در گراميداشت روز دانشجو
ابراهيم اميري
جايگاه و نقش دانشجويان
جامعهشناسان از حضور گروههاي مختلف در پيروزي انقلابها ياد ميکنند که از آن جمله ميتوان به دانشجويان اشاره کرد. گروهي از نظريهپردازانِ علوم اجتماعي معتقدند دانشجويان به دليل برخورداري از سلاح آگاهي، موجب پيشرفت و هدايت گروههاي ديگر در روند تغييرات و ايجاد انقلاب ميشوند. به طور مشخص مبارزات سياسي دانشجويان در ايران، به دوره رضاشاه پهلوي و پس از تأسيس دانشگاه تهران بر ميگردد. در اين دوره و در داخل کشور چند اعتراض دانشجويي صورت گرفت که بيشتر صنفي بود؛ ولي دانشجويان خارج کشور به دليل آزادي عمل بيشتر، دست به اعتراضاتي پراکنده عليه رضاشاه زدند. پس از سقوط وي در شهريور 1320، انواع مختلفي از احزاب و گروههاي سياسي شکل گرفت که شامل طيف گستردهاي از گرايشهاي فکري و عقيدتي ميشد و اغلب آنها داراي سازمان جوانان يا کميته دانشجويي بودند. در اين ميان تحولات ناشي از فعاليت حزب توده طي سالهاي دهه 1320، اين حزب توانست بخش قابل توجهي از روشنفکران و دانشجويان را به سمت خود بکشد. سازمان جوانان حزب توده در سال 1322 اتحاديهاي دانشجويي تشکيل داد. اين اتحاديه تنها نماينده برخي از دانشجويان دانشگاه تهران بود؛ به طوري که مجله هفتگي تهران مصور در اواسط دهه بيست نوشت 25 درصد دانشجويان، اعضاي مخفي حزب توده و پنجاه درصد ديگر هوادار حزب تودهاند.
تشکيل انجمن اسلامي در دانشگاه تهران
در واکنش به فضاي فکري که حزب توده ايجاد کرده بود و با ورود برخي استادان روحاني و روشنفکران مذهبي به فضاي دانشگاهها، انديشههاي ديني در ميان دانشجويان رشد يافت و در سال 1331 نخستين انجمن اسلامي دانشجويي در دانشگاه تهران ايجاد شد؛ بدين ترتيب گروههايي از دانشجويان انجمن اسلامي در صدد دفاع از فرهنگ اسلام و حل مشکلات سياسي ـ اجتماعي جامعه برآمدند. دانشجويان انجمن اسلامي در بسياري از فعاليتها و تظاهرات عمومي که با سخنرانيهاي افشاگرانه و اعلاميههاي منتشرشده از آيتالله سيدابوالقاسم کاشاني شکل تازهاي به خود گرفته بود و به هدف حمايت از مليشدن صنعت نفت شکل ميگرفت، شرکت کردند و بهتدريج جايگاه ارزشمندي در دفاع و تقويت انديشههاي اسلامي در سطح جامعه و دانشگاه بر عهده گرفتند. در اين دوران و پس از آن، دانشجويان در نبود احزاب و نهادهاي مدني نقش تعيينکنندهاي در فعاليتهاي سياسي در سطح جامعه ايفا ميکردند، بدين صورت که جنبش دانشجويي در بسيج نيروها و زندهنگهداشتن فضاي سياسي نقش بسزايي داشت. دانشجويان خارج کشور نيز براي ابراز همدردي با مبارزات ملت ايران، از هر فرصتي براي رساندن پيام ملت به سازمانهاي بينالمللي و انتشار بيانيه استفاده ميکردند.
مهمترين حرکت دانشجويي در اين دوره، تظاهرات اعتراضآميز دانشجويان به سفر ريچارد نيکسون معاون رئيسجمهور آمريکا به ايران در شانزدهم آذر 1332 بود که منجر به کشتهشدن سه دانشجو شد. پس از آن، کنفدراسيون دانشجويان ايراني خارج از کشور، اين روز را به نام «روز دانشجو» نامگذاري کرد. در اين مقطع بسياري از نخبگان درحال بازانديشي بودند. دانشجويان نيز به اين نتيجه رسيدند که به جنبش مسلحانه روي آورند.
