موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13247
مسئوليتِ تاريخي مادران و همسرانِ شهدا

 

غلامرضا بني اسدي

 

تاريخ ايران را بيش از هر گروهي- حتي رزمندگان-، مادران نوشته‌اند. اين سخن اگر اغراق‌آميز به نظر مي‌رسد، کافي است براي فهم واقعيت به حماسه دفاع مقدس مراجعه کنيم يا حتي راه کوتاه کنيم وبه همين دوازده روزي بنگريم که جنگي کوتاه اما پرآتش، سرنوشت را به محک گذاشت و بار ديگر نشان داد که ملت، تنها در خط مقدم تعريف نمي‌شود بلکه در پس‌جبهه متولد مي‌شود؛ جايي که زن ايراني، قرن‌هاست تاريخ را نه با شمشير که با تربيت و فداکاري مهندسي کرده است.

در جنگ دوازده‌روزه، اگرچه زمان اندک بود، اما سوگ و شکوهش فشرده‌اي از تمام روايت‌هاي گذشته دفاع در اين سرزمين است. هر شهيد، نمادي از يک اقليم بود و همه، فرزند هويت ايراني. اين تکثرِ وحدت‌يافته، نخست بر شانه زناني ممکن شد که پيش از جنگ، مدرسه خداباوري وميهن‌ دوستي را در خانه بنيان نهاده بودند. مادران شهدا، ادامه يک سنت تاريخي‌هستند که از اسطوره تا معاصر امتداد دارد، از مادر سياوش که سوگ را به شرف بدل کرد تا مادران گمنام خرمشهر و امروز، در قاب عکس‌هايي که بر ديوار خانه‌ها، وطن را معنا مي‌کنند.

مادر شهيد يک تفاوت آشکار با ديگر نقش‌هاي مادري در تاريخ، دارد که نه در «از دست دادن»، در «افزودن» است. او فرزند را از خانواده تفريق نکرد؛ به وطن جمع زد. اينجا سخن از فقدان نيست، از انتقال است. انتقال سرمايه‌اي نمادين که به وقت بحران، ارزشش از هر ذخيره اقتصادي و نظامي بيشتر مي‌شود. «مادر شهيد، مادر ايران است» دقيقاً به اين معناست که وطن در لحظه گسست، از دامن اين مادران دوباره پيوسته مي‌شود. آنان نه تنها پسران خود را براي دفاع پروردند، بلکه مفهوم «وطن» را براي نسل‌هاي بعد معنابخشي کردند. اگر ملت را يک قرارداد اجتماعي بدانيم، امضاي پاي آن، بيش از سياستمداران، مادران شهدا هستند، زيرا آنان به فرزند آموخته‌اند که انقلاب خميني يک واقعيتِ حقيقت ساز است و وطن يک انتخاب روزمره نيست، يک ايمان بلندمدت است.

در اين روايت کلان، همسران شهدا نيز حلقه‌هاي مفقوده را پر مي‌کنند. اگر مادر شهيد، آغازگرِ روايت ايثار است، همسر شهيد ادامه‌دهنده و نهادينه‌کننده آن است. تعبير «پاسداري از ميراث قباي خونين شوي»، از جنس تصويرسازي احساسي صرف نيست، بيانيه‌اي است درباره مسئوليت تاريخي يک نسل از زنان. قبا در ادبيات سياسي ايران، هميشه استعاره‌اي از کنش و کناره‌گيري بوده اما همسر شهيد اين بار آن را از نشانه «کناره» به نماد «ادامه» بدل کرد. او زندگي را ترک نکرد، بلکه آن را سياسي‌تر از هر بيانيه و تجمعي به صحنه حفظ حافظه جمعي تبديل نمود.

زنان ايران در طول دوران انقلاب و جنگ و به ويژه جنگ اخير، مرزبندي‌هاي اجتماعي را در هم شکستند. در شهرهاي امن و ناامن، در خانه‌هاي دور از جبهه و نزديک به آن، اين دريافت را معنا بخشيدند که سوگ اگر مشترک باشد، تبديل به قدرت نرم يک ملت مي‌شود. آنان در شکوه مادران شهدا ايستادند، اما نه به تقليد، که به هم‌ذات‌پنداري ملي. اين ايستادن، نه نمايشي شعاري، که مشارکتي مؤسسانه در ساخت حافظه سياسي جنگي بود که فرصت نداشت طولاني شود، اما ميراثي طولاني ساخت.

اکنون مسئله اصلي، جنگ نيست، «روايتِ درستِ يک حماسه » است. و بايد پرسيد: چه کسي اين روايت را صيانت مي‌کند؟ پاسخ روشن است، همان‌ها که آن را ممکن کردند. مادران و همسران شهدا، راويانِ راستينِ اين فصلند، فصلي که اگرچه تنها دوازده روز به طول انجاميد، اما مي‌تواند دوازده دهه الهام ببخشد - به شرط آن‌که سياست و رسانه، شأن آنان را در حد يک «تجليل مناسبتي» تقليل ندهد و آنان را به مثابه «سوژه‌هاي مؤسس» روايت ملي به رسميت بشناسد.

 اگر بخواهيم براي "مامِ ميهن" مادري بجوييم مادرش همان مادر شهيد است، زني که وطن را نه از مسير ايمان و عشق تعريف کرده است. و اين تعريف، پاينده‌ترين قرارداد سياسي تاريخ اين سرزمين است.