چه کسي جنرال اکرام الدين سريع را ترور کرد؟*جنرال اکرام الدين سريع از افسران نظامي ضد طالبان همراه با
چه کسي جنرال اکرام الدين سريع را ترور کرد؟*جنرال اکرام الدين سريع از افسران نظامي ضد طالبان همراه با يکي از همراهانش بنام محمدامين الماس که او نيز سابقا نظامي بود، در يک محله مزاحم (پرجمعیت) تهران جايي در حوالي ميدان امام حسين هدف گلوله قرار گرفته و جان خود را از دست دادند.طبعا نهادهاي امنيتي ايران خيلي زود دست به کار ميشوند و احتمالا از طريق شِگردهاي خاص خودشان خيلي هم سريع، ضاربين و قاتلين را شناسايي و بازداشت ميکنند. به نظر من ترور اين ژنرال، ضمن اينکه براي حوزه ضدطالباني، يک ضايعه است، به قدرت اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران نيز تشر زده است.تا زمانيکه نتايج تحقيقات نهادهاي اطلاعاتي و قضايي ايران مشخص شود؛ گمانههايي بر هويت و ماهيت تروريستي قضيه مطرح ميشود که از ديد ما جاي طرح اين مسئله را دارد.اکرام الدين خان که بود؟او فارغ التحصيل دانشکده نظامي کابل بود. در چارچوب وزارت داخله وظايف مهمي را در زمان حکومتهاي جمهوريت ايفا نمود. او در چند حوزه امنيتي کابل بعنوان آمر حوزهها فعاليت کرد. سپس قومندان امنيه ولايت بغلان و بعد از آن قومندان امنيه ولايت تخار شد.او زاده ولسؤالي کوهستان ولايت کاپيسا از زمره دشمنان قاطعِ طالبان بود و همواره به دنبال فرصتي جهت بازگشت به جبهه جنگي عليه طالبان ميبود. رابطه او با جبهه آزادي نزديک بود اما با جبهه مقاومت ملي رابطه بهتري داشت.با سقوط پنجشير، او به ايران مهاجرت کرد و در تهران ساکن شد. به دليل سوابق فعاليت و شخصيت فعالي که داشت، بطور غير رسمي مسئوليت حمايت از نظاميان مهاجر را داشت؛ لذا او با آغاز موج اخراج مهاجران افغانستاني از ايران؛ تلاش بسيار زيادي به خرج ميداد تا همقطاران نظامياش از ايران اخراج نشوند تا به دام طالبان نيفتند.با اين وجود، او به همقطارانش آمادگي ميداد تا در فرصت و شرايط مناسب بايد براي آزادي افغانستان از سيطره طالبان به جبهات دفاعي برگردند.جنرال سريع، با نظاميان سابق رابطهاش را حفظ کرده بود. با فرماندهان جهادي تماس مداوم داشت. با چهرههاي مؤثر نظامي تماس داشت. انگيزه ميداد و جلسات ميگرفت. او براي طالبان حقيقتا يک خطر بالقوه محسوب ميشد.متهم ترور چه کسي است؟به عقيده من، قتل جنرال سريع نه حاصل اختلافات قومي و خانوادگي است و نه محصول دشمنيهاي شخصي و مالي و تجاري. قتل دو فرمانده نظامي در تهران فراتر از اينهاست. ما گزارشهايي داشتيم و نشر کرديم که طالبان در قالب يکي از رياستهاي استخبارات شان، تيمهاي ترور براي حذف مخالفين شان تشکيل دادهاند. آنها در داخل افغانستان از طريق حوادث ساختگي، افراد را از بين ميبرند. در کشورهاي همسايه نيز بطور مشخص براي مخالفين مقيم ايران، پاکستان و تاجيکستان نيز تيمهاي ترور تشکيل دادهاند. روش ترور آنها اعزام تروريست و يا استخدام افرادِ جاني براي قتل اهداف، در قبال پرداخت پول است.