موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13216
هاشمي همچنان زنده است

 

عبدالرحيم اباذري

 

در خبرها آمده بود آقاي رحيم صفوي طي تماسي با خانواده آيت‌الله هاشمي رفسنجاني از اظهارات آنچناني خود عقب نشيني و عذرخواهي کرده است که بايد از اين اقدام پسنديده استقبال کرد، اگر چه هاشمي و خانواده او هيچ نيازي به اين اقدام نداشته و ندارند، اما حتما اين پشيماني به نفع آقاي صفوي خواهد بود چرا که ناسپاسي و نمک ناشناسي سرباز در برابر فرمانده مي‌تواند پيامدهاي دنيوي و اخروي ناخوشايندي داشته باشد.

علاوه تجربه 47 سال نشان داد هاشمي بيدي نيست که با اين بادها بلرزد، هاشمي ريشه در انقلاب، نظام، ايران و مردم دارد و آنان که غير منطقي و کينه توزانه با وي درافتادند، به نوعي به خود زني و خودکشي سياسي دچار شدند، نمونه بارز آن در دهه شصت منافقين خلق و فرقاني‌ها بودند رسواي عالم شدند. در دهه‌هاي هفتاد بعضي چپي‌ها و افراطيون اصلاح طلب با وي سر ناسازگاري گذاشتند که امروز شاهد وضعيت ناترازشان هستيم. ماجراهاي غير متعارف بعضي راستي‌ها و اصولگرايان تندرو و بي‌ترمز هم جاي خود دارد و در رأس آنها، تخريب‌هاي جريان انحرافي که از فتنه 88 در شب‌هاي انتخاباتي توسط يک آدمي که هم سر فتنه و هم ته فتنه بود، آغاز شد، بر همگان روشن است. اينها از هر فرصتي براي تخريب «شناسنامه انقلاب» بهره گرفتند، او را به طور کلي در صدا و سيما بايکوت کردند اما با سر و صورت به سنگ و صخره خوردند و متلاشي شدند و اکنون فقط اسکلتشان باقي مانده است.

به دروغ نسبت اشرافي‌گري به هاشمي دادند، اما امروز مي‌بينيم خودشان تا خرخره به اين بيماري مزمن که هيچ، به حرام خواري و اختلاس آلوده شدند. به حريم خصوصي و خانوادگي هاشمي وارد شدند و فرزندانش را اهرم فشار قرار دادند؛ به فرماندهي هشت سال جنگ، سرداري صلح و سازندگي و مديريتِ سياسي او خُرده گرفته و طعنه زدند، امروز خودشان در هر چهار مرحله سردرگم هستند، يک خدمت ماندگار، ابتکار، نبوغ و نوآوري در بساط و بيلان ندارند.

 آمدند صنعت فانتزي «منوريل» را (که در باغ وحش‌ها و پارک جنگلي‌ها به گونه تزئييني از آن استفاده مي‌شود) در مقابل «مترو» مطرح و ترويج کردند که امروز در قم مايه ننگ و نفرين براي باني‌ آن شده است، اما مترو که با نام و همت هاشمي جان گرفت همچنان با شور و نشاط درحال توسعه و مايه خير و برکت شده و بيشتر طبقه متوسط و محروم از آن استفاده مي‌کنند درحالي که مخالفان هاشمي که حداقل نيم قرن از زمان عقب هستند، مي‌گفتند: «مترو ترويج اشرافي‌گري است».

 در اين نوشتار هدف اصلي، بيان زشتي تخريب چهره‌هاي اصيل و ريشه‌دار انقلاب است والّا هاشمي هرگز از نقد علمي و منصفانه هراسي نداشت. هاشمي در اوج قدرت سياسي، به منتقد خود در يکي از جلسات کرسي‌هاي آزاد انديشي اجازه و زمان داد در محضرش برنامه‌هايش را نقد کند و تا آخر هم نشست و گوش داد و تلويزيون هم کامل آن را پخش کرد. هاشمي به قدري بزرگ و بزرگوار بود حتي از تخريب‌ها و هتاکي‌هاي آدم‌هاي حقير نيز هرگز نگران، ناراحت و مضطرب نمي‌شد؛ چون باور داشت چيزي از وي کم نمي‌کند و تنها اثر وضعي و طبيعي آن يک روزي گريبان خود تخريبگران را خواهد گرفت و امروز در تمام ابعاد شاهد اين واقعيت و حقيقت هستيم.

حال مي‌بينيم با اين همه تهمت، تخريب و بايکوت، هاشمي همچنان زنده است، نه تنها جايگاه و مقبوليتِ مردمي هاشمي تنزل نيافته بلکه همواره قدر، منزلت و عظمت او درحال ارتقا و گسترش است و با جان، دل و روح جمعي مردم همانند عشق به امير کبيرعجين شده و گره خورده است. توده ميليوني مردم از اقشار و اصناف گوناگون که با ياد و نام هاشمي زندگي مي‌کنند و با شنيدن تُن صدايش و طنين خطبه‌هايش احساس آرامش، آسايش و بالندگي دارند و اين احساس را به عشق و محبت گره زدند. اما اين تنها «بدخواهان» و «خناسان» هستند که حتي از شنیدن نام «اکبر هاشمي رفسنجاني» هراس و اضطراب بر آنان مستولي مي‌گردد و البته براي شناخت کامل «بدخواهان و خناسان» بايد به بيانات امام مراجعه کرد.