موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13164
عرض ارادتی به ساحت پیامبر گرامی اسلام و دو امام معصوم

حجت الاسلام دکتر محمدرضا جواهري

عضو هيأت علمي دانشگاه فردوسي مشهد

 

ارزش و اجر خدمت به خانواده در آموزش‌هاي پيامبر خدا (ص)

اجر و پاداش خدمت به خانواده چيست؟ در آموزه‌هاي دين اسلام خدمت به خانواده جايگاه ويژه‌ و ارزش فراواني دارد. پيامبر اسلام صلي‌الله‌ عليه ‌وآله‌ وسلّم در خدمت به خانواده سخنان زيادي دارند. در اينجا تنها بخشي از يک حديث نبوي تبيين مي‌گردد. اميرمؤمنان امام علي عليه‌السلام فرموده‌اند: روزي درحالي که فاطمه سلام‌الله‌عليها نزديک من و کنار ديگ نشسته بود و من عدس در ديگ مي‌ريختم، پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌واله‌وسلّم وارد شدند و فرمودند: ‌اي ابوالحسن! گفتم: لبيک يا رسول الله! فرمودند: اسمع مني و ما اقول الا من امر ربّي، آنچه را مي‌گويم بشنو زيرا من هيچ حرفي نمي‌زنم مگر آنچه پروردگارم امر کرده است... يا علي! مَن لَم يأنَف مِن خِدمَةِ العِيالِ دَخَلَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ؛ يا علي! خِدْمَةِ الْعِيالِ َ کَفَّارَةٌ لِلْکَبَائِرِ وَ يطْفِي غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِينِ وَ تَزِيدُ فِي الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ؛ يا على! لا يَخدِمُ العِيالَ إلاّ صِدّيقٌ أَو شَهيدٌ أَو رَجُلٌ يُريدُ‌الله بِهِ خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ؛ (محمدبن شعيري، جامع الاخبار، قرن ششم، ص 102 * علامه مجلسي، بحارالانوار، ج101، ص 132 * محدث نوري، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 13، ص 49 * آيت‌الله العظمي بروجردي، جامع احاديث الشيعه، ج 22، ص 306 * مولي محمدمهدي نراقي، جامع السعادات، ج 2، ص 147)‌اي علي! هرکس خدمت کردن به عيال خود را ننگ نداند بي‌حساب وارد بهشت مي‌شود.‌اي علي! خدمت عيال کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را خاموش مي‌کند و فرو مي‌نشاند و مهرهاي حورالعين است و به حسنات و درجات انسان مي‌افزايد.‌اي علي! به عيال خدمت نکند مگر صديق يا شهيد يا مردي که خداوند خير دنيا و آخرت او را بخواهد.

در اين حديث نبوي خدمت به عيال محور قرار دارد.

منظور از عيال قطعاً همسر و زن انسان است ولي عيال، افزون بر زن، فرزندان و کساني‌اند که تحت تکفل يک مرد، زندگي مي‌کنند و وابستگي مالي به او دارند خواه نفقه و مخارج زندگي آنان بر انسان واجب باشد مانند همسر و فرزندان يا نباشد. عيال اهل خانه و خانواده انسان و در رأس آن‌ها زن انسان است.

براساس اين حديث حقوق همسر و خانواده زياد است و خدمت به عيال پاداش بزرگي دارد. يک حق همسر و فرزندان بر مرد سرپرست خانواده «خدمت» به آن‌هاست.

خدمت، انجام عملي از سر تعهد و دلسوزي است. خدمت، انجام کار نيک و پسنديده در حق کسي است. خدمت، کار کردن براي کسي و تعظيم و هديه و همراهي و همکاري و ياري در انجام کارهاست.

در اين بخش از حديث شش امتياز و اثر مثبت خدمت به عيال ذکر شده است.

