مفهوم نوانديشي
نوانديشي به معناي بازانديشي در افکار و ديدگاههاي ديگران، به منظور دستيابي به آرا و نظريههاي جديد، به ويژه در حوزه دين، يک ضرورت است. بدين معنا که افراد به پژوهشها و نظريههاي گذشتگان اکتفا نکرده، درصدد باشند از طريق بازانديشي در افکار پيشينيان بر مبناي مقدمات يقينيتر و به کار بردن روش صحيحتر، به نتايج نو و جديد دست يابند. لذا، عنصر اصلي نوانديشي، تفکر و انديشه است که در صورت همراه بودن با دو شرط ابتنا بر مقدمات يقينيتر و به کار بردن روش صحيحتر، ميتواند منجر به نوآوري و توليد علم جديد گردد. از ديد انديشمندان مسلمان، اعتقاد به خاتميت پيامبر اسلام(ص) به معني لزوم تعهد به اسلام براي هميشه و پاسخگويي اسلام به نياز همه زمانها، مکانها و شرايط است. اين مهم ايجاب ميکند که نگاه اسلامي به هستي يعني عقيده، انديشه يا جهانبيني اسلامي و نيز ويژگي عمل اسلامي يعني فقه، شريعت و احکام، در هر زمان، مکان و شرايط به گونهاي تعريف و بازتعريف شوند که نهتنها در هر زمان، مکان و شرايط، قابل دفاع باشند، بلکه بتوانند پيشتاز و پيشرو انديشه و عمل انسانها قرار گيرند. از اين رو، بايد آموزههاي اصيل اسلام و روح آنها، بدون تغيير، تحريف و انحرافهاي پديدآمده در گذر زمانها و مکانها، شناسايي شده و اين آموزههاي اصيل با شرايط زمانها و مکانها تطبيق داده شوند و تحول و سازگاري يابند.
قلمرو
با تعريف فوق، قلمرو فعاليت نوانديشان مسلمان را ميتوان در محورهاي زير خلاصه کرد. 1. شناسايي عناصر اصيل اسلام و روح آنها و کنار نهادن عناصر غيراصيل 2. تفکيک آموزههاي فرازماني، فرامکاني يا همهزماني و همهمکاني اسلام (ثابتها) از آموزههاي موقت يا وابسته به زمان و مکان در ميان تعالیم اصيل (متغيرها) 3. شناخت ملاکها و مصالح مرتبط با هر آموزه يا حکم اصيل و نحوه بيان آن 4. شناسايي ويژگيهاي هر زمان، مکان و شرايط؛ 5. تطبيق ملاکها و مصالح مرتبط با هر آموزه يا حکم اصيل و نحوه بيان آن با ويژگيهاي هر زمان، مکان و شرايط 6. استخراج پيام، حکمي که متناسب با آن زمان، مکان و شرايط باشد.
با اين توصيف، نوآوري ديني يله و رها و بيضابطه نيست و در چاچوب مشخصي قدرت مانور دارد، لذا روشن است که مجتهد نوآور هرگز بر آن نيست كه از اصول ثابت اسلامى چشم بپوشد و يا به ساحت گذشتگان صالح، جسارت كند و دستاورد آنها را ناديده بگيرد؛ چه اينها خلاف ضرورت نوانديشي در چارجوب دين است و مورد منع و نهى شرع مبين نيز ميباشد. به عبارت ديگر، ثبات دين، غناى منابع فقه، توانمندى احكام اسلامى در اداره زندگى انسان و جامعه از گهواره تا گور، به بهترين وجه ممكن و مترقىترين شكل و در همه روزگاران، جاى انكار ندارد، بلکه معناى اجتهاد و نوآورى «كوشش در جهت فهم عميق و دقيق دين» خواهد بود نه بيشتر از آن. يا نوآورى در اجتهاد به معناي كارگيرى تمام توان در حدّ امكان، براى فهم سنت و قرآن و استنباط و استخراج احكام مطابق با شرايط زمان خواهد بود. لذا اجتهاد مشروع و بلكه لازم و ضرورى براي نوانديشي ديني، چيزى جز رجوع پياپى به منابع و دليلهاى شرعى و تلاش و دقت جهت برداشت نو و فهم جديد نيست. اين مهم، بدين معنا است که مقتضاى باور به استعداد و ظرفيت پايان ناپذير منابع احكام و دليلهاى شرعى، چون كتاب و سنت و لازمه مشروع بودن اجتهاد و ضرورت استمرار و باز بودن باب آن و پذيرش اصل خدشه ناپذير «ما من شىء الاّ و له اصل فى الكتاب والسنة» و ديگر اصول و مبادى مسلّم و ضرورى دينى، پايبندى به نوفهمى و نوآورى به معناى برداشت نو و فهم جديد از اين دليلهاى شرعى است.
