آرزوهاي جوانمرگ و جوانان دلمرده!غلامرضا بني اسديچشم، باشد من عذرخواهي ميکنم. عذر ريالي که به هيچ گ
آرزوهاي جوانمرگ و جوانان دلمرده!غلامرضا بني اسديچشم، باشد من عذرخواهي ميکنم. عذر ريالي که به هيچ گرفته ميشود، عذرِ لقمههايي که بايد کوچکتر و کمتر برداريم. عذر برنج هندي و پاکستاني که دارد برايمان نه قد که شاخ و شانه ميکشد. عذر آرزوهاي جوانمرگ و جوانهاي دلمرده. به اندازه همه نفسهاي آلوده به مازوت که ميکشيم عذرخواهي ميکنم. بله، من عذرخواهي ميکنم. قلمم، کلماتم حتي همه حروفي که مينگارم هم عذرخواهِ وضعِ موجودند. وضعي که مسئولان محترم از رئيس جمهور تا رئيس مجلس، به جد از آن انتقاد ميکنند! وزراي محترم و نمايندگان گرانقدر مجلس هم مثل روساي خود منتقد وضع موجواند! کلي هم مدير اقتصادي منتقد داريم الحمدلله. خب، من و ما و شما و ايشان بايد عذرخواه وضع موجود باشيم. آن آقايي بايد عذرخواهي کند که 6 سال پيش، 25 ميليون تومان، کل دارايي مادر پير خود را برايش در بانک پس انداز کرد تا روز مبادا به کارش بيايد. آن روز سکه حدود 4 ميليون بود و او ميتوانست 6 سکه بخرد و کنار بگذارد اما حساب بانکي باز کرد. آن مبلغ الان حدود 50 ميليون شده است و ميتواند اندکي بيش از يک ربع سکه بخرد. حالا اگر مادر بگويد ارزش افزون بر پنج و نيم سکهاش کجاست؟ فرزندش چه جوابي دارد جز عذر خواهي؟ مسئولان که نتيجه برنامهريزي و همت شان شده است سکه دارد مرز 140 ميليون تومان را هم رد ميکند. لابد کلي قدرداني ميکنند از آنان "سکه دارها"! مثل خودروسازها که سازشان کوک است اما اگر يک بازنشسته بخواهد يک پرايد بگيرد براي کار در اسنپ ديگر نميتواند. رسيدهايم به جايي که آرزو بر جوانان هم عيب "است" چه رسد به بازنشسته! قصه سفرهها هم که رمان هزار صفحه درد است مثل دل صاحبش که هزار زخم است. هر کداممان بايد عذرخواهي کنيم براي وضعيت سفرههامان. سفر را که بسيارمان از ياد بردهايم. مسئولان محترم اقتصادي هم الحمدلله انتقاد ميکنند از وضعيت. خدا خيرشان بدهد. اگر بار انتقاد هم بر شانه ما بود چه ميکرديم؟ هم عذر خواهي و هم انتقاد؟ کار ما مردم عادي سخت ميشد. حالا تقسيم کار شده است؛ انتقاد از وضع موجود توسط مسئولان و عذر خواهي هم توسط ما. عادلانه است؟ نيست؟! خدا ما را ببخشد که با نوع کارکردنمان مسئولان محترم را خسته انتقاد کردهايم. پس باز هم دسته جمعي عذرخواهي ميکنيم! اميد واريم ما را ببخشند. بخشش از بزرگان است. ما مردم معمولي جز عذرخواهي چه ميتوانيم بکنيم؟ اين هم علاوه بر هر نوع همراهي است که تا مسئولان خواستند پا به راه شديم. هرجا "کم – بود" ما بوديم. هرجا هم که نوبتِ "بود" رسيد، ديگران آمدند و ما نبوديم. با اين همه همچنان عذرخواهي ميکنيم!