موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13255
خميني، اسم رمز عظمتِ انسان و ايرانغلامرضا بني اسديروز تولد امام خميني متبرک به همزماني با تولد حضرت

خميني، اسم رمز عظمتِ انسان و ايرانغلامرضا بني اسديروز تولد امام خميني متبرک به همزماني با تولد حضرت مادر، فاطمه زهرا سلام‌الله عليهاست. من به سهم خود مي‌نويسم باورهايم را. به صداي بلند هم مي‌خوانم که براي من و نسل من، خميني يک نام نبود که در سطري از شناسنامه جاي گيرد. او فصل تازه‌اي از معنا بود که در صفحه‌هاي تاريخ گشوده شد. «روح‌الله الموسوي الخميني» تنها بنيان‌گذار يک نظام سياسي نبود. او نماد «امامت مستضعفين» بود، تجسم همان وعده‌اي که قرآن آن را به نسل‌هاي محروم نويد داده بود: «و نريد أن نمنّ علي الذين استضعفوا في الأرض...» خميني، براي بسياري از ما، فراتر از شخصيتِ حتي در جايگاه مرجعيت، يک «نهاد تربيتي» بود. نهادي با ماموريتِ احياي انسان، براي بازيابي عظمت ايران، براي اينکه آدمي را از خاک تا افلاک ببرد و يادآوري کند که «خليفه‌الله» شدن رؤيايي دور نيست، يک حقيقتِ در دسترس و ناظر به قابليت دروني است که بايد بيدارش کرد.شايد نسل امروز تنها نامي از او شنيده باشد اما نسل ما، با هر نوشته و هر فرماني که به امضاي جان‌بخش او مزين مي‌شد، روحي تازه در کالبد روزگارش مي‌دميد. جهان‌مان جوان مي‌شد، و جوان‌مان جهانگير، وقتي «امام» سخن مي‌گفت. او فقط رهبر يک انقلاب نبود، معلم يک جهان‌بيني بود و سازنده يک قاموس تازه براي فهم سياست، ديانت و انسان.اين روزها بيش از هميشه بايد بر نام «خميني» تأکيد کرد نه از سر تکرار، بلکه از سر «تعظيم حقيقت». بايد امام روح‌الله را تمام‌ساحتي شناخت نه تک‌بعدي، نه گزينشي، نه ابزاري. خميني را بايد مثل يک کتاب خواند، کتابي که سطر به سطرش، انسان را از سطح به ساحت مي‌برد. منظومه فکري او، تنها با مطالعه عميق و بي‌تعصب فهم مي‌شود؛ با خواندني که انسان را به «خداخواهي» برساند و از «خودخواهي» برهاند.اين را با همه وجود درک مي‌کنيم که بخش بزرگي از فاصله‌هايي که امروز ميان ما و حقيقت نهفته در انديشه امام پديد آمده، از «خوانش‌هاي فردي» است؛ خوانش‌هايي که گاه بيش از آنکه خميني‌خواني باشد، خودخواني است. نتيجه هم معلوم است؛ هرگاه انديشه‌اي الهي به ابزار تحقق خواسته‌هاي شخصي بدل شود، نتيجه‌اش چيزي جز تحريف يا فروکاست نيست.امام خميني را اگر بي‌واسطه و بي‌پيرايه بخوانيم، به حقيقتي مي‌رسيم که فراتر از زمان، فراتر از سياست و فراتر از هر قالب معمول است؛ حقيقت يک انسان وارسته که مي‌خواست ما بزرگ شويم نه فقط به اقتدار، بلکه به قداستِ بندگي خدا. خميني مي‌خواست ما به شأن رفيع انسان الهي برسيم؛ به همان جايي که آزادگي، عقلانيت، عدالت و معنويت در کنار هم معنا مي‌يابند. دوست دارم اين را به تأکيد بگويم که امام روح‌الله اگر نامي بزرگ شد، نه از آن‌رو بود که پيرواني فراوان داشت بلکه از آن‌رو که انسان‌هايي فراوان را از نو تعريف کرد. ما نيز به اين فهم رسيديم که خميني را که بخواني، در نهايت خودت را مي‌يابي و خودت را که بيابي، مسير خدا روشن مي‌شود. همان که در کلام ملهم از وحي رسول خدا (ص) مي‌خوانيم: «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»....