موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13227
اخلاق و ادبدر ايامي که اميرالمؤمنين عليه‌السلام زمامدار کشور اسلام بود، اغلب به سرکشي بازارها مي‌رفت

اخلاق و ادبدر ايامي که اميرالمؤمنين عليه‌السلام زمامدار کشور اسلام بود، اغلب به سرکشي بازارها مي‌رفت و گاهي به مردم تذکراتي مي‌داد.روزي از بازار خرمافروشان گذر مي‌کرد، دختر بچه‌اي را ديد که گريه مي‌کند، ايستاد و علت گريه‌اش را پرسش کرد. در جواب گفت: آقاي من يک درهم داد خرما بخرم، از اين کاسب خريدم به منزل بردم اما نپسنديدند، حال آورده‌ام که پس بدهم کاسب قبول نمي‌کند.حضرت به کاسب فرمود: اين دختر بچه خدمتکار است و از خود اختيار ندارد، شما خرما را بگير و پولش را برگردان.کاسب از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و رهگذرها با دستش به سينه علي عليه‌السلام زد که او را از جلوي دکانش رد کند. کساني که ناظر جريان بودند آمدند و به او گفتند، چه مي‌کني اين علي بن ابيطالب است.کاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فوراً خرماي دختربچه را گرفت و پولش را داد. سپس به حضرت عرض کرد:‌اي اميرالمؤ منين عليه‌السلام از من راضي باش و مرا ببخش.حضرت فرمود: چيزي که مرا از تو راضي مي‌کند اين است که روش خود را اصلاح کني و رعايت اخلاق و ادب را بنمايي.