پس از تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت کشور (ساواک) در سال 1335 کنترل پليس امنيتي در دانشگاهها بيشتر شد؛ اما اين سازمان نتوانست مانع نيروهاي فعال دانشجويي در مسائل سياسي کشور شود. حضور دانشجويان در قيام پانزده خرداد 1342 نيز آگاهانه و ثمربخش بود. به گزارش ساواک، گروهي از دانشجويان وابسته به انجمن اسلامي دانشگاههاي تهران و مسئولان کميتههاي دانشجويي، در ارديبهشت و خرداد 1342، با امام خميني در قم ديدار و گفتگو داشتند. اين دانشجويان با تشريح وضعيت کشور و عملکرد رژيم، براي همراهي با روحانيت در مبارزه با هيئت حاکمه، ابراز تمايل کردند. امام خميني در اين ديدار، تأکيد کرد روحانيت تا زماني که اعلانات دانشگاه، با احکام اسلام مغايرت نداشته باشد، به احساسات دانشجويان احترام ميگذارد و از آن حمايت ميکند. دانشجويان مبدأ برخي از اعلاميههاي تند دانشگاه را خود سازمان امنيت معرفي کردند که موجب سوء تفاهم و اختلاف است. ساواک در گزارش خود، به شايعهاي درباره ائتلاف پنهاني روحانيت و دانشگاه اشاره ميکند که عليه حکومت شکل گرفتهاست.
در شانزده آذر 1342، دانشجويان تظاهرات گستردهاي در دانشگاه تهران، براي اعتراض به دستگيري امام خميني صورت دادند. پس از آزادي امام خميني و بازگشت به قم نيز گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران، با ايشان ديدار کردند. از اوايل دهه پنجاه فعاليتهاي سياسي دانشجويان بيشتر شد و حضور اساتيد و متفکراني مانند آيات مرتضي مطهري و محمد مفتح به حرکت اسلامي آنان تقويت بخشيد و دانشجويان همسو با توده مردم و رهبر انقلاب، مبارزه عليه رژيم پهلوي را سرعت بخشيدند و اعتراضات دانشجويي به دانشگاههاي مشهد و تبريز و ديگر شهرها کشيده شد. امام خميني نيز پيوستگي دانشجويان و طلاب و همکاري آنان با ديگر طبقات مردم را منجر به قطع دست اجانب از کشور دانست.
رسالت و مسئوليتها
امام خميني مراکز علمي و فرهنگي قديم و جديد و طلاب علوم ديني و دانشجويان دانشگاهها و دانشسراها را دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه ميدانست و فرقي ميان عالمان علوم ديني و عالمان دانشگاهها قائل نبود. ايشان خاطرنشان ميکرد که مقدرات آينده جامعه به دست دانشجويان رقم ميخورد و کليد سعادت هر جامعهاي به دست معلمان و دانشجويان آن کشور است؛ بنابراين براي تحقق جامعهاي اسلامي و مستقل دانشجويان وظايفي بر عهده دارند. امام خميني تلاش در راستاي کسب علوم و فنون، به منظور اعتلاي کشور، و جديت در تحصيل را ازجمله وظايف دانشجويان ميدانست و باور داشت نبايد تحت تأثير سخنان افراد نادان يا غرضورزي که فايده کسب علم را انکار ميکنند قرار گرفت؛ البته ايشان دانشجويان را به کسب علم همراه با تهذيب فرا ميخواند و اين امر را موجب تقويت ايمان در دانشجويان ميدانست.
