موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13239
سلوک فاطمي، معنويتِ کارآمد براي زيستِ امروزغلامرضا بني اسديمي‌افتيم و مي‌شکنيم درجهان امروز. جهاني ک

سلوک فاطمي، معنويتِ کارآمد براي زيستِ امروزغلامرضا بني اسديمي‌افتيم و مي‌شکنيم درجهان امروز. جهاني که آکنده است از اضطراب‌هاي تازه. وفور اطلاعات اما کمبود حکمت. حضور صداهاي بلند اما غيبت معنا. پيشرفت تکنولوژيک اما فرسودگي انسان. در چنين وضعيتي، بازگشت به الگوهاي بزرگ تاريخ، اگر تنها صورت‌گرايي نباشد، مي‌تواند راهي براي بازسازي زندگي باشد. يکي از اين الگوها حضرت فاطمه زهرا (س) است، شخصيتي که در تقاطع تربيت، اجتماع و فرهنگ ايستاده و ظرفيت دارد که از يک «نام مقدس» به يک «سرمشق زيست‌پذير» تبديل شود.مسئله آن است که ما معمولاً با الگوهايمان تشريفاتي رفتار مي‌کنيم. آنان را مي‌ستاييم، درباره‌شان مي‌نويسيم و آيين‌هاي يادبود برگزار مي‌کنيم، اما کمتر مي‌کوشيم نسخه‌اي روزآمد از انديشه و سلوک‌شان براي امروز و فرداي خود توليد کنيم. درحالي‌که دنياي مدرن ثابت کرده است که الگو زماني معنا دارد که امکان تمرين داشته باشد. فاطمه زهرا (س) اگر در مقام «مکتب» فهميده شود، دقيقاً همين امکان تمرين را در اختيار ما مي‌گذارد.در ساحت تربيت، مکتب فاطمي از درون آغاز مي‌شود. معنويت در نگاه او حاشيه گرفتن از جهان نيست، توانايي مواجهه با جهان و مديريت آن است. سادگي رفتارش، تنظيم رفتار در حقيقت دين است.مسئوليت‌پذيريش نه سختگيري، بلکه بلوغ اخلاقي است. اين همان حلقه مفقوده زندگي امروز ماست‌، معنويتي که به‌جاي بي‌حسي و انزوا، به انسان توان مقاومت، تصميم‌گيري و اميد مي‌دهد. اگر امروز بخش بزرگي از بحران‌هاي رواني و اخلاقي ما از خلأ معنا و معنويت ناشي مي‌شود، سلوک فاطمي نسخه‌اي کم‌هزينه، عميق و قابل اجرا و حيات بخش براي بازگشت به محوريت معنا يافتن است.در عرصه اجتماعي، فاطمه (س) الگوي کميابي از «کنش‌گري با کرامت» است. جهان سياست، چه در گذشته و چه امروز، آکنده از هيجان‌هاي بي‌ريشه و کنش‌هاي شتاب‌زده است اما او در اوج بحران‌هاي سياسي زمانه‌اش آن‌چنان حضور داشت که تاريخ- اگر بخواهد و حتي بکوشد- هم نمي‌تواند ناديده‌اش بگيرد، و آن‌چنان کريمانه رفتار کرد که اخلاق سياسي را از سطح نزاع‌هاي خشک فراتر برد. امروز که جامعه ايراني در معرض تنش‌هاي پي‌درپي سياسي و فرهنگي و اجتماعي است، اين الگو يادآوري مي‌کند که عدالت بدون اخلاق، به خشونتي جديد بدل مي‌شود و کنش‌گري بدون خرد، به راديکاليسمي تازه. مکتب فاطمي سياستي را عرضه مي‌کند که در آن خانواده هسته مسئوليت اجتماعي است، گفتار پاکيزه ابزار قدرت نرم است و کرامت انساني معيار مشروعيت.در حوزه فرهنگ نيز فاطمه زهرا (س) بيش از هر چيز حامل «زيبايي اخلاقي» است. فرهنگي که از زبان آغاز مي‌شود؛ زباني که در آن لطافت، استدلال و اقتداردر کنار يکديگر مي‌نشينند. اگر امروز شبکه‌هاي اجتماعي کارخانه توليد خشونت گفتاري شده‌اند، و گفت‌وگو جاي خود را به جدل داده است، سيره فاطمي الگويي براي بازسازي زيست‌جهان فرهنگي ماست، دانايي همراه با اخلاق، گفتارِ همراه با ادب، و اصالت ارزش‌هاي انساني در برابر طوفان ظاهرگرايي.اما مهم‌تر از همه، نسبت ما با اين مکتب است. نسبت درست، نسبت با «سرمشق» است نه تکرار تاريخي، نه اسطوره‌سازي، بلکه بازآفريني. همان جمله دقيق «مشق را از سرمشق مي‌توان نيکو نوشت.» يعني الگو زماني قدرت دارد که در زندگي روزمره تمرين شود،در سبک مصرف، در نوع گفت‌وگو، در تربيت فرزندان، در مسئوليت اجتماعي، در حضور سياسي و حتي در شيوه آرام‌زيستي. اگر سلوک فاطمي را نه يک خاطره مقدس، که يک مدل براي زيستن ببينيم، آن‌گاه مي‌توانيم زندگي ايراني را از درون اصلاح کنيم آرام‌تر، اخلاقي‌تر، معنادارتر و انساني‌تر. شايد زمان آن رسيده باشد که به‌ جاي تکرار نام‌ها، تمرين معنا را آغاز کنيم.