اگر مقام و اشرافيت سوار آدم بشود، او را به هلاکت ميرساندبهرهاي از کلام امام خمينيامام خميني رضوان
اگر مقام و اشرافيت سوار آدم بشود، او را به هلاکت ميرساندبهرهاي از کلام امام خمينيامام خميني رضوانالله تعالي عليه سادهزيستي مسئولان و پرهيز از اشرافيت و کمک به رفع محروميت و ريشهکن نمودن فقر از جامعه را از آرمانها و ارزشهاي بزرگ الهي ميدانستند و همواره مسئولين را به حرکت در چنين مسيري توصيه ميکردند. ايشان سادهزيستي بخصوص براي مسئولين را از ارزشهاي مهم و دنيادوستي، حب جاه و مقام و مالاندوزي را مسبب دشواريهاي زندگي میدانستند. آنچه در ادامه مطالعه ميفرماييد، گزيدهاي از بيانات و سخنان آن پير فرزانه در زمينه لزوم تلاش دولتمردان براي فقرزدايي از جامعه و پرهيز از مالاندوزي و پرهيز از بيتوجهي به اقشار مستضعف و محروم کشور است.***... سرچشمه همه مصيبتهايي که ملتها ميکشند اين است که متصديان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعيان - به اصطلاح خودشان - از آنها باشد. و آنها اينطور هستند، اشراف و اعيان اينطور هستند که تمام ارزشها را به اين ميدانند که آنجايي که زندگي ميکنند بهتر از ديگران باشد، آن رفتاري که مردم با آنها ميکنند، رفتار عبيد با موالي باشد؛ تمام افکارشان متوجه به اين مسائل است. بايد حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شميران، در تهران، در کجا، تا اينکه بشود يک نفر آدم نخستوزير يا يک نفر آدم وزير کذا. و اينها وضع روحيشان، به حسب نوع، وضع روحيشان اينطور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت ميدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالي ميدانستند، به قدرتهاي ديگر ميدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفايي که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. اين وضع طبيعي اين است که يک قشر اشراف و اعيان - به اصطلاح خودشان - و مرفه به يک کشوري حکومت کنند و قابل اجتناب نيست اين. وقتي حکومت آنطور شد، ديگر نميشود اين را کسي خيال کند که قابل اين است که اين با مردم چه جور باشد. ميديدند آنها قدرتشان بيشتر است، خاضع بودند. هر جايي که توهّم ميکردند که به قدرتشان يک قدرت بالاتري يک صدمهاي بزند، مقابل او لنگ ميانداختند و همه جور تواضعي ميکردند؛ براي اينکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هرچه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم. اين يکي از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوري اسلامي را و متصديان امور اسلامي را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعيان و "سلطنه"ها و "ملک"ها و اينها قرار نداد. و اين اسباب اين شد و ميشود که وقتي که بناشد که يک اشخاصي زندگيشان يک زندگي عادي باشد و ارزش را در اين زندگي هم ندانند، ارزش را به ارزش انساني، ارزش اسلامي بدانند، ارزش اخلاقي بدانند، اگر يک حکومتي ارزشهايش اينطور ارزش باشد که ارزش اسلامي باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بکند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر ديدش اين باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نميتواند يک قدرت خارجي او را تحت تأثير قرار بدهد. هميشه قدرت خارجي براي اينکه بر مردم مسلط بشود، اين بالاتريها را ميترساند. آنها هم از باب اينکه تمام توجهشان به اين بود که در بين ملت قدرتمند باشند، داراي يال و کوپال باشند، آنها را تسليم ميشد براي اينکه به اينها ظلم بکنند. اين وضع طبيعي اينجور حکومت است و وضع طبيعي حکومتي که از قشر غير مرفه است، از خود اين مردم درست شده، وضع طبيعياش اين است که با مردم باشد و خدمت بکند و ارزش را ارزش جاه و مقام نداند. شما ميدانيد که در جمهوري اسلامي، مقامات آن معنا که در سابق داشت از دست داده. نه رئيس جمهورش و نه نخست وزيرش و نه ساير وزرايش اينطور نيست که خيال بکنند، خودشان خيال بکنند که ما يک مقام بالايي، والا مقام هستيم و ما "حضرت اشرف" هستيم و نميدانم کذا. اينجور نيست. آنها ميبينند که ارزششان در بينجامعه، در همه جا اين است که خدمت بکنند، خدمتگزار باشند، ارزش به اين است که به مردم حکومت بکنند. (صحيفه امام، ج16، صص443 و 444)توجه بکنيد که مقام، شمارا نگيرد. ارزش انساني انسان به مقام نيست، به اين نيست که من نخست وزيرم، من رئيس جمهورم، من رئيس