آشوب هستهاي و معادله تسليم فراگيرتحليل مقاله اخير شاهزاده ترکي الفيصل. آبان 1404*ناجي الغزي پژوهشگر سياسي و اقتصاديترجمه صادق عباديشاهزاده ترکي الفيصل مقالهاي مهم در سايت The National نوشته است که نقطهاي تعيينکننده در گفتمان سياسي خليج فارس، بلکه در کل جهان عرب به شمار ميرود. چنين سخناني از شخصيتي در جايگاه شاهزاده ترکي – که پيشتر مقام امنيتي و ديپلماتيک بوده و فرزند ملک فيصل است – مقاله را از سطح يک ديدگاه شخصي به سطح پيامي راهبردي خطاب به دولتهاي غربي ارتقا ميدهد.آنچه او گفت نه واکنشي احساسي بود و نه تبليغاتي؛ بلکه نقدي منظم و ژرف به ساختار نظام بينالملل. محور سخنش اين بود که «راکتور ديمونا»در اسراييل تنها يک تأسيسات هستهاي نيست، بلکه شاهدي زنده بر سقوط اصل عدالت جهاني است؛ جايي که «نظام مبتني بر قواعد» به ابزاري براي تبعيض نژادي اتمي تبديل شده که ضعيفان را مجازات و قدرتمندان را محافظت ميکند.1- ديمونا؛ نماد فروپاشي مشروعيت هستهاي جهانيشاهزاده اشاره ميکند که اسرائيل داراي زرادخانه کامل هستهاي است، خارج از پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي (NPT) و بدون هيچ نظارت آژانس بينالمللي انرژي اتمي. اين نکته تازهاي نيست، اما تازگي در آن است که چنين سخني اينبار از زبان يک مقام رسمي خليجي و با صراحتي بيسابقه مطرح ميشود، آن هم همراه با دعوتي غيرمستقيم – اما بسيار خطرناک – به اجراي عدالت از طريق زور:«اگر در جهاني عادل بوديم، بمبافکنهاي B2، ديمونا را هدف ميگرفتند.»شاهزاده در اينجا فقط از اخلاق سخن نميگويد، بلکه از فروپاشي کامل حقوقي. وقتي به کشوري اجازه داده ميشود دههها نظام منع گسترش را نقض کند، بدون هيچ بازرسي يا مجازاتي، درحالي که ديگران فقط به خاطر فکر کردن به غنيسازي صلحآميز تهديد به بمباران ميشوند، يعني نظام بينالملل مرده است.2- جايي که قدرت حاکم است و عدالت غايبمتن مقاله – چه از زبان شاهزاده و چه در تحليل همراه آن – به لحظهاي خطرناک اشاره دارد: جهان، ديگر بر قانون استوار نيست، بلکه بر قدرت عريان. ديگر معياري وجود ندارد؛ فقط تسليم، رامسازي و استثناها.آمريکا در اين چارچوب هنوز ابرقدرتي نظامي است، اما از نظر اخلاقي و راهبردي سقوط کرده است. در واقع، طبق مقاله، آمریکا اکنون مانند يک «دولت ياغي» رفتار ميکند، نه رهبر «جهان آزاد». اين توصيف مهم است، زيرا گفتوگو را از انتقاد سياسي به سلب مشروعيت بينالمللي از آمريکا منتقل ميکند.3- هدف فقط ايران نيستيکي از هوشمندانهترين مقايسههايي که شاهزاده مطرح ميکند اين است:چرا سخنان ايران درباره «زوال اسرائيل» تهديدي وجودي تلقي ميشود، اما تهديدهاي مکرر نتانياهو از سال 1996 – 1375 براي نابودي نظام ايران، تهديدي متقابل محسوب نميشود؟اين فقط افشاي استاندارد دوگانه نيست، بلکه نشان دادن کارکرد واقعي تنش با ايران است: اين تنش، نه رويارويي مستقيم، بلکه ابزار رامسازي کل منطقه، بهويژه کشورهاي خليج فارس است.به تعبير شاهزاده، هدفگيري ايران نوعي اقدام تنبيهي نمادين است براي رساندن پيامي روشن: بازدارندگي هستهاي، انحصار اسرائيل است؛ و هر تلاش ديگري – حتي صلحآميز – با بمباران و تحقير روبهرو خواهد شد.4- خشونت ديپلماتيکدر اين بخش، لحن شاهزاده از گفتار آشکار به پيامهاي پنهان منتقل ميشود.وقتي ميگويد حمله به ايران با درخواستهاي مالي ميلياردي از عربستان همراه بوده است، در واقع آغاز مرحلهاي از باجگيري راهبردي را آشکار ميکند؛ جايي که «سلطه نظامي» به اهرمي براي کسب منافع سياسي و مالي از متحدان – نه دشمنان – تبديل ميشود.به بيان ديگر، هدفگيري ايران پيامي غيرمستقيم به کشورهاي خليج فارس بود:يا تسليم کامل در برابر رهبري جديد آمريکا–اسرائيل، يا نوبت شماست.5- اگر ترامپ عادل بود، ديمونا را ميزدشاهزاده در جملهاي جنجالي گفت: «اگر ترامپ منصف بود، ديمونا را بمباران ميکرد.»