من شخصا با يکي از اين افراد صحبت کرده ام. کسي که براي ترور مقاومتيها، برنامه گرفته اما بعدا بنابه هر دليلي آن را کنسل کرده بود.يکي از آگاهان اميتي نيز برايم گفت که طالبان براي ترور مخالفان، عکس و مشخصات و آدرسِ هدف را به اجيرها ميدهند، بخشي از پول را پرداخت ميکنند و آنها را ميفرستند.طالبان براي شناسايي چهرههاي فعال و مؤثرِ مخالف خود در کشورهاي همسايه، از دو طريق اقدام ميکنند: 1- جذب جاسوسهاي محلي در کنار اعزام نيروهاي استخباراتي 2- از طريق نمايندگيهاي سياسي شان شامل سفارتخانهها و کنسولگري ها.سفارت طالبان در تهران به شدت و دقت بسيار بالا درحال شناسايي و رصد کردن مراکز و شخصيتهاي فعال مهاجر افغانستاني در ايران است. اين سفارتخانه در قبالِ ارائه تسهيلات و خدمات، برخي افراد و مراکز سست عنصر را براي همکاري جذب ميکنند. تا يک زمان، فردي که مسئول جذب اطلاعات از مراکز و شخصيتهاي افغانستاني بود؛ مولوي نوراني نام داشت. اين مولوي کساني را جذب کرده بود که اگر بدانيم بسيار تعجب آور و شايد غيرقابل باور خواهد بود که چگونه ممکن است چنين مراکزي، جاسوس طالبان باشند! آن افراد حتي عليه برخي شخصيتهاي خاص ايراني نيز به طالبان راپور ميدهند.واگذاري کنسولگري مشهد نيز براي ما هزينههاي زيادي داشته. اين مرکز نيز درحال جمعآوري دقيق اطلاعات از فعالان مهاجر و مراکز ايراني در مشهد است. البته اينها از وظايف ذاتي مراکز ديپلماتيک است و چيز خيلي خاص و شاذي نيست.بنابراين، طالبان از طرق مختلف، چنبره اطلاعاتي و عملياتي بر مهاجرين مقيم ايران زدهاند. آنها تمام اين اطلاعات را به کابل منتقل ميکنند. طالبان بنابر رصدگري اين مراکز، هميشه به جمهوري اسلامي ايران مشکوک و دل چرکين است؛ اما عملياتهايش را عليه مخالفين شان انجام ميدهند که حداقل در چندين مورد مستقيما اقدام کرده و افشا هم شدهاند. اين مسئله را مقامات مسئول ايراني خيلي دقيق ميدانند و به طالبان هم ميگويند و شايد به موقع، طالبان را گوشمالي هم بدهند.من اطلاعات دقيق عملياتي طالبان در دو کشور همجوار ديگر را ندارم.متهم دوم که از جانب برخي دوستان مطرح شده، داعش است. من احتمال اين گزينه را خيلي ضعيف ميدانم. داعش اهداف و دشمنان خيلي مهمتري در ايران دارد. براي جبهات ضدطالباني نيز داعش در اولويت مبارزه قرار ندارد. ما گپ خاصي از زبان جنرال سريع راجع به داعش و يا کار خاصي از وي در ايران عليه داعش نديده ايم. آسمان و ريسمان بافتن تا به داعش رسيدن هم به نظرم فرافکني خواهد بود. آنچه منِ نگارنده بايد بگويم اينست که طالبان پاي شان را از گليم شان درازتر کردهاند. اعضاي جبهات آزاديبخش ملي نيز بايد به جاي ترس و تهديد و مرگ در آوارگي، بهتر است به نبرد در وطن خود بينديشند.حسيني مدني- خبرگزاري جمهورــــــــــــــ*این مقاله که به قلم یکی از اتباع افغانستان با ادبیات همان کشور نوشته شده