موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13222
سيزده آبان روز بلوغ سياسي نوجوانان ايراني

 

 

روز سيزده آبان يک روز تاريخي در تقويم ايران است، روزي که بخشي از سرنوشت اين سرزمين را رقم زده است. و چه عجيب که ردپايي ثابت در تمام اين حوادث به چشم مي‌خورد. ردپاي استکبار جهاني در تبعيد امام در سال 42، در کشتار دانش‌آموزان و دانشجويان در سال 57 و در نهايت مهر بطلاني که دانشجويان خط امام با تسخير سفارت آمريکا بر دخالت و دست اندازي‌هاي استکبار جهاني در ميهن اسلامي‌مان زدند.

فرهيختگي دانش‌آموزان

دانش‌آموزاني که هنگام تبعيد امام در سال 42 خردسالاني بيش نبودند، 15 سال بعد غيور مرداني در اين خاک شدند که بر ظلم و بيداد شوريدند. آنان درس را نه در پشت نيمکت‌هاي چوبي کلاس و بر تخته سياه آن که بر صفحه سپيد پيشاني مردمان زجرکشيده در کوچه و بازار آموختند. آنان خود را مجزا از جريان انقلاب نمي‌دانستند آن روزها همه از پير و جوان، زن و مرد و کودک در اعتصاب و راهپيمايي شرکت مي‌کردند. در آن روزها حتي گفتگوهاي کودکان خردسال نه بر سر بازي‌ها و بازيچه‌ها که از ظلم شاه و راهپيمايي‌ها بود. دانش‌آموزان چنان سهمي در اين جريان داشتند که اگر صفحه‌ايي از اوراق خونين انقلاب به نام آنان رقم نمي‌خورد، بر زحمات، رشادت‌ها و تلاش‌هاي آنان جفا شده بود، آن روزها دانش‌آموزان، اعلاميه‌هاي امام را رونويسي و پخش مي‌کردند، شبها خطر حکومت نظامي را ناديده مي‌گرفتند و با خط‌هاي ابتدايي و ناپخته خود ديوارهاي شهر را به شعارهاي انقلابي مزين مي‌کردند.

چگونه نوجواني که در ابتداي زندگي است، به بلوغ فکري و عقيدتي مي‌رسد و خود را در جريان انقلابي وارد مي‌کند که لازمه آن شناخت است؟ اينها را بايد در فضاي فکري آن عصر و به ويژه در کلام امام‌خميني جست که اعتراضات فروخفته در درون ملت را که عمري به درازاي تاريخ داشت با ايمان و اعتقاد مردم گره زد و از ميان آن پرشورترين انقلاب قرن را ساماندهي نمود. در آن روزها شعاري برگرفته از امام شهيدان و آزادگان امام حسين(ع) ورد زبان همگان بود و متفکران بزرگي هم از اين پيام به خوبي بهره مي‌جستند: ان الحياه عقيدةٌ و جهاد. و امام‌خميني نيز در باره اين مضمون فرموده است: «زندگي يعني آرمان و مبارزه در راه آن. ان الحياه عقيدة و جهاد. مطلبي که از نظر شيوه تفکر اسلامي هيچ جاي ترديد در آن نيست، اين است که مرگ از زندگي ذلت بار بهتر است.

امام خود در رأس مبارزه قرار مي‌گيرد نه اينکه خود گوشه‌نشيني اختيار کرده مردم را به مبارزه فراخواند. امام گام اول مبارزه را بر مي‌دارد و بر آمريکا، اسرائيل و رژيم پهلوي که دست نشانده اولي و حامي دومي است فرياد مي‌زند و خود رنج تبعيد را شجاعانه تحمل مي‌کند: «من ا ز آن آدمها نيستم که يک حکمي اگر کردم بنشينم چرت بزنم که اين حکم خودش برود، من راه مي‌افتم دنبالش. اگر خداي نخواسته يک وقتي ديدم که مصلحت اسلام اقتضا مي‌کند که يک حرفي بزنم، مي‌زنم ودنبالش راه مي‌افتم و از هيچ چيز نمي‌ترسم بحمدالله تعالي. نوجواني که امام مرجع تقليد او و خانواده اوست، قدم در راه وي مي‌نهد کلام امام را که برگرفته از کلام‌الله است به گوش جان مي‌شنود: قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثني و فرادي.

امام همانند ديگر رهبران سياسي نمي‌گويد: برويد حزب تشکيل دهيد، طرفدار جمع کنيد بعد قيام کنيد؛ امام نهيب مي‌زند اگر مسلمانيد بر شما واجب است که تک تک يا دو به دو با ظلم مبارزه کنيد.

اين اساس انديشه امام در مبارزه عليه ظلم ستم شاهي است و مي‌بينيم چون ازجان برخاسته بر دل مرد مي‌نشيند و آنان را از کوچک و بزرگ وارد عرصه مي‌کند. امام ترس از مبارزه را در ميان مردم انقلابي اينچنين از بين مي‌برد: خون شما به پاي نهال دينتان فرو مي‌رود و همراه دينتان بالا مي‌آييد که: و لاتحسبن الذين قتلوا في سيبل‌الله امواتا بل احياءٌ عند ربهم يرزقون... "ثار" شما که خونبهاي دين خداست هرگز از بين نمي‌رود، زيرا خود به همراه خونبها زنده مي‌شود و خونبهاي شما "لقاءالله" است و دين خدا زنده مي‌شود و برکت آن مي‌ماند.

