غلامرضا بني اسدي
در برنامه زنده تلويزيوني به شما توهين ميکنند. به نوعي با مشابهت سازيهاي تاريخي تکفيرتان ميکنند اما به شما اجازه "اشهد ان لا الله الا الله" گفتن هم نميدهند. اين، منطق کساني است که فقط و فقط خود را قبول دارند. براي ديگران هيچ حقي قائل نيستند حتي حق دفاع، حتي حق روشنگري. سنتِ سيئهايست که رسم رفتاريشان شده است. پرسيده هم اگر بشود از آقايان، به توجيه زبان ميگردانند و جاي آسمان و زمين را عوض ميکنند.حال اگر قضيه عکس شود، يعني در رسانهاي هرچند خصوصي و کمشمار، در يک فضاي مجازي، کسي همين گفتار را درباره آنان داشته باشد آيا باز هم جوابشان همين خواهد بود؟ اگر کسي خودشان را در قاب "اشعث بن قيس" ببيند و بخواند چه ميکنند؟ اگر لباسِ "ابوموسي اشعري" را بر تنشان بپوشاند چه ميگويند؟ آيا همين توجيهات را از طرف ديگر ميپذيرند؟ سابقه شان که چنين نشان نميدهد. آيا همان مثلا کارشناسي را که ميآورند به او تذکر نميدهند که حريم اخلاق و حرمت ديگران و شرايط کشور را در نظر داشته باشد؟ آيا بعد از خطايي چنين که در رفتار و گفتار ميکند راه دعوت مجدد را بر او ميبندند يا باز هم فرش قرمز زير پاي اوست تا بيايد و بگويد و هزينه بيفزايد؟ چطور اگر کسي نظر شخصي خود را بيان کند آن هم نه در رسانههاي عمومي و نشسته سر سفره بيتالمال که در روزنامهاي، سکويي، کانالي چيزي، در رسانههاي عمومي "او را از کلمه آويزان" ميکنند اما خود که هرچه بگويند را اجازه يک اعتراض هم نميدهند؟ واقعا اين بام، چند گنبد و چند هوا دارد؟ خدا ميداند. اما اين را همه ميدانند که نه اخلاقي است و نه انساني. يک مقدار تأمل کنند در کارنامه خود کساني که خود را عقل کل و صاحب همه حقوق ميدانند...