غلامرضا بني اسدي
گردشگري يک ابرصنعت است که ميتواند کشور را چند گام به پيش برد. حتي ميتوان چاههاي نفت را پلمب کرد و برمدار گردشگري، کشور را به بهترين شکل چرخاند. البته نه با فروختن بليت بيتالمقدس! بلکه با تدبير درست و به روزکردن درستتر ظرفيتهاي گرشگري ايران. کار را هم بايد به کساني سپرد که اهلِ اين کارند، روي هوا راه نميروند و پاي شان روي زمين تدبير و شناخت محکم است. فضاي مجازي را ميشناسند و ميتوانند از ظرفيت آن براي معرفي ظرفيتها بهره گيرند اما "فضايي" فکر نميکنند. اجازه هم نميدهند که خيال جاي تفکر را اشغال کند. اهليت در اين زمينه خيلي مهم است، خيلي مهم. البته نه از آن نوعي که برخيها در زمان انتخابات براي خودشان نوشابه باز ميکنند و از ضرورت سپردن امانت به اهلش سخن ميگويند. اهل بخوانيد خودشان بيآنکه آزموني را با سربلندي به موفقيت رسانده باشند. به کساني که دانش و تخصص و تبحر و شمِّ اين کار را داشته باشند.مي شود با گردشگري ايران را از نو تعريف کرد. من کيف کردم وقتي صحبتهاي يک جوان را در گفتوگو با چند نفر ميشنيدم. او ميگفت "من سرباز ايرانم"، سرباز وطن در عرصه گردشگري. ميگفت صنعت توريسم بايد دست ايران را بگيرد اين ظرفيت را هم دارد البته اگر متوليان بتوانند تدبير کنند براي برخاستن آن. گردشگري مذهبي، هم ارز ميآورد و هم پيام ميبرد. راهي است که خدا براي ما باز کرده است اگر خودمان بن بست درست نکنيم. دري است که گشوده اگر با غفلت يا نفهميدن زبان اين صنعت برآن قفل نزنيم. ظرفيت توريسم طبيعت و گردشگري باستاني را هم داريم اگر سنگها را از سر راه برداريم. اگر چون «ترجمه» زبان مبدا و مقصد را بلد باشيم و روش تعامل با مردم ديگر کشورها را بدانيم. اگر نظمي به ظرفيت حمل و نقل بدهيم. اگر در همه کشور، يک قانون حاکم باشد. او که با زائران و گردشگران عرب زبان سر و کار داشت به يک نکته مهم، حساس و حياتي ميپرداخت به اين بيان که در عراق دارند ايران هراسي ميکنند. حتي خشکسالي و وضعيت دجله را به ايران ربط ميدهند. عامه مردم ساده دل هم تحت تأثير قرار ميگيرند. حتي بدون آن که فکر کنند ايران پايين دست است و نميتواند بالادست رودخانه را ببندد. هرچه مشکل است را به نام ما "ذهن نشينِ" مردم همسايه ميکنند. اين باعث ميشود که نگاهشان به ما تغيير کند. ما هم بايد کار کنيم. آمدنشان به ايران اين فرصت را فراهم ميکند که با رفتار درست و بيان صادق واقعيتها ذهن شان را طهارت دهيم. اين گونه ميشود از آنان سفير براي ايران ساخت. او به مسئلهاي ديگر هم توجه داد. آنان از رژيم صهيونيستي متنفرند. کيف ميکنند وقتي موشکهاي ما در پايگاههاي صهيون مينشيند. همين هم ميتواند موضوعي براي بحث باشد. ما اگر بتوانيم درست ارتباط بگيريم خواهيم توانست پذيراي گردشگران بيشتري از کشورهاي اسلامي باشيم. دو سر ماجرا سود است براي دو طرف. هم ما سود اقتصادي ميبريم و بهره تعريف ايران واقعي را داريم. هم آنان از بازار حلال خريد ميکنند با کمترين قيمت و برادري شان با ملت ايران عميقتر ميشود.اين ابرصنعت گردشگري ميتواند اقتصاد، فرهنگ، حتي امنيت ملي- منطقهاي را ارتقا دهد اگر درست از اين ظرفيت استفاده کنيم.