ورود بي‌حساب به بهشت

خدمت به خانواده جايگاه ارزشمند و تأثيرگذاري بر سرنوشت مرد دارد که بي‌حساب وارد بهشت مي‌گردد. در جمله «يا علي! مَن لَم يأنَف مِن خِدمَةِ العِيالِ دَخَلَ الجَنَّةَ بِغَيرِ حِسابٍ» حقيقت مهمي نهفته است «لَم يأنَف» يعني خدمت بي‌ريا و صادقانه و بي‌کراهت و ننگ و تکبر و بي‌منت گذاشتن. چنين خدمتي ارزش دارد و پاداش آن بهشتي شدن است.

کفاره گناهان کبيره

گناهان را به بزرگ و کوچک تقسيم کرده‌اند، خدمت دلسوزانه و مهرورزانه به همسر در خانه موجب بخشش گناهان بزرگ است، کفاره است يعني گناهان را مي‌پوشاند و از بين مي‌برد.

دفع غضب الهي

با خدمت به خانواده غضب الهي از مرد خدمتگزار به خانواده برطرف مي‌گردد. کارهايي هست که خشم الهي را به همراه دارد. با خدمت در خانه و باري همسر اثر آن گناهان از بين مي‌رود.

مهر حورالعين

خداوند متعال براي خدمت به خانواده و اهل‌بيت به انسان حورالعين تزويج مي‌نمايد. در نتيجه خدمت به خانواده مهريه حورالعين است.

افزايش حسنات و درجات

مهرورزي و محبت و خدمت همه‌جانبه در خانه به همسر و فرزندان سبب افزايش حسنات و درجات مرد مي‌گردد. گناهان بزرگ بخشيده مي‌شود و غضب الهي فرو مي‌نشيند و حورالعين به انسان داده مي‌شود و درجات او در بهشت افزايش خواهد يافت.

صديق و شهيد

به تصريح پيامبر اعظم صلي‌الله‌ عليه ‌وآله ‌وسلّم جز سه گروه موفق به خدمت به خانواده نمي‌شوند. صديق يا شهيد يا مردي که خداوند خير دنيا و آخرت او را خواسته باشد. اين گفتار نيز برتري مردان خدمتگزار به خانواده بر ديگر مردان را نشان مي‌دهد.

در اين بخش حديث نبوي که در ارزش خدمت به خانواده است، پيامبر خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم در حضور فاطمه سلام‌الله‌عليها سه ‌بار ياعلي گفته و امام علي عليه‌السلام را خطاب قرار داده و فضيلت‌هاي مرد خادم خانواده را بيان نموده‌اند. در حقيقت همه انسان‌ها مخاطب اين سفارش‌هاي پيامبر خدا مي‌باشند. توجّه به اين آثار بزرگ و مهم براي خدمت به خانواده، اشتياق به خدمت در خانه و کمک و ياري همسر را افزايش مي‌دهد. محتواي اين حديث جايگاه عالي خانواده و ارزش خدمت به همسر و فرزندان را نشان مي‌دهد.

عوامل هلاکت در گفتار اخلاقي امام حسن مجتبي عليه‌السلام

عوامل هلاکت انسان چيست؟ اهل‌بيت عليهم‌السلام به اين سؤال پاسخ داده‌اند در يک حديث امام حسن مجتبي عليه‌السلام فرموده‌اند: هَلاكُ النّاسِ في ثَلاثٍ. الكِبرُ و الحِرصُ و الحَسَدُ؛ فالكِبرُ هَلاكُ الدِّينِ و بهِ لُعِنَ إبليسُ، و الحِرصُ عَدُوُّ النَّفسِ و بهِ اُخرِجَ آدَمُ مِن الجَنَّةِ، و الحَسَدُ رائدُ السُّوءِ و مِنهُ قَتَلَ قابِيلُ هابِيلَ (کشف الغمه في معرفة الأئمه عليهم‌السلام، علي بن عيسي اربلي، ج 1، ص 571 * بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 78، ص 119) هلاکت مردم در سه چيز است: تکبر و حرص و حسد؛ تکبر باعث نابودي دين مي‌شود و ابليس به‌خاطر تکبر از درگاه الهي رانده شد و حرص دشمن جان انسان است و به‌واسطه آن آدم از بهشت رانده شد و حسادت راهنماي به‌سوي بدي است و بر اثر همين حسادت قابيل، هابيل را کشت.

