موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13180
در مکتب مرجع نوانديشاينک پنج سال است که از درگذشت عالم رباني و فقيه نوانديش حضرت آيت‌الله العظمي يوس

در مکتب مرجع نوانديشاينک پنج سال است که از درگذشت عالم رباني و فقيه نوانديش حضرت آيت‌الله العظمي يوسف صانعي (قدس) از مراجع عظام تقليد، مي‌گذرد و نه تنها انبوهي از علاقمندان و مريدان خود بلکه جامعه متدين کشور را داغدار کرده است. براساس روايت منقول از اميرالمؤمنين علي(ع): إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ هرگاه عالمي بميرد رخنه‌اي جبران ناپذير در اسلام ايجاد مي‌شود كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را فرو نمى ‏پوشد. اگر چه در دوره معاصر، مرحوم آيت‌الله صانعي، مرجعي از ميان مراجع متعدد و متکثر بود اما برخي ويژگي‌هاي آن مرحوم او را از اقران خود متمايز ‌ساخته بود و به همين خاطر فقدان او مفهوم روايت فوق را بيش از هر مورد ديگري مجسم مي‌سازد.نخست آن ‌که مرجعيت ايشان به نوعي استمرار مکتب امام‌ خميني به شمار مي‌رفت. وي در اوان جواني با امام‌ خميني آشنا شد و از سال 1334 در تمام مراحل علمي با ايشان همراه شد و اين همراهي علمي تا تبعيد امام‌ خميني و پس از آن نيز استمرار يافت و اين ممارست با استادي چون امام‌ خميني از او نيز در سن جواني مجتهدي متبحر ساخت که در رديف شاگردان تراز اول ايشان قرار گرفت. حضور فعّال در درس خارج امام طى ساليان دراز و ممارست فراوان نسبت به فراگيرى مبانى و تحقيقات آن بزرگوار، اِشراف ايشان بر ديدگاه‌هاى فقهى و اصولى امام را به درجه‌اى رساند كه به تعبير خود ايشان، «در حدّ شعور مبانى بود و از حدّ صِرف دانستن، بالاتر» رفته بود. اين انس علمي به گونه‌اي بوده است که خود امام‌ خميني از آن ايام اين گونه ياد کرده‌اند: «من آقاي صانعي را مثل يک فرزند‌‎ ‎بزرگ کرده‌ام. اين آقاي صانعي وقتي که سالهاي طولاني در مباحثاتي که ما داشتيم‌‎ ‎تشريف مي‌آوردند ايشان، بالخصوص مي‌آمدند با من صحبت مي‌کردند و من حظ‌‎ ‎مي‌بردم از معلومات ايشان. و ايشان يک نفر آدم برجسته‌اي در بين روحانيون است و‌‎ ‎يک مرد عالمي است و متوجه مسائل است». آيت‌الله صانعي پس از فراغت از مسئوليت‌هاي اجراي نظام اسلامي و استقرار در قم در قامت يک مدرس عالي مقام و در دوره مرجعيت خويش نيز همواره مروج مکتب فقهي امام‌ خميني بود و با محور قرار دادن آثار فقهي ايشان در درسهاي خود، در نهادينه کردن آراء ايشان در حوزه‌هاي علميه سهم وافري ايفا کرد. ايشان خود در اين زمينه فرمودند: «شايد 20 سال پيش بود به يکي از آقايان گفتم بيائيد مباني امام را مطرح کنيد و در اين دروسي که شما مي‌گذاريد، تحريرالوسيله را بگذاريد، حرف امام را مطرح کنيد، بنده از اول بحث خارجم روي کتابهاي امام‌ خميني بود. البته خوشبختانه ديگراني هم آمده‌اند و دارند مباني امام را مطرح مي‌کنند اما هنوز عموميت پيدا نکرده است. بعد از رحلت امام‌ خميني(ره) وضع به سمتي رفت که ديگر نگذاشتند اين مباني را تقرير کنم، البته صريح نگفتند اين مباني را تقرير نکنيد اما بعد از 50 سال که به فيضيه رفته بوديم از فيضيه رفتن ممنوع شديم و مقداري هم که مانده‌ايم، مرهون تعريف‌هاي سيدنا الاستاد امام‌ خميني هستيم».دوم آن‌ که آيت‌الله صانعي تنها مرجع تقليد از ميان مراجع معظم فعلي بود که با تمام وجود و در همه مراحل مبارزات سياسي و نهضت انقلابي امام‌ خميني مشارکت داشت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز در حساس‌ترين مسئوليت‌هاي نظام جمهوري اسلامي اعم از شوراي نگهبان قانون اساسي و دادستاني کل کشور، در تثبيت دستاورهاي انقلاب اسلامي کوشيد و سختي‌هاي آن را به جان خريد. وي به حق در اين مسئوليت‌ها ياور مظلومان و معاند ظالمان بود و سنت حسنه‌اي را در احقاق حقوق مظلومان به يادگار گذاشت که تا سال‌ها استمرار يافت.سوم آن‌ که حضرت آيت‌الله صانعي با درک درست از مکتب فقهي امام‌ خميني، از يک سو، با بهره‌گيري از شيوه اجتهاد سنتي و فقه جواهري و ازسوي ديگر به مدد نقش عنصر زمان و مکان در اجتهاد، در قامت يک فقيه نوانديش ظاهر شد و بسياري از ابهامات فقه، به ويژه در حوزه حقوق مردم را از چهره آن زدود. وي با شيوه تأملات فقهي سلف صالح، در شرايط حاکميت جمود و تحجر بر برخي از مدعيان فقه، افق‌هاي جديدي را به روي فقه گشود که کمتر فقيهي در اين شرايط جرأت مي‌کرد در آن حوزه ورود پيدا کند اما او با جان و دل تمام ملامت‌ها و حتي جفاها را به جان خريد، ولي حاضر نشد برداشت خود از متن فقه آل محمد(ص) را فداي جايگاه ظاهري و دنيوي خود کند.چهارم آن که مرحوم آيت‌الله صانعي با روحيه حق‌طلبي و ظلم‌ستيزي که داشت و آن را نير از استاد خود امام‌ خميني به ارمغان گرفته بود، هرگز حاضر نمي‌شد در برابر حفظ موقعيت ظاهري خود، در مقابل ناديده گرفتن حقوق مردم و گاه ظلم و جفا به آنان سکوت کند و در اين راه هم مرارت‌هاي بسيار و نيز نامهرباني‌ها و ظلم‌هاي بي‌شماري را تحمل کرد، او جفاها را به جان خريد اما حاضر نشد ذره‌اي از آرمان‌هاي اعتقادي خود تنزل نمايد.اين ويژگي‌ها و ده‌ها ويژگي ديگر موجب شده‌اند اين حديث شريف درباره ايشان مصداق بارزتري پيدا کند که إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.