بهرهاي از کلام امام خميني در آستانه دهه اول فاطميه
اشاره
سه شنبه اين هفته مصادف با سيزدهم جماديالاولي سالروز آغاز دهه اول فاطميه به روايت 75 روز است. حضرت صديقه کبري فاطمه زهرا سلامالله عليهاست. حضرت فاطمه زهرا، انسان کامل، شريف و بزرگي است که تمام فضايل کمال و همه خصال والا و رفتار و اعمال پاک در وجود نازنين آن حضرت جمع است. او اسوه و الگويي براي طي مراحل رشد و رسيدن به قلههاي حيات برتر و سعادتبخش است که هدف غايي هر جستجوگر سعادت و کمال است. امام خميني رضوانالله تعالي عليه که خود از سلاله پاک امابيهاست، حضرت زهراي اطهر را تمام حقيقت انسانيت ميدانند که همه ارزشهاي الهي و رفتارهاي اسلامي و روشها و عملکردهاي برخاسته از چشمه سار زلال فرهنگ ناب و اصيل قرآني در وجود او تجلي يافته و براي هر زن و مردي در هر عصر و زمان سرمشق ايمان و شرف، پاکي و نيکي، تقوا و وارستگي، معرفت و بصيرت و مجاهده در عرصههاي حيات اجتماعي و سياسي ميباشد. سخنان امام خميني درباره شخصيت حضرت صديقه کبري سلامالله عليها، جلوه و نمود ديگري دارد که ويژگيهاي اين سخنان بسيار تأمل برانگيز است. امام خميني با اينکه خود را از بيان عظمت شخصيت حضرت فاطمه زهرا سلامالله عليها قاصر ميداند، اما همگان در طول دوران حيات و رهبري اين عارف بزرگ الهي به اين واقعيت رسيدند که در سخنان و بيانات ايشان درباره پيامبر رحمت (ص) و امامان معصوم و حضرت زهراي اطهر نکتهها، درسها، ژرفنگريها، اشارهها و کنايههاي ويژهاي وجود دارد که تعمق در آن سخنان و بيانات براي اهل معرفت، بسيار راهگشاست. در آستانه دهه اول شهادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله عليها، گزيدهاي از سخنان و بيانات امام خميني درباره شخصيت ويژه دخت گرامي پيامبر اسلام را انتخاب کردهايم و خوانندگان گرامي روزنامه را به مطالعه آن دعوت مينمائيم.
***
تمام ابعادي که براي زن متصور است و براي يک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلامالله عليها جلوه کرده و بوده است. يک زن معمولي نبوده است، يک زن روحاني، يک زن ملکوتي، يک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان. او زن معمولي نيست، و موجود ملکوتي است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهي جبروتي در صورت يک زن ظاهر شده است. تمام هويتهاي کمالي که در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام در اين زن است... زني که تمام خاصههاي انبيا در اوست، زني که اگر مرد بود، نبي بود، زني که اگر مرد بود به جاي رسولالله بود... تمام حيثيت زن و تمام شخصيت زن... معنويات، جلوههاي ملکوتي، جلوههاي الهي، جلوههاي جبروتي، جلوههاي ملکوتي و ناسوتي همه در اين موجود مجتمع است. انساني است به تمام معنا انسان، زني است به تمام معنا زن. از براي زن ابعاد مختلفه است، چنانچه براي مرد و براي انسان. اين ورق صوري طبيعي نازلترين مرتبه انسان است و نازلترين مرتبه زن است و نازلترين مرتبه مرد است.
