موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13170
هفته دولت و گمشده‌اي به نام فرهنگ

در «هفته دولت» قرار داريم. نامگذاري «هفته دولت» به مناسبت انفجار تروريستي هشتم شهريور سال 1360 است که آقايان محمدعلي رجائي و محمدجواد باهنر، رئيس‌جمهور و نخست‌وزير وقت در آتش کينه منافقين سوختند و شربت شهادت نوشيدند. اين نامگذاري با توجه به شايستگي‌هاي فرهنگي زيادي که آن دو عزيز سفر کرده از خود نشان داده‌اند بسيار بجا و مفيد بود و شايسته است هرسال به همين مناسبت ياد اين دو دولتمرد مردمي و خدوم گرامي داشته ‌شود. همزمان، اين ايام فرصت مناسبي براي دولتمردان است که با توجه به ويژگي‌هاي فرهنگياين دو شهيد عزيز ملاحظات فرهنگي کشور را بيش از گذشته مورد توجه قرار دهند. در طول 44 سالي که از شهادت رجايي و باهنر مي‌گذرد، همواره اين اعتقاد وجود داشته که آنچه در گراميداشت هفته دولت مورد توجه کافي قرار نمي‌گيرد، ويژگي‌هاي فرهنگي رجايي و باهنر است. همان ويژگي‌هايي که نام و ياد آن دو را جاودان کرده و آنها را به عنوان الگوهاي مناسب خدمت صادقانه و مخلصانه معرفي و ماندگار کرده‌اند.

طي سال‌هاي گذشته همواره تأکيد گرديده که تکيه بر اين ويژگي‌ها و تبديل کردن آن‌ها به «فرهنگ» مي‌تواند هزاران رجايي و باهنر به جامعه تحويل دهد و وجود چنين افرادي، تضميني براي استمرار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي خواهد بود، اما در مقام عمل براين تأکيدات، کارنامه موفقي وجود ندارد. شهيدان رجايي و باهنر، در کنار يک ويژگي مهم که هردو چهره‌هاي فرهنگي بودند و هر دو سابقه معلمي و وزارت در آموزش و پرورش داشتند، از ويژگي‌هاي زياد ديگري برخوردار بودند که جهاد في‌سبيل‌الله، ساده‌زيستي، تلاش براي خدمت به محرومان، تغييرنکردن بعد از رسيدن به مقام و منصب و دوري از خودباختگي و از همه مهم‌تر صداقت و صفاي متبلور و متجسم در وجود آن‌ها،‌ از جمله اين ويژگي‌هاست. آن دو شهيد بزرگوار برخورداري از اين ويژگي‌ها را مديون فرهنگ ناب اسلام محمدي بودند و دريافته بودند انقلاب اسلامي ايران پيش از آنکه انقلابي نظامي، اجتماعي، اقتصادي و... باشد، انقلابي است که اساس آن برمبناي فرهنگ است و نيز همچون امام خميني معتقد بودند اگر فرهنگ يک کشور درست نشود، هيچ چيز آن درست نخواهد شد.

متأسفانه «فرهنگ» و «نگاه فرهنگي به مقولات و موضوعات مبتلا به کشور داشتن» نه تنها در دوران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي مغفول مانده بود، بلکه پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به دلايل عديده مورد کم‌توجهي و بي‌مهري قرار گرفته است و اگر بگوييم «فرهنگ» مظلوم واقع شده است، سخني به گزاف نگفته‌ايم. فلسفه نام‌گذاري هفته دولت اين بود که در چنين ايامي به دولتمردان نظام جمهوري اسلامي ياد‌آوري شود که شهيدان رجايي و باهنر از آن جهت الگو قرار گرفتند که در تعامل با مردم، رفتار، روش و منش خود، اخلاص، مردم داري، ارزشي فکر کردن، ساده‌زيستي، قانون‌مند بودن، پرهيز از افراط و تفريط، تواضع و تلاش بي‌وقفه براي خدمت به مردم را به نمايش گذاشتند و در واقع با اين‌گونه عملکرد خود فرهنگ اسلامي بودن و اسلامي انديشيدن و اسلامي عمل‌کردن را نهادينه کردند و اين کار خود را با شهادت خويش تکميل نمودند.