در اين حديث سه صفت زشت اخلاقي عامل هلاکت شناخته شده‌اند. هلاکت به‌معناي نابودي و نيستي و مرگ و تباهي و از بين رفتن است. اين کلمه براي نابودي فيزيکي مانند مرگ و مردن انسان به‌کار مي‌رود همچنين براي نابودي معنوي مانند از دست دادن دين و ايمان و ارزش‌ها نيز استعمال شده است. بنابراين کاربردهاي کلمه هلاکت فراوان است در اين حديث هلاکت براي نابودي دين و دشمني جان و فرمان‌ به بدي آمده است. در اين گفتار سخن از هلاکت ناس است ناس به معناي مردم است پس اين رذائل و پيامدهاي آن اختصاص به فرد يا گروهي ندارد همه طبقات و اقشار و افراد ممکن است گرفتار شوند.

کبر و تکبر

يک صفت رذيلت هلاکت‌آور کبر است. درباره اثر کبر در اين حديث چنان آمده است: «فالكِبرُ هَلاكُ الدِّينِ و بهِ لُعِنَ إبليسُ» خطر بزرگ تکبر در اين جمله يادآوري شده است. تکبر موجب نابودي دين مي‌گردد و براساس تکبر ابليس لعنت شد و از درگاه الهي رانده شد. تکبر به‌معناي خودبزرگ‌بيني و اظهار اين برتري در گفتار و عمل است و کبر حالتي در انسان است که خود را برتر از ديگران مي‌بيند. تکبر به‌معناي تبختر و تفرعن و خود را بزرگ پنداشتن و گردن‌کشي و گستاخي و خودبيني و خودپرستي و خودپسندي و خودخواهي و غرور است.

تکبر يک بيماري روحي و رواني است آدم متکبر نقاط ضعف فراوان خود را هرگز نمي‌بيند و اعتقاد دارد از هر جهت برتر و کامل‌تر از ديگران است. خطر بزرگ تکبر از دست دادن دين و ايمان و مذهب است. ابليس با تکبر دين را از دست داد. متکبران همانند ابليس در راه نابودي دين گام بر مي‌دارند. تکبر باعث مي‌شود دين را زير پا بگذارند و دين را رها کنند.

حرص

عامل دوم هلاکت انسان‌ها حرص است. حرص نوعي زياده‌خواهي و طمع به ثروت و غذا و قدرت و رياست و پول و موقعيت اجتماعي يا هر چيز ديگر است که فرد به‌شدت دنبال آن است. در واقع حرص نوعي اشتياق سيري‌ناپذير است که خود را به تلاش بيش از حد و نامعقول و گناه براي به‌دست آوردن آنچه مي‌‌خواهد مي‌کشاند. در اين حديث درباره نتيجه حرص چنين آمده است: «و الحِرصُ عَدُوُّ النَّفسِ و بهِ اُخرِجَ آدَمُ مِن الجَنَّةِ»

امام حسن مجتبي عليه‌السلام در اين گفتار اخلاقي حرص را دشمن نفس انسان ناميده‌اند که بر اثر آن حضرت آدم از بهشت رانده شد. حرص و آز و طمع صفت زشت و مذمومي است که آدم را دانسته و از روي علم به گناه وا مي‌دارد؛ مثل حرص حضرت آدم به خوردن از شجره ممنوعه. اهل ايمان بر اثر همين حرص به گناه آلوده مي‌شوند.

