درسهايي عبرت آموز از نقش جهالت در فاجعه عاشورا در آستانه اربعين حسيني(ع)فاجعه عاشورا، با تهاجم جهل «جاهلان» پديد آمد و جاهلان از آنجا كه نفهميدند و ندانستند، در دام ظلم گرفتار شدند و عليه حضرت امام حسين(ع) شوريدند و نام اين جنايت و كشتار خود را ديانت ناميدند و قصد قربت كردند و از اينكه به تصور خويش به بهشت درخواهند آمد به اوج نهايت و خشنودي رسيدند. بنياميه پس از آنكه در شام جاهلان را سياهي لشكر خويش ساختند و هر جا كه لازم دانستند آنان را به كار گرفتند، بسيار سريع دريافتند كه مردم كوفه را نيز ميتوانند بفريبند و به صورت سياهي لشكري از جاهلان در صحراي كربلا آماده مقاتله با حضرت امام حسين(ع) كنند.عوامل وابسته به يزيد در ميان جاهلان افتادند و آنان را به اين عقايد و افكار راغب و معتقد كردند كه يزيد جانشين و خليفه رسولالله است و امام حسين مخالفت و خروج كرده و بايد با او مقابله كرد! جاهلان كوفه كه بسيار سريع در دام فريبهاي اموي گرفتار آمدند از نوع «جاهلان عابد» بودند و به همين دليل اوج آفت و آسيب عليه دين چهره نماياند، زيرا جهلي كه با اعتقادات و عبادات بياميزد، خطري بزرگ به وجود ميآورد كه با ديگر مصداقهاي بروز جهل غيرقابل مقايسه است. جهل ممزوج باعقايد و عبادات ديني، جاهلاني عبادتگر را به وجود ميآورد و اينان به شدت جذب جائران و ستمگران ميشوند و پل عبور و ملعبه دست بازيگران سياسي قرار ميگيرند و به صورت سياهي لشكري بزرگ و گسترده به بهرهبرداريهاي سياسي درميآيند. اينگونه است که به همان وسعت و وفور، دينداران سطحي و قشري در صف جاهلان نيز وسيع ميشود و سياهيلشگر رو به فزوني و كثرت ميرود و آرام آرام همهگيرتر هم ميشود!علت اين انبوهي جاهلان عابد و در نتيجه وسعت سياهي لشكر آنان و به خدمت درآمدن به نفع جائران اين است كه آنان در دين شناسي در سطح و ظاهر مانده و به عمق و باطن راه نيافتهاند و در نتيجه نميدانند كه جايگاه حق و موضع حق باوران و جبهه توحيد ناب و زلال كجاست، و باطل چيست و جبهه و مواضع آن كدام است. اين پريشاني فكر و بيريشهاي اعتقادات عبادتها را نيز ظاهري و بيمحتوا ميسازد، كه اين جاهلان نه از مفهوم عبادت تصور صحيحي دارند و نه از معاني عميق اذكار و عباراتي كه بر زبان جاري ميكنندفهم و درك درستي به دست آوردهاند و نه از فلسفه حركات نهفته در متن عبادات همچون ركوع و تعظيم و سجده و به خاك افتادن اطلاعي دارند. چنين حالتي از جاهلان عابد باعث ميشود كه سريع موضع خود راتغيير ميدهند و از جبههاي به جبهة ديگر در ميآيند. يعني در همين لحظاتي كه در جبهه حق قرار دارند، يكباره به جبهه باطل ميافتند و همه چيز را رها ميكنند و واژگون و زير و رو ميگردند، همانطور كه سپاهي وسيع از اينان خواهان و طالب حضرت امام حسين(ع) شدند و با فرستادن نامههاي فراوان او را به كوفه فرا خواندند تا حكومت امام را تجربه كنند و از ظلم و تباهي خاندان بنياميه رهايي يابند، ولي آنگاه كه تبليغات و جنگ رواني بنياميه عليه حركت امام حسين(ع) به بار و نتيجه نشست و چهره پليد يزيد را پاك و منزه جلوه داد و او را شايسته خلافت و زمامداري اسلامي معرفي كرد و حسين بن علي(ع) را مرتد و از دين خارج شده نماياند، يكباره سپاه وسيع جاهلان عابد، تبديل به سياهي لشكر جائران و ظالمان عليه نهضت حسيني تغيير جبهه و موضع دادند و با همين آساني به كربلا گسيل شدند و آماده قتل و كشتار گشتند.