اروند؛ ضيافتِ خون در دي ماه
روايتي از ايثار غواصان در عمليات کربلاي 4
قسمت اول
* مريم بدررجايي
تهران – 3 دي 1404 – عمليات کربلاي 4، يکي از سختترين و پرتلفاتترين عملياتهاي دوران دفاع مقدس، در شب سرد سوم دي 1365 در منطقه اروند رود و جنوب بصره آغاز شد. هزاران رزمنده ايراني، به ويژه غواصان شجاع، با عبور از رودخانه خروشان اروند به سمت مواضع دشمن حرکت کردند، اما اين عمليات که با هدف تهديد جدي شهر بصره طراحي شده بود، به دليل آمادگي کامل دشمن با شکست روبرو شد. اين عمليات همچنان به عنوان نمادي از فداکاري رزمندگان و تلخيهاي جنگ در ذهن ملت ايران زنده است.عمليات کربلاي 4 بخشي از سري عملياتهاي کربلاي ايران بود که پس از موفقيت والفجر 8 و فتح فاو، با هدف نهايي تصرف بصره برنامهريزي شد. فرماندهان ايراني اميدوار بودند با يک حمله غافلگيرانه شبانه، خطوط دفاعي پنجلايه عراق در اطراف بصره را بشکنند و جزاير کليدي مانند امالرصاص را تصرف کنند. منطقه عمليات پر از موانع طبيعي و مصنوعي بود: آبهاي عميق اروند، مينهاي زيرآبي، سيمهاي خاردار، ميدانهاي الکتريکي و درياچههاي ماهي پر از تله.نيروهاي ايراني عمدتاً از سپاه پاسداران و بسيج بودند و لشکرهايي مانند ثارالله (به فرماندهي قاسم سليماني)، عاشورا، امام حسين و فجر در آن شرکت داشتند. غواصان که نقش خط شکن را بر عهده داشتند، ساعتها قبل از رمز عمليات به آب زدند. آنها دستهايشان را با طناب به هم بسته بودند تا در صورت تير خوردن يکي، ديگران زنجيره وار غرق نشوند.شب عمليات، هوا سرد و تاريک بود. غواصان آرام و بيصدا به سمت ساحل غربي حرکت کردند، اما ناگهان منورهاي دشمن آسمان را روشن کرد و تيربارها و خمپارهها شروع به شليک کردند. دشمن کاملاً آماده بود و آتش سنگين روي آب ريخت. بسياري از غواصان جوان در همان دقايق اوليه به شهادت رسيدند يا غرق شدند. در برخي محورها، نيروها توانستند به جزاير برسند و حتي خط اول را بشکنند، اما حمايتهاي بعدي به دليل آتش شديد دشمن ممکن نشد.درگيريها حدود 26 ساعت طول کشيد و در نهايت فرماندهي تصميم به توقف عمليات و عقبنشيني گرفت. از صدها گردان آماده، تنها تعداد محدودي توانست وارد عمل شود. اين عمليات تلفات سنگيني داشت: هزاران شهيد، مجروح و مفقودالاثر. سالها بعد، در سال 1394، پيکر 175 تن از غواصان عمليات کربلاي 4 با دستهاي بسته کشف شد که نشان دهنده جنايت جنگي نيروهاي عراقي بود و موجي از احساسات در کشور برانگيخت.فرماندهان وقت مانند آيتالله هاشمي رفسنجاني و محسن رضايي بعدها در خاطرات خود به دلايل شکست اشاره کردند: لو رفتن اطلاعات عمليات از طريق منابع خارجي و جاسوسي، کاهش شديد عنصر غافلگيري، و پيچيدگيهاي جغرافيايي منطقه.