نوانديشي به معناي درايت نو
از آنچه آمد روشن ميشود که نوآوري در دين، در حوزه کم و يا زياد کردن نقليات شرعي، يعني آيات و روايات نخواهد بود، چرا که اين دو منبع ديني صدها سال در مرآي و منظر عالمان دين پژوه بوده و به خوبي ثبت و ثبت شده و افزودن بر آن و يا کنار گذاشتن برخي از آنها، بدعت و تحريف در دين محسوب ميگردد. بلکه نوآوري به معناي درايت و تعقل جديد در آيات و روايات و برداشت روزآمد از آنها است. روشن است که همين آيات و روايات مضبوط، نياز به بازبيني و بازانديش دارد، زيرا چه بسا آيه يا روايتى كه ساليان سال، در ديد محققان و انديشهوران بوده و بارها و بارها قرائت و روايت شده و در همه كتابهاى روايى چاپ و نشر گرديده است، اما وقتى در كانون توجه و درنگ و تفكر مدقق و محققِ تيز هوش و باريك بين و با استعداد واقع مىشود، حقيقت و مطلبى را از آن برداشت مىكند و معنايى از آن مىفهمد و حكم و قانونى از آن كشف و استنباط مىكند كه كاملاً نو و بى سابقه است و تاكنون، به ذهن و فهم كسى نيامده است.
اساساً راز اين همه دعوت به درايت و بسنده نكردن به روايت در اسلام، اين است كه با درنگ و دقت و خردورزى و درايت در منابع غنى و ژرف دينى، راز حقائق شرعى، به اقتضاى نيازها و به تناسب تواناييها روشن شود. در منطق دين، هنر عالم دينى در درايت او، و ميزان دانش هر انديشهورزى، به اندازه فهم و درك اوست. حضرت امير(ع) در اين باره مىفرمايد: «كونوا دراة ولا تكونوا رواة. فان رواة العلم كثير و دراته قليل». و امام صادق(ع) نيز مىفرمايد: «حديث تدريه خير من الف ترويه». حديثى را بدانى بهتر است از هزار حديث كه روايت كنى «عليكم بالدرايات لا بالروايات»، وظیفه شما درايت است، نه روايت.
پس حقيقت اجتهاد، درايت است و درايت، يعنى براساس موازين علمى از آيه يا روايتى كه همواره در ديد ديگران بوده، حكم و قاعدهاى استنباط و برداشت شود كه نو و جديد و بىپيشينه باشد. ارزش اجتهاد به نو بودن و برداشت جديد از متون عميق و پايان ناپذير اسلامى است. ضرورت اجتهاد، براى كشف حقائق جديد و پرده بردارى از مسائل نو و بى سابقه است. هنر مجتهد، در نوآورى و آشكارسازى مسائل و بحثهاى ناگفته اسلامى است. و به گواهى خود اين دسته از روايات، ميزان در فقاهت، درايت اخبار است. چنان که براساس شواهد متقن و دليلهاى محكم، اجتهاد و فقاهت در طول تاريخ، همواره همراه با تحول و دگرگونى و آميخته با نوآورى بوده است. گسترش فقه، از يك دوره فشرده و كوتاه در كتابهايى چون مقنع و مقنعه، به مباحث و مسائل پرفروع و گسترده در كتابهايى مانند جواهرالكلام و مكاسب، خود گواه صادقى است بر اين ادعا. چرا که اساساً، آنچه كار مىبرد و تلاش و تكاپو لازم دارد، راه نارفته را پوييدن، مشكلات علمى را پاسخ گفتن، گرههاى علمى را با سرانگشت اجتهاد، قدرتمندانه گُشودن و درباره مباحث جديد به تحقيق پرداختن است. اگر برداشتهاى جديد و كشفهاى نو مجتهدان سخت كوش و باهوش از نصوص و متون دينى نبود و تنها مسائل كشف شده، بى كم و كاست، به طور مكرر، مورد بحث و بررسى قرار مىگرفت و علماى دين، براى فهمى نو از دين به پا نمى خاستند، ما امروز شاهد اين همه بالندگى در علوم اسلامى و پيدايش و رشد صدها، بلكه هزارها فرع و قاعده و مسأله جديد و نو پيدا نمىبوديم. بى گمان، گسترش بى وقفه علوم، از جمله فقه و اصول در حوزه اجتهاد و فقاهت، ميراث گرانبها و محصول پرارزش كوششهاى بى وقفه و خستگى ناپذير و پىگير مجتهدان نامور و نوانديش بوده و هست. در هر دوره و عصرى كه باب نوآورى، گشوده بوده، فقه و اصول، بيشتر گسترش يافتهاند و به هر اندازه كه اجتهاد از اين عرصه به دور مانده، فقه و اصول، از پيشرفت بازماندهاند و توان بر پاسخ گويى به مسائل نو پيدا نداشتهاند.
