موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13217
هاشميان قرباني سکوت و بي‌حاشيه‌گيکارنامه هاشميان در پرسپوليس نه يک شکست کامل بود و نه موفقيتي چشمگير

هاشميان قرباني سکوت و بي‌حاشيه‌گيکارنامه هاشميان در پرسپوليس نه يک شکست کامل بود و نه موفقيتي چشمگير؛ وي نه به خاطر ضعف فني، بلکه به دليل پايبندي‌اش به اصولي متفاوت از فضاي پرهياهوي فوتبال ايران، قرباني شد.سرانجام آنچه مدت‌ها پيش پيش‌بيني مي‌شد رخ داد؛ باشگاه پرسپوليس شب گذشته رسماً از پايان همکاري با وحيد هاشميان خبر داد. خبري که بسياري از هواداران و کارشناسان از مدت‌ها پيش انتظارش را مي‌کشيدند، به‌ويژه پس از اظهارات صريح احمدي، رئيس کنسرسيوم مالک باشگاه درباره «لزوم تغييرات در کادر فني» که عملاً آغاز شمارش معکوس براي جدايي «هلي‌کوپتر» از نيمکت سرخ‌ها بود.با اين حال، زمان وقوع اين تغييرات شايد بيش از هر چيزي مورد بحث باشد؛ چراکه درست در مقطعي اعلام شد که پرسپوليس پس از هفته‌ها نوسان، به ثبات نسبي رسيده بود. بازگشت مصدومان و کسب پيروزي مهم مقابل ذوب‌آهن باعث شده بود ترکيب تيم به انسجام قابل قبولي برسد و اميد‌ها براي ادامه مسير افزايش يابد.از نگاه منتقدان، پرسپوليس تحت هدايت هاشميان فوتبال محتاطانه و بدون ريسک ارائه مي‌داد و با اين روند بعيد بود در کورس قهرماني باقي بماند. آنها معتقد بودند تيم در بُعد هجومي فاقد تنوع تاکتيکي بود و تغيير در کادر فني مي‌تواند روح تازه‌اي به تيم تزريق کند.در سوي مقابل، حاميان هاشميان معتقدند او هرگز فرصت کافي براي پياده‌سازي تفکراتش پيدا نکرد. ترکيب فعلي تيم براساس انتخاب‌هاي فني او بسته نشده بود و از نظر زمان، تنها 8 هفته براي شناخت و هماهنگي کافي نيست. ضمن آنکه نتايج پرسپوليس با وجود نوسانات، فاصله چنداني با صدر جدول نداشت و با اندکي صبر مي‌شد ثبات و موفقيت بيشتري ايجاد کرد.از ديد بسياري از کارشناسان، اخراج هاشميان تنها يک تصميم فني نبود؛ بلکه بازتابي از فضاي احساسي و پرتنش مديريتي در پرسپوليس است. شايد اگر او نيز مانند برخي مربيان داخلي از ابزار‌هاي رايج فوتبال ايران؛ از جمله جنجال‌هاي رسانه‌اي، حاشيه‌سازي در خط کنار زمين و حمايت‌هاي پشت‌پرده استفاده مي‌کرد، جايگاهش اين‌قدر زود به خطر نمي‌افتاد. اما هاشميان با همان منش آرام و حرفه‌اي خود، ترجيح داد مسير متفاوتي را طي کندهاشميان پس از انتخابش به عنوان سرمربي پرسپوليس، با توقعاتي همراه شد؛ توقعاتي که بر مبناي نااميدي عمومي از وضعيت کادرفني باشگاه شکل گرفته بود. او با شعار‌هايي مانند «هوادار فقط قهرماني مي‌خواهد» وارد اين مسئوليت شد و تأکيد داشت تيم بايد از آرامش و ثبات فني بهره ببرد، اما ورود او با چالش‌هايي که پيش‌بيني‌اش آسان نبود، همراه شد؛ تيمي که پيش‌تر با نتايج ناپايدار، مشکلات هماهنگي و فشار رسانه‌اي روبه‌رو بود و تمام آنها به هاشميان به ارث رسيد.در نهايت، شايد بتوان گفت کارنامه هاشميان در پرسپوليس نه يک شکست کامل بود و نه موفقيتي چشمگير؛ بلکه نمايانگر تلاش يک مربي حرفه‌اي در شرايطي دشوار بود. وي نه به خاطر ضعف فني، بلکه به دليل پايبندي‌اش به اصولي متفاوت از فضاي پرهياهوي فوتبال ايران، قرباني شد؛ مربي‌اي که مي‌خواست حرفه‌اي‌گري را جايگزين هياهو کند، اما نيمکت پرسپوليس مجال چنين تجربه‌اي را به او نداد.يا شايد يا به قول محمد بنا، سرمربي موفق تيم ملي کشتي فرنگي «اگر مافيا کنارت نباشد، قطعاً نتيجه نخواهي گرفت!»