دکتر يدالله حبيبي
از جمله آداب و وظايف دوران سربازي اين بود که سربازان صبحگاهان و شامگاهان مراسم خاصي را انجام ميدادند – الان اطلاع دقيقي ندارم -. در آن آيين نظامي سربازان به همراه فرمانده در اولين لحظات صبح و قبل از غروب آفتاب در ميدان اجتماع و رزم پادگان يا مرکز آموزش، جمع ميشدند تا با حضور فرمانده پادگان يا جانشين او مراسم صبحگاه و شامگاه را بجاي آورند. به محض ورود فرمانده به ميدان، اول، شيپور آماده باش نواخته ميشد و بعد از حضور او در جايگاه مخصوص که معمولا يک تا دو متر از زمين ارتفاع داشت مسئول صبحگاه يا شامگاه با بلندگو يا بيبلندگو فرياد ميزد "هرکس بجاي خود". تلقي همه سربازان از اين جمله اين بود که صفوف را مرتب کنند و نظم مورد نظر را رعايت نمايند ولي کمتر کسي از جوانان در صف ايستاده به مفهوم بلند و معنادار اين جمله تفطن پيدا ميکردند که اين جمله در واقع اشاره به شالوده و اساس کار نظاميگيري يعني اهتمام به نظم و استفاده درست از منابع و قرار گرفتن افراد درجاي خود است و بدون آن، کار منظم و معطوف به هدف درست بيمعني خواهد بود.
عبارت "هرکس بجاي خود" را اگر بخواهيم در سپهر حکمراني جامعه ايران خاصه از نوع راهبردي آن جانمائي کنيم يعني استفاده بهينه از منابع بويژه منابع انساني در جايگاهي که توانائي و شايستگي آن را دارند. يعني انسانها را باسلامت، توانمندي و مهارتي که دارند در جاي خود قرار داده واستفاده کنند که عين عدل است چرا که در معناي عدل گفتهاند "وضع کل شئي في موضعه"عدل يعني قرار دادن يا قرارگرفتن هرچيزي درجاي خودش" واين موضوع از تعاليم عالي اسلامي است و در واقع استفاده درست از نعمت بشمار ميرود که از آن به شکر عملي نعمت تعبير ميشود ومقابل آن سپردن امور به افرادي است که شايستگي و استحقاق آن را ندارند وناسپاسي نعمت بلکه کفران آن بحساب ميآيد و بالتبع نتيجهاي جز ضرر و زيان بدنبال نخواهد داشت. به تعبير قران مجيد "لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَلَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيد." سوره ابراهيم-7 (شما بندگان اگر شكر نعمت به جاى آريد بر نعمت شما مىافزايم و اگر كفران كنيد عذاب من بسيار سخت است).
در نظام حکمراني ايران از جمله آسيبها تصاحب مشاغل اداري و پستها توسط نابلدها و ناکارآمدهاست و بهترين دليل براين مدعا فساد اداري موجود وکشف مفاسد و مفسدين است که براي اثبات آن حاجت به بيان وبرهان نيست و بررسيهاي داخلي و خارجي گواه بر اين است. درکنار ساير آسيبها اين آسيب از موانع مهم در فرايند پيشرفت و توسعه در ايران است. حال دليل آن ممکن است شرايط اقتصادي، ناکارآمدي آحزاب - درجاي خود قابل بررسي است –،وجود فاصله بين نظام آموزشي و جامعه حکمراني و وجود روابط غيررسمي در نظام اداري باشدکه عملا شرايطي را فراهم کرده تا بعضا افراد درمراکز تصميمگيري و اجرا در جايگاه خود قرار نگيرند. اين رويه تا اواسط دهه دوم انقلاب قابل درک، توجيه وتحمل بود اگر بعضا مواردي مشاهده ميشد ولي درشرايط فعلي و با وجود اين تعداد از فارغ التحصيلان وبرخورداري از دانش و تجربه جهاني اصلا موجه نيست که ما بخواهيم چارچوب گردش قدرت و سپردن امور و کارها بدست افراد، همچنان غيرعلمي،طايفهاي و باندي باشد نگاه کوتاه به فرايند انتخابات در کشورو نحوه تقسيم مشاغل بين اعضاء ستادها و سفارش شدهها قبل از اينکه ناظر به انتخاب افراد صالح يا اصلح در علم ومهارت و سلامت باشد به سهم خواهي و مزد طلبي مربوط ميشود. بديهي است در چنين شرايطي امور از مجاري خود خارج شده وتعارض منافع مديران و جامعه رخ نمايي ميکند. صد البته که مدير ناتوان و نالايق بفکر جيب خود است تا مردم،وقتي يک نفر براي تصاحب يک شغل شب و روز نميشناسد و به هر کس و ناکسي متوسل ميشود تا به آن شغل وجايگاه برسد جز اين نيست که بفکر جاه و مقام خود باشد وآن شغل سکويي باشد براي زدو بندهاي بعدي و پرش به مراتب بالاتر.
حال که ضرورت بازنگري و بازتعريف در سياستها، برنامهها و روشها از زبان مسئولين بلند است خيلي بجاست که به اين موضوع مهم و اساسي نيز توجه شود ونظام حکمراني و مديريتي ما بطور جد شرايطي را فراهم نمايد تا مردم عزيز ايران روزي شاهد باشند و بشنوند که "هرکس بجاي خود". والسلام.