ترور ژنرال اکرامالدين سريع در تهران، يک رخداد جنايي ساده نيست، اين حادثه نشانهاي از انتقال مرکز بحران افغانستان به جغرافياي همسايگان است. الگوي تکرارشونده حذف فيزيکي چهرههاي نظامي و مدني مخالف طالبان در خارج از کشور – حتي بدون اثبات رسمي نقش طالبان – حامل اين پيام روشن است که
مخالفت با طالبان مرز نميشناسد و هزينه آن ميتواند مرگ باشد.
اين رويداد سه خطر فوري را برجسته ميکند.
1. امنيت مهاجران افغان در ايران شکنندهتر از هميشه شده است.
2. خاک ايران در معرض تبديلشدن به ميدان تسويهحسابهاي سياسي قرار دارد.
3. طالبان از يک حاکميت محلي به بازيگري امنيتي فرامرزي تبديل ميشود، روندي که موازنههاي منطقهاي را بههم ميريزد.
در چنين شرايطي، سکوت نهتنها يک قتل را بيپاسخ ميگذارد، بلکه به يک الگوي ترور مشروعيت ميبخشد.
مسئوليت ايران براي تحقيق مستقل و شفاف، و مسئوليت جامعه جهاني براي حفاظت از افراد در معرض خطر، از سطح اخلاقي فراتر رفته و اکنون يک ضرورت امنيت منطقهاي است.
اگر اين چرخه مهار نشود، ناامني از افغانستان صادر خواهد شد و اين بار، هيچ مرزي توان توقف آن را نخواهد داشت.