امام خميني تلاش خالصانه دانشجويان در نشر و تبليغ فرهنگ اسلام و معرفي آن به ملتهاي ديگر را پس از شناخت اصولي و دقيق اسلام از وظايف دانشجويان ميداند و از آنان ميخواهد تا با برخوردي مؤدبانه در برابر مکاتب مختلف از اسلام دفاع کنند. ايشان پيشبرد آرمانهاي اسلام، اجراي درست طرح حکومت اسلامي، سکوتنکردن در مقابل ظلم و جور و فشردهساختن صفوف در برابر ظلم و ستم را از مهمترين وظايف دانشجويان ميداند و در رهنمودهاي خويش بر حفظ وحدت دانشجويان و نقش مهم آنان در آگاهسازي جامعه تأکيد ميورزد و رسالت فرهنگي دانشجويان را تلاش براي افزايش آگاهي اقشار مختلف جامعه بيان ميکند.
از نگاه امام خميني اتحاد با ديگر اقشار ملت در سازندگي کشور پس از انقلاب اسلامي يکي از وظايف مهم دانشجويان است. ايشان از دانشجويان ميخواست به تعهداتي که بر عهده دارند، آگاه و هوشيار باشند. همچنين مراقب اشخاص وابسته به رژيم پهلوي و بيگانه باشند و به اين افراد اجازه ندهند افکار انحرافيشان را ترويج کنند. ايشان مسامحه در اين امر را باعث نفوذ خط انحرافي در دانشگاهها ميدانست. ايشان بر استقلال فرهنگي تأکيد زيادي دارد و دانشجويان را پشتوانه انجام اين امر معرفي ميکند و معتقد است براي تحقق استقلال کشور، افکار و انديشههاي دانشجويان بايد از قيد غرب و شرق و خودباختگانِ آنان آزاد باشد و به شکلي قاطعانه از نفوذ عناصر انحرافي و بيگانه در کشور جلوگيري شود. ايشان از دانشجويان ميخواهد تمام سعي خود را براي رفع مسائل علمي مهم و مورد نياز کشور به کار گيرند و استقلال علمي و فرهنگي محکمي را پايهريزي کنند.
امام خميني دانشجويان را اميد امروز و فرداي امت اسلامي و امانتدار بزرگ آزادي و استقلال ميداند و از آنان ميخواهد از اين امانت بزرگ الهي بهخوبي نگهباني کنند. ايشان حضور در عرصههاي سياسي، همانند مشارکت در انتخابات را از ديگر وظايف دانشجويان ميداند و بر سهيمبودن دانشجويان در امور کشور همانند ديگر اقشار تأکيد ميکند.
ارتباط با امام خميني
با آغاز نهضت امام خميني در سال 1341 و مطرحشدن مسئله انجمنهاي ايالتي و ولايتي، بسياري از دانشجويان، امام خميني را در مبارزات سياسي، مرجع و رهبر قرار دادند و در پي اعتراض به آنچه رژيم پهلوي آن را انقلاب سفيد ميخواند، ارتباط عميقتري ميان دانشجويان و امام خميني برقرار شد. پس از قيام 15 خرداد 1342 و به دنبال دستگيري امام خميني بهتدريج محبوبيت ايشان در ميان دانشجويان بیشتر شد. با تبعيد امام خميني به ترکيه و سپس عراق، بخشي از دانشجويان از طريق نامه و اعزام نمايندگاني، ايشان را در جريان کامل آنچه در ايران روي ميداد قرار ميدادند و اين ارتباط در تداوم نهضت اسلامي ايران و پيشگيري از انحراف حرکتهاي دانشجويي نقش مهمي داشت. انجمن اسلامي دانشجويانِ خارج از کشور نيز پس از تبعيد امام خميني به عراق، ايشان را در فعاليتهاي فکري و سياسي خود مرجع و رهبر در نظر گرفت. وجه مشخصه دانشجويان و تشکلهاي دانشجويي پس از قيام 15 خرداد 1342، ارتباط آنان با روحانيان داخل و خارج از کشور بهويژه امام خميني بود.
