهيلات اساسي براي آموزش و زاد و ولد آنها فراهم کرد که ظاهرا کنترلي هم ازسوي ايران اعمال نگرديد.متأسفانه تا کنون آمار دقيقي از تعداد اتباع افغانستان در ايران اعلام نشده برخي از شش ميليون و بر خي تا ده ميليون برآورد ميکنند که اين خود شايعات مختلفي را دامن ميزند.طي تجاوز 12 روزه اسرائيل به کشورمان و حرف و حديثهايي از مشارکت اتباع در اقدامات ضد امنيت ملي ايران به گوش رسيد گر چه جزئيات نقش اتباع به صراحت اعلامنشد که درغير اين صورت ممکن بود افکار عمومي ايرانيان عليه اتباع را تشديد کند و به حوادث بسيار تلخ و غير قابل کنترلي منجر گردد.اکنون بعد از حمله اسرائيل نقش اتباع همراه با بار اقتصادي ناشي از حضور ميليونها افغاني به ويژه در ايندوره خشکسالي و بحران اقتصادي که مردم ايرانرا در مضيقه قرار دا ده است، بايد از اين فرصت ايجاد شده براي سامان دهي اتباع استفاده کنيم و نگران اشک تمساح غربيها و نهادهاي بشردوستانه از اخراج افغانيها نباشيم و همزمان هموطنان ايراني را توجيه نمائيم که دلسوزيهاي احساسي و عاطفي را کنار بگذارند و از تصميم مسئولين در ساماندهي مهاجرين افغاني حمايت نمايند.درحالي که نظام خشن پشتون محور در کابل با ايجاد دايره تنگ ايدئولوژيک _قومي پشتون از يکسو مانع ايجاد نظام جامع از قوميتهاي ديگر افغان شده و ازسوي ديگر به دنبال فرار قوميتهاي غير پشتون و پاکسازي آنها و جايگزيني با ديگر پشتونهاي غير بومي است ولي همزمان خود را مدافع و دلسوز مهاجرين ميداند به طوري که سرپرست وزارت خارجه طالبان اخراج مهاجرين را از ايران بسيار شديد و آزار دهنده توصيف ميکندو اعتراف ميکند که در افغانستان آمادگي براي پذيرش بازگشت شدگان وجود ندارددرحاليکه وظيفه طالبان فراهم کردن زمينه باز گشت مهاجرين افغاني است و از طرف ديگر عدم باز گشت ميليونها افغاني نه تنها باعث محروميت اين مهاجرين از حقوق طبيعي خود تو سط طالبان است بلکه خاطر طالبان را نيز از حضور ميليونها نفر که بعضا به دنبال هويت فرهنگي و مشارکت و سهم خواهي خود در امور داخلي هستند راحت ميکند.در اين شرايط فراهم کردن ادامه حضور اتباع در ايران بزرگترين خدمت به طالبان غاصب ونظام تبعيضآميز حاکم بر کابل ازسوي دولت جمهوري اسلامي است کهدر تا ريخ به ثبت خواهد رسيد.جاي آن دا ردکه به مسئولين جمهوري اسلامي که نسبت به اخراج اتباع جديت بهخرج داد هاند خدا قوت گفت و باحمايت از آنان اخراج همه اتباع و سپس سامان دهي کليه مهاجرين به ايران را خواستار شدهر کشوري مخير است براساس منافع و ملاحظات خود نسبت به برخورد با اتباع بيگانه اقدام نمايد و لذا نبايد تحت تأثير غوغا و انتقادهاي ديگران قرار گيرد.برخي مسئولين از حضور 6 ميليون اتباع رسمي که بيش از 3 ميليون نفر آنها غير مجازند و حاضر به مشا کت در آمايش مهاجرين نيستند سخن ميگويند درحاليکه نهادهاي مربوطه بايد با قاطعيت عمل کرده و آنان را ملزم به مشارکت در آمايش مهاجرين کنند.منافع ملي ايجاب ميکند از اين فرصت تاريخي پيش آمده منتهاي استفاده کند و اين مشکل اتباع را که يکي از معضلات بزرگ کشور است در پرتو اين فرصت مرتفع نمايد و آن را سر و سامان بخشد. بديهي است بعد از اخراج همه اتباع ميتوان صفحه جديدي در نحوه صدور رواديد به اتباع به صورت رواديد زيارتي، تحصيل، سلامت، کار و.... باز کرد و با آنان به صورت قانونمند در ايران برخورد کرد. يکي از مواردي که مسئولين مربوطه در چارچوب اخراج اتباع بايد به کار بندند قطع ارتباط منافع افراد و نهادهايي است که از قبل اتباع برخوردار ميشوند، سال گذشته در نتيجه برون سپاري ويزاي ايران و بيمه مسافرتي اتباع، ميليونها دلار در آمد نصيب بر خي از افراد و نهادها شده که طبعا آنها را وسوسه ميکند که منافع ملي را در تقابل با منافع شخصي و گروهي خود ببينند و بعضا خداي ناکرده مرتکب قصور شوند لذا ميطلبد نهادهاي نظار تي به خصوص در وزارت خارجه و وزارت کشور و نيروي انتظامي حساسيت بيشتري به خرج دهند.ازسوي ديگر به صلاح کشور و منافع ملي است که وزارت خارجه به خصوص بخش تابعيت آن از اعمال فشارهاي بيروني در امان بماند و اين وزارت خانه حاکميتي را از جولانگاه منافع لابي و دلالهاي منافع اتباع شدن پاک سازد.پيشنهاد ميشود سه کشور ايران،پاکستان و تاجيکستان که بيشترين تعداد اتباع افغاني را در خود جاي دادهاند با هماهنگي نهادهاي مربوطه در صحنه جهاني و منطقهاي اقدامات خود در اخراج اتباع را تشريح و توجيه نمايند و سازمانهاي حقوق بشري منتقد اخراج اتباع را توجيه نمايند که کمکهاي لازم به اتباع در کشور افعانستان را افزايش دهند و همزمان طالبان را تشويق و ترغيب به رعايت حقوق اين بازگشت شدگان به موطن خود نمايند و خواستار ادغام و مشارکت آنها در بافت و تشکيلات طالبان در افغانستان شوند.اين نکته قابل تأکيد است که فشار افراد و يا نهادها براي حفظ ميليونها نفر از اتباع در ايران خواسته يا ناخواسته مشارکت در نسل کشي و جابجايي قوميتها و هويت زدايي ازسوي نظام تبعيض آميز طالبان حاکم بر افغانستان به شمار ميآيد.