غلامرضا بني اسدي
اين ساعت شني آرزوهاي ماست که چنين پرشتاب فرو ميريزد. اين را نه با کسي که با خود ميگويم وقتي ميبينم قيمت گوشت هم مثل طلا ساعت ميزند. با خود ميگويم، ديگران که دليلي براي شنيدن حرفِ ما مردم عادي، براي خود نميبينند. قيمتها را نمينويسم تا متهم به سياه نمايي نشوم و کسي نگويد آب به آسياب دشمن ميريزيداگر چه همه ميدانند اين آب نيست که اشکِ چشم ماست. ببارد هم سنگ آسياب دشمن را نخواهد چرخاند. چرخش سنگ آسياب دشمن با رودخانههايي است که برخيها دانسته و ندانسته به سويش روان ميکنند. هرفسادي که اتفاق ميافتد، يک رودخانه ميشود به مقصد آسياب. هر غفلت و ندانم کاري هم ميشود چاه عميقي که آب را از دل زمين آرزوهاي مردم ميگيرد و باز به سوي آن آسياب لعنتي ميفرستد. از اشک چشم ما هيچگاه آسياب نچرخيده است. باز هم نخواهد چرخيد. از قضا اين اشکها را غلظت و چسبناکي است که از حرکت مياندازد چرخش سنگ را. ما مردم ايرانيم. ملتِ ايران. کاش آنان که براي "امت سازي" با ديگر ملل، ميکوشند و ميخروشند براي ما مردم ايران هم کسري از تلاش در کار ميکردند. قصه گراني فقط حکايت گوشت نيست که در همه بازارها ميتوان با گوشت و پوست و استخوان حس کرد. وقتي در يک ماه، دم نوشِ 68 هزارتوماني ميشود 120 هزارتومان، تکليف ديگر کالاها هم مشخص است. ببخشيد اگر اين قيمت را نوشتم، ديگر قيمتي نمينويسم تا دشمنِ از همه جا بيخبر، خبردار نشود و سوءاستفاده نکند! فقط ميگويم مسئولان محترم بروند و گشتي در بازار بزنند. حس ميکنم از بس حواسشان به دشمن و "آسياب" اوست از "آسيب"هاي در افزايشي که به دوست ميخورد، غافل ميشوند. ما اگر چه از "اتباع" نيستيم که به کار "امت سازي" مورد نظر ارباب سياست بياييم، "ملتِ ايران" که هستيم. ما را هم ببينيد لطفا. براي بهتر شدن وضع ما اگر نه، براي بيان دردهاي ما هم "نُطق" کنيد و خطابه بخوانيد. باور کنيد که "وضعيت زندگي" ما هم به اندازه "پوششمان" اهميت دارد. اگر کفر را در رفتار ما – حتي به اندازه رد پاي مورچهاي در شب- رصد ميکنيد، خدا خيرتان دهد،به وضعيت معيشتي هم گاهي نگاهي بياندازيد. راه معاد هم از کوچه معاش ميگذرد. "من لامعاش له لا معاد له" ضربالمثل نيست. کلام پيامبر خداست. به معاش مردم اهتمام کنيد اگر معاد خود و خلق را آباد ميخواهيد.