دانشجويان با چاپ پيامها و نظرهاي امام خميني در خارج از کشور، ظلم و ستمهاي وارد بر مردم و روحانيان را به گوش مجامع و نهادهاي حقوق بشري ميرساندند. مهمترين اهداف امام خميني در ارتباط با دانشجويان، پشتيباني از مبارزات آنان و نزديککردن حوزه و دانشگاه به يکديگر و آگاهي نسل جوان تحصيلکرده و دانشگاهي به اسلام بود. يکي از پلهاي ارتباطي ميان دانشجويان و حوزه و نسل جوان، روحانيان شاغل در دانشگاه مانند آيات محمد مفتح و مرتضي مطهري بودند که به لحاظ داشتن روحيه گفتگو، به بحث ميپرداختند و پرسشهاي دانشجويان را بهدقت تحليل ميکردند و پاسخ ميدادند.
رژيم پهلوي از ارتباط امام خميني با دانشجويان بهشدت هراس داشت و تلاش زيادي ميکرد تا مانع اين ارتباط شود چنانکه اين شايعه که امام خميني نمايندگان دانشجويان را نپذيرفته، از جانب رژيم پهلوي و مخالفان نهضت اسلامي انتشار يافت و ازجمله مواردي بود که امام خميني به سرعت آن را تکذيب کرد و اقدامات اينچنيني را تلاش رژيم براي ايجاد نگراني و شکاف ميان ايشان و دانشجويان دانست. رابطه ايشان با دانشجويان در تمامي مراحل انقلاب اسلامي برقرار بود و حتي دانشجويان ايراني ساکن در کشورهاي اروپايي و غير اروپايي بارها به ايشان نامه مينوشتند و ايشان رهنمودهايي را در پاسخ آنان ميداد.
امام خميني همواره به رفتارهاي خصمانه رژيم با دانشجويان اعتراض ميکرد و اين رفتارهاي را نمونه نقشه استعمارگران براي نابودي دانشگاه و دانشجويان ميدانست و اطمينان داشت دانشجويان هرگز تسليم خواستهها و اهداف رژيم نخواهند شد. ايشان آگاهي و بيداري نسل جوان و روشنفکر را در دوره سياه ستمشاهي، نقطه روشن اميد ميدانست و به دانشجويان و جواناني که در سالهاي طولاني اختناق، در مقابل انواع شکنجههاي جسمي و روحي ايستادگي کردند و تسليم استبداد نشدند، درود ميفرستاد و در موارد متعدد از حضور فعال دانشجويان در عرصه مبارزه عليه رژيم پهلوي قدرداني کرد. در نگاه ايشان بسياري از دانشجويان مبارز از طبقات محروم و از امکانات رفاهي بيبهره بودند؛ اما قلبشان مملو از عشق به اسلام بود و در اين راه شهداي زيادي تقديم انقلاب کردند.
رابطه دانشجويان و روحانيت
امام خميني دانشجويان و روحانيان را دو قشر مهم براي مسائل کشور ميدانست که دو قطب حساس و نيروهاي متفکر جامعهاند و ضرورت پايداري آنان براي مسائل کشور لازم است. ايشان معتقد بود دشمن از اينکه روحانيان با دانشجويان متحدند بهشدت دچار وحشت شدهاست و تلاش زيادي ميکند اين دو قشر را از هم جدا کند؛ اما موفق به انجام اين کار نشدهاست؛ زيرا دشمن بهخوبي متوجه شده وحدت و همبستگي قشر روحاني و دانشجو موجب بسياري از پيروزيها در کشور و شکست برنامههاي آنان ميشود و وحدت ميان اين دو قشر همان اتحاد همه ملت است. ايشان براي حفظ وحدتِ اين دو قشر، تشکيل بسيج دانشجو و طلبه را يکي از ضروريترين تشکلها ميدانست.
امام خميني همراهي روحانيان و دانشجويان با ديگر طبقات اجتماعي براي يک هدف مشترک - يعني اسلام و تحکيم نظام جمهوري اسلامي ايران - را از برکات اسلام و انقلاب ميدانست که اين امر در رژيم پهلوي امکانپذير نبود. ايشان از دانشجويان و روحانيان ميخواست، بهرغم تلاش دشمنان، روابط معنوي و فکري خود را عميقتر کنند و در هر حال سعي کنند با هم به تفاهم و توافق برسند و با بهرهگيري از تجربيات و نيرو و اطلاعات يکديگر شرايط ترقي و پيشرفت کشور را فراهم سازند. پس از انقلاب فرهنگي زمينه همکاري دو نهاد حوزه و دانشگاه بيشتر شد. ستاد انقلاب فرهنگي در سال 1361 طرح دفتر همکاري حوزه و دانشگاه را تصويب و براي گرفتن تأييديه به امام خميني ارائه کرد.
