نگاهي انتقادي از منظر سياست و امنيت ملي ايرانمحمدصادق دانشجوکارشناسي ارشد علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتيدر هفتههاي اخير و پس از فعال شدن «مکانيسم ماشه» و بازگشت تدريجي تحريمهاي سازمان ملل عليه جمهوري اسلامي ايران، برخي صداها در فضاي عمومي و محافل غيررسمي و حتي رسمي کشور به گوش ميرسند که از «لزوم حرکت ايران بهسوي توليد سلاح هستهاي» سخن ميگويند. اين ديدگاه سطحي و غيرعلمي، در ظاهر با تکيه بر منطق بازدارندگي، در واقع در تعارض کامل با اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي است. بررسي دقيقتر اين ديدگاه نشان ميدهد که چنين تفکري نهتنها امنيت و بازدارندگي براي ايران به همراه ندارد، بلکه ميتواند موجوديت سياسي، حقوقي و حتي اخلاقي کشور را در نظام بينالملل با خطر جدي مواجه سازد.نخست بايد يادآور شد که جمهوري اسلامي ايران در طول 46 سال گذشته، هزينههاي سنگيني را براي حفظ چهرهاي صلحطلب و مسئول در برابر جامعه جهاني پرداخت کرده است. موضعگيريهاي رهبر انقلاب و بيانيههاي وزارت امور خارجه و فعاليتهاي دستگاه ديپلماسي ايران، همگي بر اين اصل تأکيد داشتهاند که برنامه هستهاي ايران، صرفاً ماهيتي صلحآميز دارد. هرگونه حرکت به سمت توليد سلاح هستهاي، تمام اين ميراث سياسي و حقوقي را نابود ميکند و بهنوعي تأييد ادعاهاي چهلساله غرب مبني بر «ماهيت پنهان نظامي» فعاليتهاي هستهاي ايران خواهد بود. چنين اقدامي، عملاً مشروعيت تاريخي و اخلاقي ايران در تقابل با تحريمها و فشارهاي خارجي را از بين ميبرد و به دشمنان اين امکان را ميدهد که سياستهاي خصمانه خود را با پشتوانهاي تازه و مشروع ادامه دهند.از منظر نظريههاي روابط بينالملل نيز، باور به «بازدارندگي هستهاي» در شرايط کنوني ايران يک سادهانگاري خطرناک است. نظريه بازدارندگي، که ريشه در دوران جنگ سرد دارد، تنها زماني کارکرد واقعي دارد که ميان دو قدرت، توازن پايدار در توان نظامي و سياسي برقرار باشد. چنين توازني مستلزم وجود زيرساختهاي فني گسترده، سامانههاي فرماندهي و کنترل قابل اعتماد، ظرفيت دومضربهاي، و در نهايت ثبات سياسي و اقتصادي در داخل کشور است. هيچيک از اين شرايط در وضعيت فعلي ايران که تحت شديدترين تحريمهاي مالي و تکنولوژيک قرار دارد، فراهم نيست. حتي در فرض محال ساخت بمب هستهاي، ايران تا سالها با مشکل ذخيرهسازي، حمل و کنترل و تضمين امنيتي آن روبهرو خواهد بود و اين مسير، خود بسترساز تهديدهاي تازهتر است نه امنيت. به بيان ديگر، صرف «داشتن بمب اتم» با تبديل شدن به «قدرت اتمي» تفاوت دارد. ايران حتي اگر به فناوري توليد بمب اتم دست يابد، تا دستيابي به سطح استانداردهاي فني، ايمني و لجستيکي قدرتهاي هستهاي فاصلهاي بسيار دارد.افزون بر اين، شواهد جنگ 12 روزه بهخوبي نشان داده است که «سلاح هستهاي الزاماً بازدارندگي نميآورد». آمریکا و رژيم صهيونيستي هر دو قدرتهاي هستهاي محسوب ميشوند، اما همين قدرتهاي هستهاي در جنگ 12 روزه مورد حمله موشکي ايران قرار گرفتند و خاک تلآويو و پايگاه نظامي آمريکا در قطر مورد اصابت موشکهاي ايراني قرار گرفت و داشتن بمب اتمي اين دو کشور مانع پاسخ کوبنده ايران به آنها نشد. حتي اسرائيل که يکي از دارندگان زرادخانه اتمي جهان است، هيچگاه در برابر حملات ايران به مواضع نظامي خود پاسخي از جنس سلاحهاي هستهاي نداد. بنابراين، تجربه عيني نشان ميدهد بازدارندگي واقعي در دنياي امروز نه از جنس بمب اتم، بلکه از جنس ترکيب هوشمندانهاي از قدرت ملي، انسجام داخلي، و توان موشکي و دفاعي متعارف است.ازسوي ديگر، نبايد از پيامدهاي سياسي و اقتصادي چنين تصميمي غافل بود. ورود رسمي ايران به مسير توليد سلاح هستهاي، بلافاصله با اجماع جهاني عليه تهران همراه خواهد شد. بازگشت کامل تحريمهاي سازمان ملل اين بار با رفتن ذيل فصل هفتم منشور سازمان ملل با برچسب «تهديد عليه امنيت جهاني» همراه خواهد بود که بهانه خوب به آمريکا و متحدانش ميدهد از هرگونه اقدام نظامي يا تحريم چندجانبه عليه ايران استفاده کنند. درضمن اقتصاد ايران که اکنون نيز در وضعيت شکنندهاي به سر ميبرد، تاب چنين شوکي را ندارد. هيچ کشوري، حتي چين و روسيه، در چارچوب حقوقي جديد قادر به همکاري رسمي با ايران نخواهند بود، زيرا هزينه نقض قطعنامههاي شوراي امنيت براي آنان بسيار سنگين است. در نتيجه، ايران بهجاي تقويت بازدارندگي، در موقعيت انزواي مطلق قرار خواهد گرفت.در نهايت، امنيت ملي در جهان پيچيده امروز از مسير تسليحات اتمي نميگذرد، بلکه از راه انسجام داخلي، عقلانيت در سياست خارجي، و تکيه بر بازدارندگي متعارف و هوشمندانه حاصل ميشود. جمهوري اسلامي ايران تنها در صورتي که در اين مسير استوار بماند، ميتواند از مشروعيت بينالمللي خود محافظت کند.