روزنامه اسپانيايي ال پائيس در يادداشتي انتقادي با عنوان «ترامپ، سال ويرانگري»، اولين سالگرد پيروزي اين سياستمدار جمهوريخواه در انتخابات 5 نوامبر 2024 (14 آبان 1404) را يادآور شد و اين روز را تاريخي سرنوشتساز براي ويراني دموکراسي آمريکا و نظم جهاني ارزيابي کرد.به گزارش روزنامه ال پائيس، در روز سهشنبه، 5 نوامبر 2024 (14 آبان 1404)، در مجموع 77 ميليون آمريکايي به «دونالد ترامپ» براي دومين دوره رياست جمهوري وي راي دادند. آمريکاييها پس از مشاهده کودتاي نافرجام ترامپ، محکوميت او در يک دادگاه جنايي (پرونده استورمي دنيلز، بازيگر فيلمهاي مستهجن) و رهبري يک کارزار نفرتپراکني که در آن نيت خود را به روشني بيان کرد، به او راي دادند: استفاده از قدرت براي انتقام گرفتن از «دشمنان».درحالي که جهان نفس خود را در سينه حبس کرده بود، «ويکتور اوربان» نخستوزير مجارستان، پيروزي اين شخصيت بزرگ جمهوريخواه را با اين پيشگويي جشن گرفت: «تاريخ درحال شتاب گرفتن است و فصلي درحال بسته شدن است. جهان سريعتر از آنچه فکر ميکنيم تغيير خواهد کرد».آن فصل با اين ايده تعريف ميشد که قديميترين دموکراسي ليبرال جهان در سال 2020 (99ش) بر انگيزههاي اقتدارگرايانه يک اقليت پيروز شده است. اما «جو بايدن» فقط يک وقفه بود. جريان ارتجاعي که ترامپ را به پيش راند، عميقتر و زهرآگينتر از آن چيزي بود که ميانهروها ميتوانستند تصور کنند. در اين فصل جديد از تاريخ، دموکراسي آمريکايي ممکن است ديگر وجود نداشته باشد: مسيري به سوي استبداد باز شده است، مسيري که پيشتر توسط يک سيستم قوي از کنترلها و توازنهاي نهادي مسدود شده بود.سرعتي که دولت ترامپ با آن اين کنترلها و توازنها را از بين برده، حتي از بدبينانهترين پيشبينيها نيز فراتر رفته است. سياست واشنگتن با کاخ سفيدي جايگزين شده است که ماموريت آن تحقق آرزوهاي ساکن آن است.توييتهاي او توسط وزراي متعصب، با حمايت ارتشي از وکلا و انبوهي از افکار عمومي که آنها را در رسانههاي اجتماعي تشويق ميکنند، اجرا ميشود. اينگونه است که تعرفههاي خودسرانهاي اعمال ميشود که به طور غيرمسئولانهاي اقتصاد جهاني را متزلزل ميکند؛ شاهد هستيم که چگونه ارتش براي سرکوب بحرانهاي امنيتي ساختگي در خيابانها بسيج ميشود، چگونه رسانههاي منتقد ساکت ميشوند، چگونه بودجههاي تخصيص داده شده توسط کنگره منحرف ميشوند، چگونه دانشگاهها مورد باجگيري قرار ميگيرند و چگونه مهاجران به هيچ دليلي جز نژادپرستي و بيگانههراسي مورد آزار و اذيت و اخراج قرار ميگيرند. صفتهايي مانند بيسابقه يا غيرقابل تصور معناي خود را از دست دادهاند.شايد در هيچ حوزه داخلي، اين سبک اقتدارگرايانه به اندازه عرصه بينالمللي تأثيرگذار نبوده است. دستگاه ديپلماتيک جاي خود را به خلق و خوي متغير يک فرد خودخواه داده است که از نفوذ جهاني ايالات متحده براي منافع شخصي خود استفاده ميکند. بنابراين، او از يک روز تا روز ديگر، کمک به ميليونها نفر در آفريقا را لغو ميکند، کشور خود را از سازمان بهداشت جهاني و از توافقنامههاي مهار تغييرات اقليمي خارج ميکند، 5 درصد از هزينههاي دفاعي اروپا را مطالبه ميکند، ايده حمله به ونزوئلا را مطرح ميکند و اوکراين و روسيه را به طور يکسان تهديد ميکند، بدون اينکه فراموش کند چه کسي قرباني و چه کسي متجاوز است.اگر تاريخ شتاب گرفته است، به اين دليل است که مسير روشني براي دنبال کردن پيدا کرده است. اکثريت جمهوريخواه وظيفه خود را براي دفاع از قوه مقننه در برابر هوسهاي رهبرش رها کرده است. سيستم قضايي در ميان هزاران دادخواستي که کاخ سفيد تا ديوان عالي کشور مطرح ميکند، دست و پا ميزند، جايي که به نظر ميرسد اکثريت محافظهکار آماده است تا هر نقطه مبهمي از قانون اساسي را به نفع خود تفسير کند.در سطح بينالمللي، واکنش عمومي به رويکرد معاملهگرايانه نيويورکر (که قانون قويترينها را در اولويت قرار ميدهد) تفرقه و تسليم بوده است. تصوير بال شرقي کاخ سفيد که براي ايجاد يک سالن رقص غولپيکر جهت تجليل بيشتر از دونالد ترامپ تخريب ميشود، نمادي از اين دوران است.مهم است به ياد داشته باشيم که هيچ يک از اينها اجتنابناپذير نيست. يک سال پيش، 77 ميليون شهروند آمريکايي به ترامپ راي دادند، اما راي 75 ميليون نفر «کامالا هريس» بود. سناي آمريکا قدرت مداخله در هر زماني را دارد. اگر اين کار را نکند، رايدهندگان به محض شروع مبارزههاي انتخاباتي براي انتخابات مياندورهاي 2026 (1405ش)، نظر خود را خواهند گفت. دموکراتها با امتناع از تامين بودجه دولت، شروع به ابراز نظر به همه آمريکاييهايي کردهاند که ميخواهند ترامپ را متوقف کنند. در سطح بينالمللي، کشورهايي مانند چين، مکزيک و کانادا نشان دادهاند که ميتوان نه گفت و با شرايط برابر، با پيروي از قوانين ديپلماسي و نه از طريق تحميل، مذاکره کرد.سال ويرانگري، منطق قدرت در ايالات متحده و رابطهاش با جهان را، شايد براي هميشه، تغيير داده است. اين تغيير در کوتاهمدت بدون تغيير باقي خواهد ماند. اما اين به همه ما بستگي دارد که اطمينان حاصل کنيم اين سير قهقرايي برگشتناپذير نشود.