آسيبشناسي
امام خميني از ديرباز يکي از آسيبهاي تهديدآميز دانشجويان را عدم شناخت صحيح اسلام ميدانست. به اعتقاد ايشان دشمنان با اغفال و فريب برخي دانشجويان، اسلام را عامل عقبماندگي و بدبختي آنان معرفي ميکنند و اين مسئله باعث ميشود دانشجويان تصوري غيرواقعي از دين داشته باشند و بهسادگي تحت تأثير تبليغات ضد اسلامي دشمن قرار بگيرند. به باور ايشان عدم شناخت درست از اسلام باعث رويآوردن دانشجويان به مکاتب انحرافي غرب ميشود و مبتلاشدن به اين وابستگي باعث تهيشدن فرهنگ از ماهيت اسلامي خواهد شد. البته ايشان علت اين ضعف شناخت را تنها متوجه دانشجويان نميدانست بلکه معتقد بود اگر مبلغان اسلام، اسلام واقعي را به همه جوانان و دانشجويان معرفي کنند، چنين اتفاقي رخ نميدهد. ايشان مهمترين هدف جهانخواران غربي و شرقي را هجوم به قشر فرهنگي جامعه ميدانست که از اين طريق نسلي کاملاً غربزده يا شرقزده تربيت کنند. ايشان گرايش به مکاتب انحرافي غرب و شرق و نيز وابستگي فکري و علمي دانشجويان را هرچند کوچک باعث نابودي قدرت تفکر ميدانست که در بلندمدت به نسلهاي بعد نيز سرايت خواهد کرد.
از نگاه امام خميني جدايي دانشجويان از روحانيت خطري بود که پيش از پيروزي انقلاب، دانشگاهيان را تهديد ميکرد و با پيروزي انقلاب، عوامل استعماري که همواره روحانيت را به شيوه نامطلوب به دانشجو معرفي کرده بودند، تمام تلاش خود را ميکردند تا وحدت فکري ميان اين دو قشر را از ميان ببرند. امام خميني يکي از آفات محيطهاي دانشجويي پس از انقلاب را وجود گروههايي در دانشگاه ميدانست که با هدف تخريب محيط دانشگاه و برهمزدن اوضاع کشور، اجازه تحصيل درست را از دانشجويان ميگرفتند. دراينباره امام خميني ضرورت تربيت اخلاقي، اصلاح و آموزش دانشجويان به دست افراد سالم در دانشگاهها، آشنايي دانشجويان و قشر جوان با مفاهيم اخلاقي و اسلامي در محيطهاي آموزشي را لازم ميدانست و تأکيد ميکرد تربيت و آموزش و تحصيلات دانشجويان در دانشگاهها بايد در راستاي مصالح کشور و خودکفايي باشد.
*مهمترين حرکت دانشجويي تظاهرات اعتراضآميز دانشجويان به سفر ريچارد نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا به ايران در شانزدهم آذر 1332 بود که منجر به کشته شدن سه دانشجو شد
*با آغاز نهضت امام خميني در سال 1341 و مطرح شدن مسئله انجمنهاي ايالتي و ولايتي، بسياري از دانشجويان، امام خميني را در مبارزات سياسي، مرجع و رهبر قرار دادند و در پي اعتراض به آنچه رژيم پهلوي آن را انقلاب سفيد ميخواند، ارتباط عميقتري ميان دانشجويان و امام خميني برقرار شد
*امام خميني دانشجويان و روحانيان را دو قشر مهم براي مسائل کشور ميدانست که دو قطب حساس و نيروهاي متفکر جامعهاند و ضرورت پايداري آنان براي مسائل کشور لازم است