اسلام، يعني عمل کردن به وظايفحضرت آيتالله جوادي آملي... کلام حضرت در حکمت 125 نهجالبلاغه اين است ک
اسلام، يعني عمل کردن به وظايفحضرت آيتالله جوادي آملي... کلام حضرت در حکمت 125 نهجالبلاغه اين است که "لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ» وقتي حکومت اسلامي شد، داعيهداران اسلام زياد ميشوند و در زمان اميرالمؤمنين نيز فرقههاي مختلفي بودند که داعيه اسلام داشتند؛ ولي مسلمان واقعي نبودند، حضرت ميفرمايد من اسلام را معنا ميکنم تا اسلام را بهتر بشناسيد.اميرالمؤمنين در تعريف اسلام در اين کلام نوراني ميفرمايد: مجموعه عقايد مستدل، مجموعه اعمال با اخلاص و انضمام اين دو مجموعه به نام اسلام است. کسي مسلمان است که در بخش معرفت و علم و نظر، محققانه اين معارف را بگذراند و در بخش اعتقاد و باور، متحققانه باور کند و در بخش عمل آنچه را محققانه فهميد و متحققانه باور کرد، با اخلاص عمل کند، اگر اين مجموعه حاصل شد، اين ميشود اسلام. اميرالمؤمنين ميفرمايد: قبل از من اصحاب سقيفه بودند که هرگز نه آن تحقيق علمي را داشتند و نه تحقّق عملي را و نه جمع بين تحقيق علمي و تحقّق عملي برايشان مطرح بود و لذا ميگفتند همين که کسي گفت مسلمانم کافي است! و لذا حضرت در ابتداي اين حکمت ميفرمايد: «لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي»؛ اين شناخت در سقيفه و قبل سقيفه نبود!اميرالمؤمنين فرمود: اسلام را چنان مى شناسانم و معرفي ميکنم كه پيش از من كسى آن گونه معرّفى نكرده است، اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن و يقين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئوليّتها، و انجام مسئوليّتها همان عمل كردن به احكام دين است. اسلام يعني انسان در مسائل علمي گرفتار وهم و ظن و خيال و شبهه نشود و جز جزم چيزي را نپذيرد، يعني محققانه محمولي بر موضوعي ثابت کند ويک موضوع را صاحب محمول کند؛ و بعد متحققانه باور کند، يعني آنچه را در بخش نظر براي او مسلّم شد و بين موضوع و محمول را گره زد، بعد از آن کار، متحققانه، عصاره آن را با جان خود گره بزند و اين شخص بشود معتقد و باور کند که اين موضوع اين محمول را دارد!تمامي افراد خصوصا ما حوزويان، نبايد خوشحال باشيم که چيزي را فهميديم، بلکه فهميدن و علم، نيمي از راه است، صريحاً قرآن فرمود (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ) برخي با اينکه يقين دارند باز هم عالماً و عامداً بيراهه ميروند، پس علم نميتواند امامت ما را به عهده گيرد، عقل نظر به تنهايي امام ما نيست، اين روح مقتدر است که هم در بخش علم محقق است، هم در بخش عمل، متحقق است، عالمِ باورمند است؛ مثل چشم و گوش و دست و پا، که بايد همه اينها سالم باشد تا انسان را از خطرات نجات دهند. اگر چشم و گوش سالم که نيروي علم است و دست و پاي سالم که نيروي عمل است، در اختيار روح طيب و طاهر قرار بگيرد، هم خوب ميشنود و هم خوب ميبيند و هم ميتواند درست عمل کند. صرف ديدن مار و عقرب، نميتواند انساني را نجات دهد و خطر را از او دفع کند، بلکه بايد دست و پايي نيز باشد که او را بکشد يا فرار کند. اميرالمؤمنين فرمود: در بخش تحقيق علمي، انسان بايد مواظب باشد که گرفتار شبهه و شک و ظن نشود و هرچيزي را به جاي يقين ننشاند، اگر ميخواهد مسلمان باشد، گمان و احتمال و مانند اينها نميتواند يقين درست کند. اسلام، تسليم در برابر حق است، اگر قضيه علمي است بايد برهان باشد يا بين يا مبين، يا بديهي يا نظري منتهي به بديهي. يقين هم همان تصديق است و تصديق هم وقتي اثر دارد که از نظر علمي اين محمول را بر اين موضوع بين الثبوت بداند، هم اين را گره بزند به عقل عملي و باور کند؛ يعني آن عقد علمي به اعتقاد عملي تبديل شود که معتقد بشود.پس بخش اول تحقيق عالمانه، بخش دوم اعتقاد و تحقّق مؤمنانه، بخش سوم اين است که عصاره عقل و عمل به دست و پا برسد و انسان عمل کند؛ لذا در پايان ميفرمايد «الاسلام هُوَ الْعَمَلُ»، اگر عمل کرد، معلوم ميشود مسلمان واقعي است، عمل خالصانه ميشود اسلام، اين تعريف جلوي نفاق را ميگيرد البته کساني که موعظه پذير باشند.حضرت در نامه 53 به مالک اشتر ميفرمايد که «و إنّما عِمادُ الدِّينِ و جِماعُ المسلمينَ و العُدَّةُ للأعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّةِ، فليَكُن صَغْوُكَ لَهُم و مَيلُكَ مَعَهُم» مردم ستون دين هستند، همين مردم هستند که دين را در روز خطر حفظ ميکنند، رضايت مردم بايد تأمين شود، اينها را نرنجانيد و خوب اداره کنيد...*تمامي افراد خصوصاً ما حوزويان، نبايد خوشحال باشيم که چيزي را فهميديم، بلکه فهميدن و علم، نيمي از راه است، مهم عمل کردن به فهم است* اميرالمؤمنين ميفرمايد: «الاسلام هُوَ الْعَمَلُ»، اگر عمل کرد، معلوم ميشود مسلمان واقعي است، عمل خالصانه ميشود اسلام، اين تعريف جلوي نفاق را ميگيرد البته کساني که موعظه پذير باشند*مردم هستند که دين را در روز خطر حفظ ميکنند، رضايت مردم بايد تأمين شود، اينها را نرنجانيد و خوب اداره کنيد