موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13241
بسيج، فرهنگي در جهت منافع و مصلحت عموم مردم

 

به مناسبت سالروز تشکيل بسيج مستضعفان

 

پنجم آذرماه سالروز تأسيس سازمان بسيج مستضعفان به فرمان امام خميني رضوان‌الله‌ تعالي ‌عليه است. سازماني که با هدف ايجاد تغيير در فرهنگ به ميراث مانده از دوران رژيم ستم‌شاهي شکل گرفت و نيروهاي مردميش با نمايش ايثار و اخلاق و از جان گذشتگي و فداکاري، رشادت، ميهن دوستي و پايبندي به دين و معرفت را معنايي دوباره بخشيدند. امام خميني انقلاب اسلامي مردم مسلمان ايران را برخلاف ساير انقلاب‌هاي صورت گرفته در گذشته که عموماً وجهه اقتصادي، کارگري، سياسي و يا... داشتند، يک انقلاب فرهنگي مي‌دانستند چرا که انديشه و فرهنگ، بنيانِ هر اجتماعي را تشکيل مي‌دهد و تصور جامعه، گروه و فرد عاري از انديشه يا بدون فرهنگ، تصوري ناممکن است.

نکته‌اي که در اين ميان درباره بسيج حائز اهميت است و بيش از هر چيز ديگر جلب توجه مي‌کند، «مصلحت عام» در فرهنگ بسيجي است که «سازماندهي نيروهاي مردمي » در راستاي آن صورت مي‌گيرد. حرکت بسيج، حرکتي نيست که در جهت منافع افراد يا گروههاي خاصي صورت گيرد، بلکه حرکتي است با هدف تامين «مصلحت عمومي» و برهمين اساس امام خميني حرکت به سوي ترويج فرهنگ بسيجي را حرکت در مسير فطرت الهي نوع انسان مي‌دانستند و با افتخار از خود به عنوان يک بسيجي ياد مي‌کردند و با تکيه بر همين وجه عام بسيج مي‌فرمودند: «رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسيج مستضعفان که به حق پشتوانه انقلاب اسلامي است و به کوشش ارزنده خود ادامه داده و بحمدالله تعالي با همت جوانان برومند و داوطلبان گروه ميليوني، رزمنده تربيت و اميد آن است که با شرکت فعال قشرهاي معظم ملت و شور و شعفي که در جوانان عزيز از برکت اسلام مشاهده مي‌شود، ارتش 20 ميليوني که نگهبان جمهوري اسلامي و کشور عزيز از شر جهانخواران است تحقق يابد.» (پيام امام خميني به مناسبت سالروز تشکيل بسيج مستضعفان، روزنامه جمهوري اسلامي، مورخ 5/9/1360)

در انديشه امام خميني «بسيج و بسيجي» و سالک «فرهنگ بسيج» داراي ويژگيهايي است که جامعترين هدف آن «حاکميت قانون خدا در جهان» مي‌باشد که در اصل ارجاع به مفهوم اولي بيان شده يعني حرکت در مسير فطرت الهي انسانها مي‌باشد. به علاوه، از ديد امام خميني «بسيجي» تنها کسي نيست که در يک مجموعه يا نهاد تشکيلاتي و سازماني وارد شده باشد، بلکه تمام ضعفاي عالم، پابرهنگان درمانده و انسانهاي دربند و مظلوم در برابر ديکتاتورها و ظالمين، «بسيجي» هستند: «قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنها مطمئن باشند اگر خميني يکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستي است ادامه مي‌دهد و به ياري خدا در کنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه‌هاي مغضوب ديکتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خويش اصرار مي‌نمايند سلب خواهد کرد.» (صحيفه امام، ج21، ص52) بر همين معيار است که امام خميني خود را يک بسيجي مي‌داند و بدان افتخار مي‌ورزد و از خدا مي‌خواهد که با آنها محشورش گرداند: «...در اين دنيا افتخارم اين است که خود بسيجي‌ام.» (صحيفه امام، ج20، ص113)

وقتي امام خميني خود را يک بسيجي مي‌دانند، به اين ترتيب بهترين معيار شناخت فرهنگ بسيج به معناي حقيقي آن بدست مي‌آيد، به اين معني که شاخص اصلي فرهنگ بسيج ديني بودن اين فرهنگ است. چرا که امام خميني سلوک و عملش بر مبناي دستورات و احکام اسلام بود. در عبارات امام خميني گاه از اين شاخص به عنوان فرهنگ «اسلامي انساني» ياد شده است. «بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاک اسلامي است...». امام خميني مسير رسيدن به اسلام پاک را که در بسياري از موارد با تعبير اسلام ناب محمدي از آن ياد مي‌کردند، نيازمند تهذيب نفس و دوري از هوي و هوس و عدم وابستگي به زخارف دنيوي و پست و جاه و مقام مي‌دانند و لذا «بسيجي» و سالک «فرهنگ بسيج» را مهذب مي‌خواهند. تأکيد فراوان امام خميني بر تهذيب نفس، حکايت از آن دارد که بسيجي شدن و بسيجي ماندن بدون تهذيب نفس کاري بس مشکل و بلکه ناممکن است. اينکه امروز بسيجيان بعنوان حافظان امنيت کشور از جان خود براي مقابله با اغتشاشات، آدم کشي‌ها، تخريب اموال مردم و مقابله با ضدانقلاب مايه مي‌گذارند، بر گرفته از اعتقاد راسخ به همين «فرهنگ بسيج» است.