حسد

سومين عامل هلاکت انسان‌ها حسد است. حسد به‌معناي ناخوشايندي و ناپسندي از نعمت‌ها و داشته‌هاي ديگران و آرزوي از دست رفتن آن نعمت‌هاست. حسادت علاقه به نابودي و از بين رفتن آنچه ديگران دارند و ناراحتي از موفقيت و خوشبختي ديگران است. حسد بدخواهي و رشک بردن و ناخشنودي از امتيازات ديگران است.

حسد احساسي است که هنگام کمبود نسبت ‌به ويژگي و دستاورد و داشته‌هاي برتر فرد ديگر روي مي‌دهد. امام حسن مجتبي عليه‌السلام درباره عاقبت حسد فرموده‌اند: «و الحَسَدُ رائدُ السُّوءِ و مِنهُ قَتَلَ قابِيلُ هابِيلَ» در اين رهنمود حسد «رائد» سوء و بدي اعلام شده است. رائد به‌معناي جوينده و منادي و پيشرو و پيشگام و جلودار و فرمانده است. حسد آدميان را به کارهاي زشت وادار مي‌کند و پيش برنده بدي‌هاست. حسد رذيلت بزرگ اخلاقي است که عامل و منشأ رذايل اخلاقي ديگر مي‌گردد. براساس حسادت بود که قابيل قاتل شد و برادرش را به قتل رساند.

امام حسن مجتبي عليه‌السلام در اين حديث عوامل هلاکت بشر را معرفي نموده‌اند و سرانجام و خطر و پيامد هريک را نيز بيان کرده‌اند. اين هشدارها‌ي بزرگ براي احساس خطر و اقدام انسان‌ها براي نجات خود از هلاکت و نابودي است. عموم مردم از هلاکت گريزان‌ هستند. امام دوّم عوامل هلاکت را نام برده‌اند تا انسان‌ها خود را از آن‌ها پاک کنند و از هلاکت دور شوند.

ضرورت تشکر از مردم در حديث امام رضا عليه‌السلام

رابطه تشکر از انسان‌ها و تشکر از خدا چگونه است؟ شکر و تشکر ارزش فراوان و آثار زيادي دارد. با دقت در پيوند شکر از بشر و شکر از خداي سبحان اهميت تشکر از خلق آشکار مي‌گردد. اين رابطه در يک حديث امام رضا عليه‌السلام توضيح داده شده است. عبدالعظيم بن عبدالله حسني از محمود بن ابي بلاد چنين نقل کرده است: سَمِعْتُ الرِّضا عليه‌السلام يَقولُ:

مَنْ لَمْ يَشْكُرِ المُنْعِمَ مِنَ المَخْلُوقينَ لَمْ يَشْكُرِ‌الله عَزَّ وَجَلَّ. (شيخ صدوق، عيون اخبارالرضاعليه‌السلام، قرن چهارم، ج 2، ص 24 * شيح حر عاملي، تفصيل وسائل الشيعه، ج 16، ص 313 * علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 44) کسي که از انسان‌هاي نعمت دهنده و احسان‌کننده و خيررسان سپاسگزاري ننمايد از خداي عزوجل شکرگزاري نکرده است. محور اصلي اين حديث شکر است. شکر در يک تقسيم‌بندي دو قسم مي‌گردد: شکر خدا و شکر مردم و اين دو بهم پيوسته‌اند. در تقسيم‌بندي ديگر شکر دو قسم مي‌گردد: شکر کلامي و زباني و شکر عملي و رفتاري. مطابق اين گفتار رضوي تشکر از انسان‌هايي که نعمتي به ما ارزاني داشته‌اند واجب است.

اهل‌بيت عليهم‌السلام اهل شکر خدا و تشکر از احسان و نيکي مردم بوده‌اند و همگان را به اين شکر و تشکر دعوت کرده‌اند.