لکن از همين مرتبه نازل حرکت به سوي کمال است. انسان موجود متحرک است، از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب، تا فنا بر الوهيت. براي صديقه طاهره اين مسائل، اين معاني حاصل است. از مرتبه طبيعت شروع کرده است، حرکت کرده است، حرکت معنوي، با قدرت الهي، با دست غيبي، با تربيت رسولالله(ص) مراحل را طي کرده است تا رسيده است به مرتبهاي که دست همه از او کوتاه است... معالاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: يکي در جاهليت. در جاهليت، زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلوميتي که درجاهليت داشت بيرون کشيد. مرحله جاهليت مرحلهاي بود که زن را مثل حيوانات بلکه پايينتر از او، زن در جاهليت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهليت بيرون کشيد. در يک موقع ديگر در ايران ما زن مظلوم شدو آن دوره شاه سابق بود و شاه لاحق بود، با اسم اينکه زن را ميخواهند آزاد کنند ظلم کردند به زن، ظلمها کردند به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت پايين کشيدند، زن را از آن مقام معنويت که داشت شيء کردند. به اسم آزادي، آزاد زنان و آزاد مردان، آزادي را از زن و مرد سلب کردند. زنها و جوانان ما را فاسدالاخلاق کردند. شاه براي زن اين خاصيت را قائل بود که ميگفت، «زن بايد فريبا باشد»، البته با آن نظر حيواني که او داشت، با آن نظر جسماني، مادي، حيوان پست که او داشت زن را نظر ميکرد «بايد فريبا باشد». از مقام انسانيت زن را فروکشيد به مرتبه يک حيوان. به اسم اينکه براي زن ميخواهد مقام درست کند زن را از مقام خودش پايينتر آورد. زن را مثل يک عروسک درست کرد، در صورتي که زن انسان است، آن هم يک انسان بزرگ. زن مربي جامعه است. از دامن زن انسانها پيدا ميشوند. مرحله اول مرد و زن صحيح، از دامن زن است. مربي انسانها زن است.
سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست ميکند و با تربيت صحيح خودش کشور را آباد ميکند. مبداء همه سعادتها از دامن زن بلند ميشود. زن مبداء همه سعادتها بايد باشد و معالاسف زن را به صورت يک لعبه در آوردند اين پدر و پسر و خصوصا اين پسر، آنقدر جنايات که به زن کردند به مردان نکردند. زن مبداء همه خيرات است. شما ديديد، ما ديديم که زن در اين نهضت چه کرد. تاريخ ديده است که چه زنهايي در دنيا بوده است و زن چيست. تاريخ دور است، ما خود ديديم که چه زنهايي تربيت کرده است اسلام، چه زنهايي در اين عصر اخير قيام کردند و آنها که قيام کردهاند همين زنهاي محجوبه جنوب شهر، قم و ساير بلاد اسلامي بودند، آنها که به تربيت آريامهري تربيت شدند ابدا در اين مورد دخالت نداشتند، آنها تربيتهاي فاسد شده بودند، از تربيتهاي اسلامي آنها را دور نگه داشتند. اينهايي که تربيت اسلامي داشتند خون دادند، کشته دادند، به خيابانها ريختند، نهضت را پيروز کردند، ما نهضت خودمان را مديون زنها ميدانيم. مردها به تبع زنها در خيابانها ميريختند، تشويق ميکردند زنها مردان را، خودشان در صفهاي جلو بودند. زن يک همچو موجودي است که ميتواند يک قدرت لايزال، يک قدرت شيطاني را بکشد. اين زن را در اين دوره رضاخان و محمدرضاخان منحط کردند از مقام خودش، مرد را هم منحط کردند، جوانها را هم منحط کردند. مراکز فحشا الي ماشاءالله براي جوانهاي ما درست کردند. به اسم آزادي، به اسم پيشرفت، به اسم تمدن، جوانهاي ما را به فحشا کشيدند. به اسم آزادي، همه آزاديها را از ماها سلب کردند.
آنهايي که زمان رضاخان را درک کردهاند ميدانند چه ميگويم، آنها ديدند که چه کردند با ما و چه کردند با زنهاي محترمه ما. آنها که زمان محمدرضا را درک کردند، آنها هم ميبينند. با اسمهاي فريبنده، با الفاظ بزک کرده مملکت ما را روبه خرابي بردند. بالاتر از همه، بالاتر از همه جوانهاي ما را فاسد کردند. نيروي انساني ما را به عقب نشاندند. زن در زمان محمدرضا و رضا پهلوي عنصر مظلومي بود و خودش نميداند، آنقدر که ظلم در اين دو زمان شد در زمان جاهليت معلوم نيست شده باشد. آنقدر که انحطاط براي زنها در اين قرن شد معلوم نيست که در قرن جاهليت شده باشد. در هر دو قرن مظلوم بودهاند زنها، آن وقت اسلام آنها را از اسارت بيرون آورد و در اين زمان هم اميدوارم که اسلام باز دست آنها را بگيرد و از غرقاب ذلتها و مظلوميتها نجات بدهد.(صحيفه امام، ج7، ص337)
من راجع به حضرت صديقه سلامالله عليها خودم را قاصر ميدانم ذکري بکنم، فقط اکتفا ميکنم به يک روايت که در کافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است که حضرت صادق سلاماللهعليه ميفرمايد: فاطمه سلامالله عليها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در اين دنيا بودند و حزن و شدت برايشان غلبه داشت و جبرئيل امين ميآمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض ميکرد و مسائلي از آينده نقل ميکرد. ظاهر روايت اين است که در اين 75 روز مراودهاي بوده است يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم که غير از طبقه اول از انبياء عظام درباره کسي اينطور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئيل امين رفت وآمد داشته است و مسائل را در آتيهاي که واقع ميشده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذريه او ميرسيده است در آتيه، ذکر کرده است و حضرت امير هم آنها را نوشته است، کاتب وحي بوده است حضرت امير، همان طوري که کاتب وحي رسول خدا بوده است - و البته آن وحي به معناي آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم - کاتب وحي حضرت صديقه در اين 75 روز بوده است.