كار عابدان جاهل به آنجا رسيد كه سر به سجده ميگذارند و از خدا مشاركت در قتل امام حسين(ع) و يارانش را درخواست ميكنند و بسيار مشتاق و راغب ميشوند كه به قصد قربت در اين كارزار حضور به همرسانند تا به قتل رساندن امام حسين(ع) به بهشت جاودان راه يابند! آن زماني كه عمر سعد اين سياهي لشكر را مخاطب قرار داد كهاي «لشكر خدا» به سوي «دشمن خدا» حمله كنيد، در پوست خود نميگنجيدند كه چنين صفت و عنواني يافتهاند و به اين افتخار بزرگ نائل آمدهاند! اين تغيير موضع عابدان جاهل، مانند بسياري از واقعيتهاي ديگر، دنبالةجريانهاي تاريخي دوران امامت حضرت علي(ع) بود، كه در آن دوره و مقطع تاريخي نيز همين عابدان جاهل يكباره از موضع حق به موضع باطل افتادند و در مقابل حضرت اميرالمؤمنين(ع) درآمدند.حضرت امام حسين(ع) با قوم جاهلان عابد مواجه بود كه براي ظلم بزرگترين خدمات را انجام ميدادند و در عين حال خرج و هزينهاي براي آنان نداشتند، زيرا جاهلان عابد نه نياز به تهديد به قتل داشتند تا ازجان خويش بهراسند و به رزمگاه نشتابند و در برابر جبهه حق قرار نگيرند،و نه نيازي به تطميع داشتند تا برق سكههاي طلا آنان را متزلزل كند و به مقاتله و خونريزي بكشانند، آنان به زعم و گمان خود،به ياري دين خدا ميشتافتند و با كشتن حسين بن علي(ع)به خداوند تقرب ميجستند و به بهشت ميرسيدند. اگر چه معاويه آنها را از كيسههاي زر نيز بهرهها داد و اين دادهها را منتسب به جاذبه عطاي خليفه الهي كرد!«جاهلان عابد» فقط در اعصار گذشته نبودند و تنها به خدمت جائران بنياميه در نيامدند، بلكه در تمام دورهها و مقاطع تاريخي وجود و تحرك مخرب دارند، چنان كه در عصر حاضر نيز همين جاهلان عابد در قالب عوامل استعمارگران غرب و شرق در افغانستان، عراق و سوريه كشتار کردند تا با كشتن مسلمانان بيگناه به ويژه شيعيان به تصور خويش قرب خدا و بهشت برين را به دست آورند!اين گونه است كه حكام جائر و قدرتهاي فاسد و حاكمان ظالم، همواره در بستر زمان و در هر عصر و نسل، از خيل جاهلان عابد براي استحكام اركان قدرت و استمرار سلطه خويش در ابعاد فرهنگي، سياسي و اقتصادي بهرهبرداريهايي ميكنند كه هم «مكرر» است، هم «نافع» و هم «پايدار و ماندگار». اينان آنچه ميكنند به نام «دين» مينمايانند و مقابله با آن سخت مينمايد و چون دشمنان آشكار و رو در رو نيستند كه عقايد و رفتار و اهداف و عملكرد هايشان به راحتي و سهولت شناخته شود، براحتي تغيير چهره ميدهند و متأسفانه عدهاي ناآگاه نيز به همين بهانه به تطهير چهره آنان ميپردازند. اگر چه مديريت جامع و به موقع عالمان انديشهور، زمانشناس، دلسوخته و دردآشنا كه مسئوليت سنگين صيانت از اسلام ناب محمدي(ص) را درعصر حاضر بردوش ميكشند، ميتواند راههاي مقابله با جاهلان عابد را وارد مرحلهاي كند كه از شدت آفات و آسيبهاي آن بكاهد و ديدگان نسل جوان را به روي افقهاي آيندهاي روشنتر و اميدوارانهتر بگشايد، اما اين را همواره با سختي و مشقات فراوان همراه است.