برخي نيز معتقدند کربلاي 4 به نوعي عمليات فريب بود تا توجه دشمن را جلب کند و دو هفته بعد، عمليات کربلاي 5 با موفقيت بيشتري اجرا شود.با وجود شکست نظامي، کربلاي 4 نماد ايثار و ازخودگذشتگي رزمندگان شد. داستان غواصاني که با لبخند و ذکر خدا به آب زدند و بسياريشان بازنگشتند، در کتابها، فيلمها و روايتهاي شفاهي دفاع مقدس جاودانه شده است. کتابهايي مانند «آتش روي اروند»، «غواصان» و « مامورريت روي اب»
جزئيات انساني اين شب تلخ را به زيبايي روايت کردهاند.امروز، در سالگرد اين عمليات، ياد و خاطره شهداي کربلاي 4، به ويژه غواصان شهيد، گرامي داشته ميشود. آنها نشان دادند که حتي در سختترين شرايط، روحيه ايثار و مقاومت زنده ميماند. اين عمليات يادآوري ميکند که دفاع مقدس نه فقط با پيروزيهاي نظامي، بلکه با فداکاريهاي خاموش هزاران جوان اين سرزمين نوشته شد.
اگرچه کربلاي 4 به اهداف نهايي خود نرسيد، اما فريب استراتژيک بزرگي براي دشمن ايجاد کرد. ارتش عراق تصور کرد توان نظامي ايران تخليه شده و به جشن و استراحت پرداخت، اما تنها دو هفته بعد، ايران با استفاده از معابر شناسايي شده در کربلاي 4، عمليات عظيم کربلاي 5 را آغاز کرد که پشت دروازههاي بصره لرزه بر اندام رژيم بعث انداخت.
اما وراي آمارها و تحليلهاي نظامي، تپشهاي قلب تاريخ را بايد در سينه مرداني جستجو کرد که اروند را نه با تجهيزات، که با ايمان خود شکافتند؛ در ادامه، روايت اين شب سرنوشت را از زبان شاهداني ميخوانيم که از ميان آتش و آب بازگشتند تا قصه ناتمام يارانشان را بازگو کنند.
*محمود نوري سهامي فرد
شب عمليات، بزرگترين ستون در محور امالرصاص، ستون ما بود؛ با هشتاد نفر غواص. جريان آب تندتر شده بود و جزر و مد، فشار آب را بيشتر کرده بود. مدتي صبر کرديم. بعد سوار قايقها شديم. منورهاي دشمن که بالاي سرمان روشن ميشد ميايستاديم و بعد از خاموش شدن، دوباره حرکت ميکرديم. بارمان زياد بود و قايق سنگين. آب هم بالا آمده بود و هرچه پارو ميزديم راهمان را پيدا نميکرديم. حدود يک ماه در آن محور شبانه روز کارکرده بوديم و دقيقه شماري ميکرديم براي عمليات. کار مشکلي پيش رو داشتيم. بايد ميرفتيم به جزيره و دور از ديد و تيررس دوربينها و کمينها ميرسيديم به هدف. آن موقع اگر دستور عقبنشيني ميدادند، غيرممکن بود به راحتي بتوانيم برگرديم. بااينحال تلاشمان را کرديم. يک ساعت بيشتر به شروع عمليات نمانده بود. وقتي برگشتيم يک ساعت از عمليات ميگذشت. نيروها را آورديم و به برادر علي چيت سازيان و به حاج مهدي کياني فرمانده لشکر گزارش داديم بعد برگشتيم به اسکله. پنج شش نفري با قايق زديم به کارون. بعضي از قايقها با تير و ترکش ازکارافتاده بودند. چند تا از قايقهاي بهداري هم زخميها را برميگردانند. وسط کارون را گرفتيم و رفتيم جلو. پيش خودمان گفتيم شايد نصف خط را شکسته باشند و بچهها بخواهند مقاومت کنند تا نيروي کمکي برسد. وقتي وارد اروند شديم و امالرصاص را رد کرديم، حجم آتشي که رويمان بود زيادتر شد. شنيده بوديم بچههاي آنها رفتهاند آنطرف و با عراقيها درگير شدهاند. پنجاه شصت متر مانده بود برسيم به سيمهاي خاردار لب خط که رگبار دشمن روي نوک قايق کمانه کرد و آمد بالاتر، قايق داشت از آب پر ميشد و به تدريج ميرفت پايين. چارهاي نبود جز اينکه قايق را برگردانيم به ساحل.