در سايه اين تعاليم است که نوجوان روزهاي انقلاب، دانش‌آموز روزهاي پرشور مبارزه و حماسه، از راهپيمايي‌ها، مبارزات و شعارها بيش از درس‌هاي مدرسه، تعليم يافته و براي فراگيري بيشتر در روز 13آبان 57 مدارس را به تعطيلي مي‌کشاند و راهي دانشگاه تهران مي‌شود. در آن روز دانش‌آموز مسلمان ايراني در خون خود وضو گرفت و به امام خود اقتدا کرد و در قيام نماز تنها خدا را بزرگ و لايق بزرگي خواند و نمازش را، رودرروي معبود و در بهشت او سلام داد.

روز ملّي مبارزه با استکبار

روز 13 آبان، يادآور حوادث مهمي است که در شکل‌گيري انقلاب اسلامي و بيرون راندن مظهر استکبار يعني آمريکا از ايران نقش اساسي داشتند. در روز 13 آبان 1343، مأموران رژيم شاه، حضرت امام خميني را در قم دستگير و به دستور آمريکا، به ترکيه تبعيد کردند. در روز 13 آبان 1357، دانش‌آموزان تهراني در اعتراض به دخالت‌هاي آمريکا در ايران، راه‌پيمايي کردند، ولي دژخيمان رژيم شاه، به آنان حمله کرد و آنان را به خاک و خون کشيد. در روز 13 آبان 1358، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، لانه جاسوسي آمريکا را در تهران تسخير کردند و جاسوسان آمريکايي را به گروگان گرفتند. بدين ترتيب، مبارزه ضد آمريکايي مردم ايران، ابعاد جديدتري پيدا کرد. بنابراين، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اين روز را به روز «ملّي مبارزه با استکبار» نام‌گذاري کردند.

حوزه‌هاي علميه و فرياد عليه استکبار

حوزه‌هاي علميه همان گونه که امام‌خميني فرمودند در طول تاريخ همواره در کنار مردم محروم و در برابر قدرت‌هاي ستم‌گر قرار داشته‌اند: «در هر نهضت و انقلاب الهي و مردمي علماي اسلام اولين كساني بوده‌اند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمي اسلامي را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت، پيش‌كسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالاي‌دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرش‌‌‌هاي حوادث خونين به شهادت نايستاده است. در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزي، شهداي اولين، از كدام قشر بوده‌اند؟ خدا را سپاس مي‌گذاريم كه از ديوار‌‌هاي فيضيه گرفته تا سلول‌‌‌هاي مخوف و انفرادي رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌‌ها و ميادين مين، خون پاك شهداي حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلي نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه‌‌ها نسبت به قشر‌‌هاي ديگر، زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلي شهيد شده‌اند و اين رقم نشان مي‌دهد كه روحانيت براي دفاع از اسلام و كشور اسلامي ايران تا چه حد مهيا بوده است» و رمز کام يابي نهضت پربار سر سلسله بيداردلان؛ حضرت امام‌خميني و محبوب بودن آن رادمرد بزرگ نيز اين بود که از يک سو، دشمن مستکبران بود و ازسوي ديگر، ياوري هميشه غم‌خوار براي محرومان و مستضعفان به شمار مي‌آمد. از اين رو، حوزه‌هاي علميه کنوني به عنوان ادامه دهنده خط راستين آن آيت بلند کتاب مقاومت در مبارزه ملي با استکبار، نقش مهمي دارند.

نقش دانش‌آموزان

بي گمان، دانش‌آموزانِ آگاه و رشيد ما در مبارزه با استکبار، همواره نقشي فعّال و فراموش ناشدني ايفا کرده‌اند. اين عزيزان بودند که در13 آبان 1357، به مردم مسلمان ايران، شور و شعور و عشقي دوباره بخشيدند. آنان از آينه احساس و شعور مردم انقلابي، غبار بر گرفتند و هويت مسلماني، خود اتکايي و مبارزه با استکبار را به همگان آموختند. اين نوجوانان دانش دوست بودند که با شعارهاي توفنده و مشت‌هاي گره خورده، پايه‌هاي حکومت مزدور پهلوي را سست کردند و لرزه بر اندام زمام‌داران کاخ سفيد انداختند. اين جوانان دانش پو بودند که با قيام خويش، به مستضعفان آموختند که براي به دست آوردن حقوق از دست رفته خود، بايد با ستم‌گران جهاني بستيزند. اينک، آن رشادت‌ها و حماسه آفريني‌ها، ايجاب مي‌کند که قشر دانش‌آموز ما، در مبارزه با استکبار، سهم مهمي بر عهده گيرند و هم چون گذشته از پيش گامان اين قيام ملّي باشند و به توصيه امام خميني عمل کنند که «از بي‌اعتنايي به سرنوشت جامعه و سر در لاک خود فرو بردن بپرهيزيد. در مورد محيط اطراف خود حساس باشيد و در جهت دهي و سامان بخشي به امور مشارکت کنيد. اگر امروز از حضور فعالانه در اجتماع و دخالت در سرنوشت خويش خودداري کنيد، فردا نيز چنين منشي خواهيد داشت. بکوشيد از خودگرايي و خودخواهي فاصله بگيريد و همواره منافع خود را در مصالح و منافع کل جامعه جستجو کنيد».