مسأله آمدن جبرئيل براي کسي يک مسأله ساده نيست، خيال نشود که جبرئيل براي هر کسي ميآيد و امکان دارد بيايد، اين يک تناسب لازم است بين روح آن کسي که جبرئيل ميخواهد بيايد و مقام جبرئيل که روح اعظم است. چه ما قائل بشويم به اين که قضيه تنزيل، تنزل جبرئيل، به واسطهروح اعظم خود اين ولي است يا پيغمبر است، او تنزيل ميدهد او را و وارد ميکند تا مرتبه پايين يا بگوييم که خير، حق تعالي او را مامور ميکند که برو و اين مسائل را بگو. چه آن قسم بگوييم که بعض اهل نظر ميگويند و چه اين قسم بگوييم که بعض اهل ظاهر ميگويند، تا تناسب ما بين روح اين کسي که جبرئيل ميآيد پيش او و بين جبرئيل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد اين معنا و اين تناسب بين جبرئيل که روح اعظم است و انبياء درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسي و عيسي و ابراهيم و امثال اينها، بين همه کس نبوده است، بعد از اين هم بين کسي ديگر نشده است، حتي در باره ائمه هم من نديدهام که وارد شده باشد اين طور که جبرئيل بر آنها نازل شده باشد، فقط اين است که براي حضرت زهرا سلامالله عليهاست که آن که من ديدهام که جبرئيل به طور مکرر در اين 75 روز وارد ميشده و مسائل آتيهاي که بر ذريه او ميگذشته است، اين مسائل را ميگفته است و حضرت امير هم ثبت ميکرده است و شايد يکي از مسائلي که گفته است، راجع به مسائلي است که در عهد ذريه بلند پايه او حضرت صاحب سلامالله عليه است براي او ذکر کرده است که مسائل ايران جزو آن مسائل باشد، ما نميدانيم، ممکن است. در هر صورت من اين شرافت و فضيلت را از همه فضائلي که براي حضرت زهرا ذکر کردهاند - با اين که آنها هم فضايل بزرگي است - اين فضيلت را من بالاتر از همه ميدانم که براي غير انبياء عليهمالسلام، آن هم نه همهانبياء، براي طبقه بالاي انبياء عليهمالسلام و بعض از اوليايي که در رتبه آنها هست، براي کسي ديگر حاصل نشده. و با اين تعبيري که مراوده داشته است جبرئيل در اين هفتاد و چند روز، براي هيچ کس تاکنون واقع نشده و اين از فضايلي است که از مختصات حضرت صديقه سلامالله عليهاست. (صحيفه امام، ج20، ص4)
*تمام ابعادي که براي زن متصور است و براي يک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلامالله عليها جلوه کرده و بوده است. يک زن معمولي نبوده است، يک زن روحاني، يک زن ملکوتي، يک انسان به تمام معنا انسان
*افرادي در خانه کوچک حضرت فاطمه سلامالله عليها تربيت شدند که تمام قدرت حق تعالي را تجلي دادند و خدمتهايي کردند که همه بشر را به اعجاب درآورده است
*حضرت فاطمه زهرا سلامالله عليها، تمام نسخه انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان است. تمام هويتهاي کمالي که در انسان متصور است و در زن متصور است، در اين زن است، زني که تمام خاصههاي انبيا در اوست