*سعيد حاج اسفندياري
ما جزء گردان خط شکن حضرت علياصغر(ع) لشکر انصار بوديم. يک هفته به عمليات، دسته مخصوصي را به اسم «گروه ويژه خط شکن» از ميان ما انتخاب کردند. رفتيم خرمشهر و رسيديم پايکار. کنار اروندرود مانديم و منتظر رمز عمليات
عراق با رسيدن ما، کوبيدن و بمباران خشکي و آب را شروع کرد. فکر کرديم شايد رفت وآمد و حرکتمان را ديده است و چشممان به کم شدن حجم آتش بود، اما ول کن نبود. حمله را شروع کرديم. بچهها دسته دسته سوار قايقها ميشدند تا از اروند رد شوند. عراق با گراي حساب شده راههاي عبور و قسمتهاي مهم را بسته بود. خط شکنها که زودتر حرکت کرده بودند، رفتند آن طرف اروند. خط را شکستند و رخنه کردند.
با اينکه عراقيها همه راهها را از قبل بسته بودند، نتوانستند در قدم اول جلوي خط شکنهايمان را بگيرند، اما بقيه نيروها نتوانسته بودند براي پشتيباني بيايند. چند ساعت بعد دستور برگشت مخابره شد. درواقع بايد برميگشتيم. بعضيها موقع برگشت ميگفتند حالا دستشان آمد که هرچقدر هم آماده باشند بازهم ميتوانيم بتارانيمشان. معلوم بود که منطقه لو رفته و گراي نقاط مهم ما را داشتند و به ما خيانت شده بود. براي مدتي به عقب برگشتيم و تا چهارده، پانزده روز بعد، عمليات کربلاي 5 دلخوريها را تبديل به شادي و اميد کرد. حالا وقت وارد آوردن ضربه کاري بود.
*خليل احمدوند
گردان ما براي عمليات کربلاي 4 آماده بود. فرمانده لشکر صحبت کرد و اميد پيروزي داد و بعد براي عمليات حرکت کرديم. ما موج اول بوديم، پشت سر غواصها که ميزدند به خط بايد وارد عمل ميشديم. از مقر که راه افتاديم، بعد از پياده روي کوتاهي رسيديم به ساحل خودمان. سوار قايقها شديم. طبق قول و قرار بايد خيلي زود ميزديم به خط، ولي چون دشمن مقاومت کرده بود مجبور شديم حدود پنج ساعت تو قايقها، لب خط بمانيم؛ تو اين مدت، در هواي تاريک، هواپيماهاي عراق ساحل و اروند را بمباران ميکردند.
بالاخره فرمانده دستور حرکت داد. تا نزديکي دهانه ام الرصاص پيش رفتيم. يک مرتبه اعلام کردند که بايد برگرديم سمت ساحل. دور زديم و برگشتيم. آتش دشمن زيادتر شده بود. در ساختمان نيمه خرابه محکمي پناه گرفتيم. دشمن ساختمان را زير آتش گلوله گرفت. زير پلهها سنگر گرفتيم تا از تير و ترکشها در امان باشيم. آتش که سبکتر شد زديم بيرون و برگشتيم به عقب. هرکس بچههاي دسته خود را پيدا کرد و برگرداند به مقر. بعد از کربلاي 4 همه از نو دوباره جمع شدند. حاج آقا ستار برايمان صحبت کرد. حرفهايش تأثير ميگذاشت. همه روحيه گرفتند و چشم دوختند به عمليات کربلاي 5.
ادامه دارد...
*عمليات کربلاي 4، يکي از سختترين و پرتلفاتترين عملياتهاي دوران دفاع مقدس، در شب سرد سوم دي 1365 در منطقه اروند رود و جنوب بصره آغاز شد
*داستان غواصاني که با لبخند و ذکر خدا به آب زدند و بسياريشان بازنگشتند، در کتابها، فيلمها و روايتهاي شفاهي دفاع مقدس جاودانه شده است