اين جمله ميتواند در رسانههاي غربي و اسرائيلي طنين بيندازد، زيرا افسانه مصونيت هستهاي اسرائيل را در هم ميشکند و کشورهاي خليجي را از جايگاه «تماشاگر» به جايگاه «ناظر جسور» ميبرد که چيزها را همانگونه که هست مينامد.اين جمله در واقع درخواست بمباران نيست، بلکه ميگويد: يا قواعد براي همه اجرا شود، يا هيچ قاعدهاي مشروعيت ندارد.6- هشدار از شکاف در اعتماد غربياز نکات نگرانکننده مقاله، هشدار شاهزاده درباره فرسايش اعتماد ميان حاکمان و مردم در پايتختهاي غربي است. او نمونه ميآورد از پيروزي «زهران ممداني»، نامزد مسلمان در نيويورک، با وجود مواضع ضداسرائيلي و ضدلابي صهيونيستي که دارد.اين تغيير در افکار عمومي غرب – در حمايت از فلسطين، شکستن ترس از لابيها، و افشاي دوگانگي گفتار رسمي - نيرويي بازگشتي دارد که بهزودي دولتهاي غربي را تحت فشار خواهد گذاشت. شاهزاده توصيه ميکند جهان عرب بايد بر اين موج سرمايهگذاري کند، نه اينکه صرفاً به روابط رسمي دولتها تکيه نمايد.7- پيام نهاييدر پايان، شاهزاده تأکيد ميکند که نظام منع گسترش سلاحهاي هستهاي، معناي خود را کاملاً از دست داده است. اين نظام به شمشيري در دست غرب بدل شده که فقط بر گردن دشمنانش فرود ميآيد، نه ابزاري براي حفظ توازن و جلوگيري از جنگ.در لحظه حقيقت، به اعراب چنين گفته ميشود:شما مادهاي انعطافپذير هستيد که بر حسب نياز شکل داده ميشويد.و پيام واقعي پشت حمله به ايران اين است:شما نيز در تيررس هستيد، و بازدارندگي حقي انحصاري براي اسرائيل است.اين مقاله، با وجود لحن آرامش، در لايههاي خود بذر نوعي عصيان سياسي خليجي عرب را در برابر الگوي کهنه ائتلاف با واشنگتن حمل ميکند. زبان تهديد نظامي، باجگيري مالي و مصونيت اسرائيل ديگر پذيرفتني نيست.صداي شاهزاده ترکي، صداي جرياني از نخبگان سعودي است که ديگر نميخواهند در برابر تحقير حاکميت ملي در ازاي «حفاظت» سکوت کنند.اين به معناي گسست کامل از آمريکا نيست، بلکه نشانهاي از بازتعريف رابطه و حرکت از وابستگي به توازن است.آنچه شاهزاده ترکي الفيصل در اين مقاله شجاعانه گفت، صرفاً نظر شخصي نبود، بلکه سندي راهبردي است که خطوط کلي مرحلهاي تازه را در روابط خليج فارس و غرب ترسيم ميکند، و ناقوس خطر را براي آشوب هستهاي قريبالوقوع به صدا درميآورد، اگر غرب همچنان به حمايت از استثناي اسرائيل ادامه دهد-به بهاي بيثباتي کل منطقه.*اگر در جهاني عادل بوديم، بمبافکنهاي B2، ديمونا را هدف ميگرفتند*وقتی به کشوري اجازه داده ميشود دههها نظام منع گسترش را نقض کند، بدون هيچ بازرسي يا مجازاتي، درحالي که ديگران فقط به خاطر فکر کردن به غنيسازي صلحآميز تهديد به بمباران ميشوند، يعني نظام بينالملل مرده است*جهان، ديگر بر قانون استوار نيست، بلکه بر قدرت عريان*آمریکا اکنون مانند يک «دولت ياغي» رفتار ميکند، نه رهبر «جهان آزاد»*چرا سخنان ايران درباره «زوال اسرائيل» تهديدي وجودي تلقي ميشود، اما تهديدهاي مکرر نتانياهو از سال 1996 – 1375 براي نابودي نظام ايران، تهديدي متقابل محسوب نميشود؟*بازدارندگي هستهاي، انحصار اسرائيل است؛ و هر تلاش ديگري – حتي صلحآميز – با بمباران و تحقير روبهرو خواهد شد*هدفگيري ايران پيامي غيرمستقيم به کشورهاي خليج فارس بود: يا تسليم کامل در برابر رهبري جديد آمريکا–اسرائيل، يا نوبت شماست*اگر ترامپ منصف بود، ديمونا را بمباران ميکرد*نظام منع گسترش سلاحهاي هستهاي، معناي خود را کاملاً از دست داده است. اين نظام به شمشيري در دست غرب بدل شده که فقط بر گردن دشمنانش فرود ميآيد، نه ابزاري براي حفظ توازن و جلوگيري از جنگ*در لحظه حقيقت، به اعراب چنين گفته ميشود: شما مادهاي انعطافپذير هستيد که بر حسب نياز شکل داده ميشويد