نوآورى نياز امروز
از مباحث فوق روشن ميشود که كشف مطالب جديد و فهم و برداشت از متون و نصوص دينى و گشودن باب تازه بر روى مسائل اسلامى، نه تنها در حوزههاي علميه مجاز است، بلکه يک نياز مبرم به شمار ميرود. چنان که امامخمينى به خاطر احساس همين نياز، بر ضرورت توجه به نقش تعيين كننده دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد، كافى نبودن اجتهاد مصطلح در حوزهها براى اداره جامعه پيچيده امروز، لزوم به دست گرفتن نبض تفكر جامعه، آمادگى براى پاسخگويى به نيازهاى نوبه نو اجتماع و عكس العمل مناسب نشان دادن در برابر حوادث واقعه و جلوتر از رخدادها، اسلام و فقه و فقاهت را پيش بردن؛ تأكيد و سفارش جدّى دارد. و شهيد مطهرى نيز، در نوشتههاى خود درباره حوزههاى علميه، فقه، اجتهاد و… با تأكيد بر حفظ قداست و قوتهاى حوزه علميه و اعتراف به ارزشها و نقش انكارناپذير فقه و اجتهاد در حراست از دين و معارف دينى از انحرافها و دست برد جاهلان و دشمنان و… نسبت به وجود يك سلسله نارساييها در حوزه و روش اجتهاد معمول، هشدار مىدهد و ميگويد: «بى شك ما از نظر فقه و اجتهاد، درعصرى شبيه به عصر شيخ طوسى زندگى مىكنيم. دچار نوعى جمود و اعراض از مواجهه با مسائل مورد نياز عصر خود هستيم. ما نمىخواهيم زحمت گام بردارى در راههاى نرفته را كه عصر ما، پيش پاى ما گذاشته، به خود بدهيم. همه علاقه ما اين است كه راههاى رفته را برويم و جادههاى هموار كوبيده را بپيماييم. و همو مىنويسد: «فكر اخبارى به كلى از بين نرفت. تا هرجا كه پيشروان اجتهاد در مبارزه با فكر اخبارى پيش رفتهاند، فكر اخبارى نابود شده و امّا آن جاها كه آن پيشروان گام ننهادهاند، هنوز جمود فكرى اخبارى، سيادت مىكند. اى بسا مجتهدين كه با مغز اخبارى، اجتهاد مىكنند».
آسيبهاي احتمالى
نهضت نوآوري و بازفهمي هميشه بيعيب نيست، بلکه تجربه نشان داده است كه هر حركت و انديشه اصلاح طلبانهاى كه به انگيزه اصلاح امور و ريختن شالوده و بنيان جديدى پاگرفته، دچار نوعى لغزش شده است. انديشه لزوم تحول و نوانديشى در حوزه دين و ضرورت نوآورى، از اين مقوله است و امكان دارد، دچار انحراف و لغزش بشود. لذا براى جلوگيرى از خطرها، يادآورى نكتههايى چند، ضرورت دارد.
1. چنان که اشاره شد، نوآوري بايد در چارچوب اصول شناخته شده ديني صورت گيرد و فراتر از آن، اگر نوآوري باشد، ديني نيست.
2. نوآوري و ارائه ديدگاهاي جديد در دين، شيوه شناخته شدهاي دارد که از آن به نام «اجتهاد»، ياد ميشود؛ خروج از متد اجتهاد و ارائه ديدگاهاي حدسي، گماني و ذوقي، ديدگاه ديني محسوب نميگردد.
3. يک نوآور ديني بايد مراقب باشد كه صرف مشترك بودن با برخى گروهها و فرقهها و افراد، در اصل انديشه و در لزوم يك حركت، تحت تأثير نوع نگرش و سمت گيريهاى ناسازگار با اصول اعتقادى فكرى و علمى خود قرار نگيريم.
4. چنان که يک نوآور ديني نميتواند تابع فضاي احساسي شده و براي خوشايند ديگران و يا براي طرح خود به عنوان قهرمان نوآوري هر نظري را ارائه نمايد.
5. اگرچه نوآوري و بازانديشي در ادله ديني يک وظيفه براي مجتهد است، اما نبايد فراموش کرد که صيانت از اعتقادات مردم و حراست از فرهنگ ديني مردم نيز يک تکليف شرعي است و سست کردن باورهاي مردم به مباني دين، عذاب الهي در پي خواهد داشت.
*نوانديشي به معناي بازانديشي در افکار و ديدگاههاي ديگران، به منظور دستيابي به آرا و نظريههاي جديد است
*حقيقت اجتهاد، درايت است و درايت، يعنى براساس موازين علمى از آيه يا روايتى كه همواره در ديد ديگران بوده، حكم و قاعدهاى استنباط و برداشت شود كه نو و جديد و بىپيشينه باشد
*كشف مطالب جديد و فهم و برداشت از متون و نصوص دينى و گشودن باب تازه بر روى مسائل اسلامى، نه تنها در حوزههاي علميه مجاز است، بلکه يک نياز مبرم به شمار ميرود
*اگرچه نوآوري و بازانديشي در ادله ديني يک وظيفه براي مجتهد است، اما نبايد فراموش کرد که صيانت از اعتقادات مردم و حراست از فرهنگ ديني مردم نيز يک تکليف شرعي است