کسي که اهل تشکر از مردم و خدمات و اقدامات و کمک‌هاي ارزشمند آنان نيست از خداوند بزرگ در لطف و نعمت‌هاي بي‌پايان او تشکر نکرده است و کسي که شکر خداوند متعال را بجا نياورد گمراه و منحرف است. بنابراين شکر و سپاسگزاري تکليف انسان‌هاست هم در برابر خالق و هم در برابر مخلوق. فردي که از مردم در پاسخ لطف و احسان و خدمت آن‌ها تشکر نمي‌کند طريق تشکر الهي را رعايت نکرده است. به بيان امام رضا عليه‌السلام خداي متعال خود از ما خواسته است که از کساني که به ما احسان و کمکي کرده‌اند سپاسگزاري کنيم و به تشکر از خدا بسنده نکنيم. درست است که اصل همه نعمت‌هايي که انسان‌ها براي هم مي‌آورند از خداوند است نبايد با اين تصور و تصديق فقط به شکر خدا اکتفاء نموده و بگوئيم گرچه فلاني به ما نعمتي عطا کرده اما عطاکننده حقيقي خدا بوده و خداوند به او قدرت اعطاء داده است پس شکر خدا کافي است. لازم است از واسطه نعمت که مخلوق خداوند است نيز تشکر شود که بدون آن تشکر از خداند تحقق پيدا نکرده است. عمار دهني گفته است امام سجاد عليه‌السلام فرموده‌اند: يقولُ‌الله تباركَ وتعالى لِعَبْدٍ مِنْ عِبادِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ: أَشَكَرْتَ فُلاناً؟ فَيَقُولُ: بل شَكَرْتُكَ يا رَبُّ. فَيَقُولُ: لَمْ تَشْكُرْنِي إِذا لَمْ تَشْكُرْهُ. (محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 99 * علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 38)؛ خداوند تبارک و تعالي روز قيامت به بنده‌اي از بندگانش مي‌گويد: آيا از فلاني سپاسگزاري کردي؟ او مي‌گويد: تو را شکر کردم‌اي پروردگارم، خداوند مي‌گويد: چون از او تشکر نکردي از من هم سپاسگزاري ننمودي. مطابق اين حديث نيز شکر خدا تنها از راه تشکر از انسان‌هاي خدمتگزار تحقق مي‌يابد.

بنابراين انسان نمي‌تواند به دليل اينکه از خدا سپاسگزاري کرده از کساني مانند پدر و مادر و برادر و خواهر و دوست و معلّم و همسايه و ساير افرادي که به او نيکي کرده‌اند تشکر نکند. ملازمه ميان تشکر مخلوق و خالق را دوگونه مي‌توان تفسير کرد، يکي اينکه ترک شکرگزاري مخلوق نشانه ذات ناسپاس شخص است در اين صورت در برابر خالق هم شکرگزاري نخواهد کرد به ‌ويژه اينکه نعمت‌هاي خداوند به دليل گستردگي آن‌ها ممکن است به چشم نيايد. ديگر اينکه مخلوق واسطه‌اي براي انتقال نعمت خدا به بندگان است و عدم شکرگزاري از واسطه نعمت به عدم شکرگزاري از خالق منتهي مي‌گردد. بي‌شک شکرگزاري از انسان‌ها نشانه ادب و وظيفه است. در ادبيات عاميانه و برخي کتاب‌ها حديث شکر خدا و مردم به اين صورت درآمده است: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ المَخْلُوقَ لَمْ يَشْكُرِ الْخَالِقَ». اين عبارت در ميان روايات شيعه وجود ندارد اما حديث رضوي مذکور و روايات با مضمون مشابه وجود دارد و شايسته است گويندگان و نويسندگان در هنگام تشکر از ديگران متن حديث امام رضا عليه‌السلام را به کار ببرند. شکر نعمت‌هاي ديگران حداقل به تشکر زباني و لفظي و گفتاري و کلامي و اشاره‌اي است اما شکر عملي و رفتاري و نعمت رساندن به ديگران نيز لازم است.