موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13229
انگار خدا فقط با مردم ايران حساب و کتاب مي‌کند!

غلامرضا بني اسدي

مسائل طبيعي را به سياست ربط مي‌دهند و بخل آسمان بر زمين را به رفتار مردم گره مي‌زنند. بايد پرسيد آيا فکر مي‌کنند و اين حرف‌ها را مي‌زنند؟ آياحساب مي‌کنند که چنين بي‌حساب مي‌گويند؟ به جرات مي‌توان گفت اينان نه قانون طبيعت را مي‌شناسند و نه قواعد سياست را فهم مي‌کنند. حالا دري به تخته خورده و به جايگاهي رسيده‌اند. در اين جايگاه هم وقت خود را صرف آموختن و خدمت نمي‌کنند که در ميدان دعوا شب و روز مي‌گذرانند. جالب است که يکي خشکسالي را نتيجه وضعيت پوشش زنان جامعه مي‌داند و ديگري رئيس‌جمهور را به دليل مخالفت با قانون عفاف و حجاب، مسبب گسترش فساد و فحشا در سراسر کشور مي‌داند که ريشه بارش‌هاي کم در گناهان اوست. انگار يادش نمي‌آيد که قصه پوشش و وضعيت حجاب، دوسال قبل از رياست جمهوري پزشکيان اتفاق افتاد و خشکسالي هم قبل از آن، خاک ايران را عطش سوز کرده بود. بعدي هم مي‌آيد و مي‌گويد، وقتي ما به دستورات خدا عمل نمي‌کنيم و علناً با عفاف و حجاب مخالفت و باعث گسترش فساد و فحشا در جامعه مي‌شود، نزول برکات کاهش پيدا مي‌کند. يعني اگر انسان‌ها به مسير الهي و خدايي بازگردند و از اوامر الهي اطاعت کنند، خدا هم برکاتش را نازل مي‌کند اما وقتي نافرماني مي‌کنيم، خدا هم برکاتش را کم مي‌کند و اين قاعده طبيعي است.يکي به اين قبيل آدم‌ها بگويد کسي با عفاف مخالف نيست که جمله، آن را به عنوان يک ارزش متعالي پاس مي‌دارند. با حجاب به عنوان واجب شرعي هم مؤمنان، مؤمنانه برخورد مي‌کنند. آنچه به اما و اگر افتاده قانوني است که افرادي با اين زواياي نگاه نوشته‌اند. همين کساني که خشکسالي را به منع رحمت الهي تعبير مي‌کنند و جوري سخن مي‌گويند که انگار خدا هم با ما – نعوذ بالله- سر حساب و کتاب را باز کرده است، فقط هم با ما مردم ايران. والا در کشورهايي که باران فراوان است و زمين سرسبز، زنان اصلا حجاب ندارند بماند که باوري به آن هم ندارند. مردم هم مي‌بينند و گفته‌هاي اينان را هم مي‌شنوند و مي‌پرسند اگر باران به موي زنان بسته است چرا در اروپاي بي‌حجاب چنان مي‌بارد اما در ايرانِ پر حجاب که اندکي سر برهنه کرده‌اند نمي‌بارد؟ اگر چنين نيست و قواعد علمي و جغرافيايي و تغيير اقليم و..... حاکم است چرا اينان چنين مي‌گويند؟بگذريم، آقايان را بايد گفت که مسائل طبيعت را به سياست گره نبايد زد چه رسد به دين و آئين. اگر بخواهيم حديث بخوانيم، به روايت‌هايي مي‌رسيم که بازگو کردنش، باعث يقه دراني خود اين افراد مي‌شود. بدانند اينان که گفتاري چنين و ربط آن به خدا، باران نمي‌آورد اما خراش در باور‌هاي مردم مي‌اندازد. اگر واقعا درد دين داريد، رفتار خود را اصلاح کنيد و آيين را به طبيعت گره نزنيد.