متأسفانه با گذشت 44 سال از شهادت رجايي و باهنر، هفته دولت به فرصتي براي مانورهاي تبليغاتي بدل شده و دولت‌ها همه تلاش خود را برروي بالا نشان دادن تعداد طرح‌هاي آماده افتتاح و دادن آمارها و ارقام عملکرد خود مي‌گذارند. هرچند کارهاي انجام شده در جاي خود قابل تقدير و تمجيد است، اما آنچه در اين ميان همواره مغفول مانده، خود «فرهنگ» است.يادآوري اين غفلت به آن معني نيست که در ميان آمار و ارقام کارهاي صورت گرفته کارهاي فرهنگي وجود ندارد، اتفاقا در آمارها و ارقام کارهاي فرهنگي فراوان ديده مي‌شود، اما از آن همه طرح‌ها و آمار و ارقام نتيجه ملموسي که تأثير آن بر روي فرهنگ جامعه را نشان بدهد، مشاهده نمي‌شود. واقعيت اينست که امروزه، ناهنجاري‌هاي فرهنگي و اخلاقي جامعه آنچنان در سايه تغافل به رشد بالايي رسيده که نياز به بزرگنمايي ندارد و آحاد مردم اين معضل بزرگ و تأثيرات آن را بر ساير حوزه‌هاي اجتماعي و اقتصادي احساس مي‌کنند. وضعيت فرهنگي کشور آن قدر شکننده و بحراني است که صداي همه را درآورده است و با اينکه همه به فکر يافتن راه حلي براي مهار اين معضل هستند، اما اين مهم همچنان زير سايه تقابل‌ها و اختلافات سياسي و جناحي باز هم مغفول است و به‌رغم هشدارهاي پي در پي که در اين زمينه داده مي‌شود، هنوز از اولويت متناسب در فکرها و طرح‌ها برخوردار نشده است.

متأسفانه، معمولا اينگونه نوشته‌ها متهم به سياه نمايي مي‌شوند و يا چنين سخناني را مبالغه آميز تلقي مي‌نمايند، اما کافي است هر مسئولي تنها ساعتي در کوچه‌ها، معابر، خيابان‌هاي شهرهاي مختلف قدم بزند و نگاهي به محيط اطراف خود بياندازد تا نبض ملتهب فرهنگي جامعه را حس کند و متوجه فاصله زياد بين «واقعيات تلخ فرهنگي جامعه» و شعارهاي زيبا و دهان پرکن بشود و اين واقعيت را درک نمايد که در سال‌هاي اخير آن هم به بهانه دفاع از فرهنگ و مردم چه بر سر فرهنگ و رفتارهاي اجتماعي آمده است.

براي پي بردن به وضعيت ناهنجار فرهنگي کافي است نگاهي به ميزان شيوع ابتذال و تغيير ذائقه فرهنگي نسل جوان، کاهش سن اعتياد و فحشا؛ شيوع سرسام‌آور گرايش به الکل و مواد مخدر، فراواني مواد روانگردان، برگزاري پارتي‌ها و محافل مختلط، افزايش سن ازدواج و فاصله زياد سن بلوغ تا ازدواج، افزايش بيکاري و تبعات و توالي فساد فرهنگي آن، حضور ناهنجار پسران و دختران با پوشش‌هاي تحريک آميز و انواع مدل‌هاي جديد در انظار عمومي و... بياندازيم و پي ببريم همه اينها نتيجه بي‌توجهي به «فرهنگ» است که علائم جدي سقوط اخلاقي را با خود دارد.

در ريشه يابي اين معضل، طبعا نقش و مسئوليت دستگاه‌هاي سياست گزار در دوره‌هاي مختلف و متوليان اجرايي حوزه فرهنگي بيش از همه مشهود است و بدون تعارف هيچ کس و هيچ نهادي خود را موظف به پاسخگويي نمي‌داند. در طول سال‌هاي گذشته به‌رغم همه شعارهاي رنگيني که در امور فرهنگي ارائه شده، يک برنامه و راهکار شايسته که نشان دهنده عزم جدي و هماهنگ براي حل مشکلات فرهنگي جامعه باشد و بتوان آن را درمقاطع مختلف نسبت به اهداف ترسيم شده مورد ارزيابي قرار داد، مشاهده نميشود و هر راهکاري هم که ارائه مي‌شود مقطعي و سليقه‌اي و ناکارآمد بوده بلکه برخي از آنها نه تنها اثر مثبتي ندارند، بلکه گاهي خود به ضد تبليغ فرهنگي تبديل مي‌شوند.

اين يک واقعيت است که در نحوه مديريت فرهنگي و مسائل برخورد با ناهنجاري‌هاي فرهنگي و اجتماعي بايد همه ظرافت‌ها و حساسيت‌هاي فرهنگي مورد توجه قرار گيرند، اما سؤالي که وجود دارد اينست که زمان برنامه‌ريزي دقيق و همه جانبه براي يک برنامه فرهنگي جامع کي خواهد رسيد؟ مسلما همه گرفتاري‌هاي فرهنگي کشور به گردن دولت حاضر نيست، منظور اين است که در هفته دولت توجه دولتمردان چهاردهم به غفلت‌هاي صورت گرفته در اين زمينه جلب شود. به اميد آن که هفته دولت فرصتي باشد براي آغاز جدیت جهاد لازم و قوي شدن اداره مسئولان و متوليان امور فرهنگي کشور که يک بار براي هميشه با يک برنامه‌ريزي مدون معضلات عديده فرهنگي کشور را ريشه کن کنند.