موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13210
موضوعات بر زمين مانده

بسم‌الله الرحمن الرحيم

يکي از بيهوده‌ترين بحث‌ها اينست که عده‌اي بر سر اينکه مردم مهم‌ترند يا قدرت نظامي، به جدال و منازعه بپردازند. متأسفانه اين قبيل بحث‌ها تقريباً به صورت مستمر در محافل و حتي رسانه‌هاي کشور ما جريان دارد.

علت بيهوده بودن اينست که اولاً اين هر دو لازمند و ثانياً با توجه به اينکه فلسفه وجودي قدرت نظامي اينست که از مردم حفاظت کند، پس نبايد ترديد کرد که مردم مهم‌ترند. وقتي محتواي اين مبحث اين چنين روشن است، چرا عده‌اي نيرو، وقت و امکانات خود و جامعه را خرج جدال و منازعه درباره آن مي‌کنند؟ قطعاً اين قبيل بحث‌ها يک گناه اجتماعي است و همه بايد از آن پرهيز نمايند.

گناه بزرگ‌تر اينست که موضوعات مهمي که ارتباط مستقيم و حياتي با موجوديت کشور دارند بر زمين مانده‌اند و قلم‌ها، زبان‌ها و ذهن‌ها به جاي پرداختن به آنها به سراغ موضوعاتي مي‌روند که تمام ابعاد آنها از بداهت برخوردارند. بهيچوجه مايل نيستيم صاحبان اين قلم‌ها و زبان‌ها را به داشتن سوء‌نيت يا غرض‌ورزي متهم کنيم ولي اعتقاد راسخ داريم که اين قلم‌ها و زبان‌ها بايد به جاي پرداختن به اين موضوعات، به سراغ اموري بروند که با موجوديت کشور و مردم رابطه مستقيم دارند بطوري که بي‌توجهي به آنها مردم را از حکمرانان دور مي‌کند، به انسجام ملي لطمه مي‌زند و قدرت ملي را دچار ضعف و سستي مي‌کند. اينها موضوعاتي هستند که بر زمين مانده‌اند و مسئولان با اينکه همواره براي توجه به آنها شعارهاي خوبي مي‌دهند، در عمل به سراغشان نمي‌روند.

تلاش براي کاهش فاصله مردم با حکمرانان، مهم‌ترين موضوع بر زمين مانده جامعه ماست. شايد عده‌اي مطرح ساختن اصل اين موضوع را به صلاح ندانند و يا حتي معتقد باشند فاصله‌اي ميان مردم و حکمرانان وجود ندارد. اين، يک توهم است که گفته شود فاصله‌اي وجود ندارد. حتي کساني که به اين فاصله پي برده‌اند ولي معتقدند نبايد اين واقعيت را مطرح کرد نيز دچار توهم هستند. راه درست اينست که اولاً بپذيريم فاصله وجود دارد و ثانياً حکمرانان بايد قبل از ديگران به وجود اين فاصله اعتراف کنند و با همت و پشتکار درصدد برطرف کردن آن برآيند.

به احتمال زياد، زندگي مرفه حکمرانان و جدائي آنها از مردم علت اصلي قبول نداشتن وجود فاصله ميان آنها و مردم است. وقتي کسي وجود اصل فاصله را قبول نداشته باشد نمي‌تواند به تلاش براي برطرف کردن آن فکر کند. برخورداري از حقوق‌هاي نجومي، در اختيار داشتن امکانات رفاهي زندگي، استفاده از امتيازات درماني، بي‌خبري از کارشکني‌ها، پارتي‌بازي‌ها، بن‌بست‌ها و مفاسد اداري، وجود اطرافيان بله‌قربان‌گو و مشاهده احترامات فائقه در رفت و آمدها و سفرها به حکمرانان اجازه نمي‌دهد از مشکلات مردم باخبر شوند. البته اين احتمال هم وجود دارد که اين حضرات در اثر عادت کردن به آن زندگي مرفه و تمام معنا اشرافي، قدرت احساس کردن واقعيت‌هاي زندگي مردم را از دست داده باشند و هر قدر هم در اين زمينه‌ها بشنوند نتوانند آن را درک کنند. بيماري فقدان درک واقعي از مشکلات مردم، بيماري بسيار خطرناکي است که اجازه نمي‌دهد کسي که دچار آن شده بفهمد حذف شدن گوشت و ميوه از سفره مردم به چه معناست. حکمرانان اگر دچار اين بيماري شوند، بهيچوجه قابل معالجه نخواهند بود. براي اين بيماري هيچ داروئي غير از کنار رفتن از حکمراني نيست.

متأسفانه در جامعه امروز ما حکمراني براي چند خانواده و طايفه، ابدي شده است. اين نيز يکي از بيماري‌هاي خطرناک است که حکمراني را مثل موريانه از درون مي‌خورد و پوک و پوچ مي‌کند. قلم‌ها، زبان‌ها و ذهن‌ها بايد به سراغ اين موضوعات بروند و با معالجه اين بيماري‌ها زمينه را براي کاهش فاصله مردم از حکمرانان فراهم کنند. اين کاهش است که پشتوانه مردمي حکمراني را تأمين مي‌کند و فقط در اينصورت است که ترکيب مردم و قدرت نظامي، کارائي بي‌نظير خود براي بازدارندگي را نشان خواهد داد.