غلامرضا بني اسدي
با مقدسات علناً بازي ميکنند تا به مقدس سازي ياران خود بپردازند. با اين کار معلوم نيست حرمتي بر يار خود بيافزايند اما حتما اعتبار از مقدسات ميبرند. مشابهت سازي هاشان با شخصيتها و رويدادهاي تاريخي و ديني هم فقط ذمه خودشان را زير بار ميبرد. توامان مديون حقيقت و واقعيت ميشوند. حقيقت و واقعيتي را که به تيغ رفتارشان قرباني ميشود. ادعاهاشان بلند است ولي اعتقادشان....
نيت خواني نميکنم اما ميدانم که آدم معتقد، جان خود را فداي مقدسات ميکند چنان که شهدا به انجام رساندند و به توفيق سعادت رسيدند. اما برخيها با شعار اعتقاد، مقدسات را قرباني خود ميکنند و به موفقيت هم نميرسند. برخيها هم به همين کلمه مقدس شهيد هم رحم نميکنند. فلان فرد را "شهيدِ آبرو" ميخوانند آيا اين براي شهيد آبرو ميافزايد؟ آيا اين مفهوم متعالي و سازنده را در نگاه نسل پرسشگر و مشرف به رويدادها نميشکند؟ تشابه افراد يک جريان به مالک و عمار و شعيب بن صالح و... آيا براي آنان حرمتي در خور آورد يا حرمتي در خور را از شخصيتهاي ديني و تاريخي برداشت؟ تجربه همه ما ميگويد هزينهاي که داشت و برداشتي که از ذخيره اعتباري آن بزرگان داشت صدچندان آورده احتمالي بود که شايد براي اينان داشته باشد. آيا نبايد اينان را هشدار داد و هوشيار کرد که مقدسات را چنين زيرپاي ياران خود نريزند؟ راستي اسم کار و بازي که حاصل جمع آن جز صفر نميتواند باشد و اين افرادِ بازيگر را چه بايد گذاشت؟
بگذريم، کلمات معناي خود را دارند. ولو گوينده حواسش نباشد. آن که ذهنيتش از وطن، شکل "آغل" ميشود و اين را به زبان ميآورد، ضربه خود را زده است حتي اگر قصدي نداشته باشد. فصدِ رگهاي تعلق ملي کرده است هرچند نخواسته باشد.
کلمات مثل تيرند چون از زبان رها شوند، کار خود را ميکنند و به هدف ميخورند. حالا فرد بعد از فشردن ماشه پشيمان شود هم فايدهاي ندارد. مراقب زبان خود باشيم. مراقب زبان خود باشند آنان که صداي بلندتري دارند. امروز بايد سنجيدهتر از هميشه سخن گفت. بيشتر مراقب باشيم.