موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13152
روزنامه‌نگاري متعهدانه، روايت صادقانه، فهمِ درستِ زمانه

غلامرضا بني اسدي

فهم درست زمانه، شرط لازم براي روايت مسئولانه است. خبرنگاري که از متن جامعه جداست، نبض تحولات از دستش بيرون مي‌ماند و واقعيت را نمي‌فهمد، چنين فردي تنها بازنشرکننده بولتن‌ها يا روايت‌هاي مصنوعي، فرمايشي يا وارداتي است. نه تنها خدمتي به جامعه نمي‌کند، بلکه در عين خبرنمايي، به بازتوليد بي‌خبري و بي‌اعتمادي دامن مي‌زند.فهم زمانه يعني تشخيص پيچيدگي‌ها، شنيدن صداهاي مختلف، درک موقعيت ملت در مشکلات سخت داخلي و برابر ساختار جهاني، و شناخت روندهايي که رويداد‌هاي آينده را شکل خواهند داد. فهم زمانه يعني اين که کلامت ارزش افزوده براي ايران و انقلاب توليد کند نه اين که به هر کلام، به نفرت ضريب دهد. ادراک موقعيت يعني اين که رسانه توپخانه نيست، مدرسه است و بايد سازندگي به دنبال داشته باشد نه سوزندگي.روايت امروز، تعيين‌کننده نگاه فرداست. اگر امروز را از منظر عدالت، پيشرفت، ناکامي‌ها، امکان‌ها و تهديدها به درستي روايت نکنيم، فردا در ذهن مردم، تصويري تحريف‌شده، اغراق‌شده يا ناقص از امروز نقش خواهد بست. روزنامه‌نگار متعهد، مي‌داند که حتي يک تيتر، مي‌تواند آينده را جهت‌دهي کند، اميد را بسازد يا نابود کند، اعتماد را تقويت کند يا فرو بريزد. پس او بايد به‌جاي روايت گلخانه‌اي و دست‌کاري‌شده، روايت منصفانه و عميق ارائه دهد تا مسير به سمت بهتر شدن امتداد يابد. اگر قلم را تفنگ و کلنگ بپنداريم، نتيجه‌اي جز کشتار ذهن و تخريب روان نخواهد داشت. حالا با هر نيتي که باشد و با هر پندار و شعاري فرق نمي‌کند. وضعيت رسانه‌هاي خود انقلابي پندار و کارکرد سوزنده و فرساينده آنان خود گواهي است بر اين که اگر به فهم درست نرسيم با نيت درست به نتيجه درست نخواهيم رسيد.آينده‌پژوهي رسانه‌اي، يکي از اضلاع مهم تعهد حرفه‌اي است. رسانه نبايد صرفاً بازتاب لحظه‌ها باشد، بايد راداري باشد که روندها را شناسايي کند. مخاطب امروز، فقط دانستنِ «چه شد؟» را نمي‌خواهد. او حتي فراتر از چرا چنين شد، مي‌پرسد: «چه خواهد شد؟» و از رسانه مي‌طلبد که چشم‌انداز بدهد، آگاهي راهبردي توليد کند و نقش فعال در تصميم‌سازي عمومي ايفا کند. اينجاست که روزنامه‌نگاري بايد از روزمرّگي خارج شود و وارد عرصه تحليل ساختاري و آينده‌نگرانه شود.در اين شرايط، روزنامه‌نگار متعهد بايد با نقد مشفقانه و شجاعت اخلاقي، در عين مراقبت از اميد عمومي، زبان مردم باشد نه تريبون جناح و جريان يا پژواک هياهوي بيگانگان. او در برابر فقر و فساد و ناکارآمدي، نه ساکت است، نه منفعل بلکه فعال و مسئول است. اما خوب مي‌داند که راه عبور از اين وضعيت نفي و نفرت‌پراکني نيست، اصلاح و شفاف‌سازي است. نقد مي‌کند اما تخريب نمي‌کند. اميد مي‌دهد اما توهم نمي‌فروشد. تقويت مي‌کند، اما کلمات را به چاپلوسي بر کاغذ نمي‌نشاند. کلماتش شايد گاهي به تلخي بزند اما قطعا شهد کامي ملي در پي خواهد داشت.در اين ميان، نبايد فراموش کرد که ما علاوه بر مشکلات، با افراط و تفريط و مقابله با "نادانستگي" در جامعه، با نظام رسانه‌اي سلطه روبه‌رو هستيم که با شبکه‌اي پيچيده، حرفه‌اي، پرهزينه و بي‌رحم، مي‌کوشد «واقعيت» ايران را جوري بازتعريف کند که نتيجه عکس بدهد. در برابر اين جنگ رواني، تنها ابزار ما "حقيقت" است و تنها مسيرمان، تعهد به روايت صادقانه. رسانه داخلي، اگر نتواند به زبان مردم سخن بگويد و درست دردهاي واقعي را بازتاب دهد، ميدان را به رسانه‌هاي معارضي مي‌سپارد که به‌رغم دلسوزي‌هاي ظاهري، در عمل، طرحي براي بي‌ريشه‌سازي جامعه ايراني را دنبال مي‌کنند. اين جاست که بايد بدانيم روزنامه‌نگاري متعهد، تنها شغلي حرفه‌اي براي خبرنويسي و مصاحبه نيست، بلکه موضعي اخلاقي، رسالتي اجتماعي و حضوري آگاهانه در ميدان پيچيده جنگ روايت‌هاست. در جهاني که قدرت، نه فقط با سلاح و سياست، بلکه با تصوير و کلمه، ساخته و اعمال مي‌شود، روزنامه‌نگار متعهد کسي است که فهم درستي از زمانه دارد، چشم به واقعيت باز نگه‌مي‌دارد، و صداقت را فداي مصلحت‌هاي مقطعي نمي‌کند.