مجلسم، من وکيل مجلسم؛ اينها ارزش نيست. ارزش انسان به اين است که توجه بکند که چه بايد در مقابل خداي تبارک و بندگان خداي تبارک و تعالي بکند، چه تکليفي انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا که از خدا هستند؛ اين ارزش است. مادامي که شما اين ارزش را حفظ بکنيد، ارزش اسلامي و انساني را حفظ کردهايد. و اگر از اين، انحراف حاصل بشود، شما هر مقامي پيدا کنيد؛ در علم بشويد بالاترين علما، در زهد هم هرچه ميشويد، بشويد، اما ارزش را از دست داده باشيد، شما نه پيش خدا ديگر ارزش داريد، نه پيش خلق خدا... من اميدوارم که شما همهتان همان طوري که سيره انبيا بوده است [باشيد؛] که سيره انبيا براي اين بوده است که در مقابل طاغوت محکم ميايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند؛ آن طوري که وقتي عرب وارد ميشود در مسجد رسولالله، ميگويد: کدام يکتان [رسول خدا] هستيد؟... تمام وابستگيها منشاش وابستگي است که انسان به خودش دارد. تمام وابستگيها از خود آدم پيدا ميشود. وقتي انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتي که مال خودش است، به نفسيت خودش، به وضعيت خودش، اين تمام وابستگيهايي که در خارج هم برايش پيدا ميشود، منشاش اينجاست. وقتي اين وابستگي باشد، اگر بخواهند برايش تحميل کنند، چون اين وابستگي هست، تحميل ميکند، قبول ميکند. وقتي ببينند يک چيزي با اين آمالي که دارد مخالف است، اگر نکند، يک وقت به هم ميخورد، اين خاضع خواهد شد. (صحيفه امام، ج16، صص450 تا 453)آن روزي که هر يک از شماها را ملت ديد که داريد از مرتبه متوسط ميغلتيد به طرف مرفه و دنبال اين هستند که يا قدرت پيدا بکنيد يا تمکن پيدا کنيد، مردم بايد توجه داشته باشند و اينطور افرادي که بتدريج ممکن است يک وقتي خداي نخواسته پيدا بشود، آنها را سر جاي خودشان بنشاند. اگر ملت ميخواهد که اين پيروزي تا آخر برسد و به منتهاي پيروزي که آمال همه است برسد، بايد مواظب آنهايي که دولت را تشکيل ميدهند، آن که رئيسجمهور است، آن که مجلس هست، مجلسي هست، همه اينها را توجه بکنند که مبادا يک وقتي از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد... مادامي که اين حد متوسط محفوظ است اين جمهوري محفوظ است و امکان مقابله نيست مابين قدرتهاي بزرگ با همچو دولتي؛ بخواهند کودتا کنند، با کي کودتا کنند؟ بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه با کي ميشوند؟ مواجه با يک ملتي ميشوند که همهشان از اين طبقهاي هستند که اين نهضت را به پيش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پيش بردند. آنها مطالعه امور را ميکنند و اقدام ميکنند... و آن روزي که ديديد و ديدند که انحراف در مجلس پيدا شد، انحراف از حيث قدرت طلبي و از حيث مال طلبي، در کشور در وزيرها پيدا شد، در رئيسجمهور پيدا شد، آن روز بدانند که علامت اينکه شکست بخوريم، خودنمايي کرده؛ از آن وقت بايد جلويش را بگيرند. رئيس جمهوري که بخواهد سلطنت کند به اين مملکت، خود مردم بايد جلويش را بگيرند... (صحيفه امام، ج16، صص21 تا 23)بايد توجه کنيد که همه متوجه شما هستند، لذا زي اهل علم خودتان را حفظ کنيد. درست مانند علماي گذشته ساده زندگي کنيد. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگيشان از سطح معمولي مردم پايينتر بود و يا مثل آنها بود. امروز سعي کنيد زندگيتان از زي آخوندي تغيير نکند. اگر روزي از نظر زندگي از مردم عادي بالاتر رفتيد بدانيد که دير يا زودمطرود ميشويد؛ براي اينکه مردم ميگويند ببينيد آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگي ميکردند، امروز که دارند و دستشان ميرسد از مردم فاصله گرفتند. بايد وضع مثل سابق باشد، بايد طوري زندگي کنيم که نگويند طاغوتي هستيم. (صحيفه امام، ج17، صص452 و 453)اگر انسان روحيهاش طوري باشد که سوار بشود بر هر مقامي که براي او پيش ميآيد و مهار کند او را، اين به سعادت نزديک ميشود و اگر روحيه ضعيف باشد و وقتي که به يک مقامي رسيد او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را ميبرد تا به هلاکت ميرساند. من از خداي تبارک و تعالي استدعا ميکنم که شما را موفق کند به اينکه خدمت بکنيد به اين خلق و همه کساني که دست اندرکار هستند، در هر جا، در مجلس هستند، در قوه قضائيه هستند، دولت هست، هرکس هست و همينطور قواي مسلح، اينها همه انشاءالله، موفق بشوند. و مايي که امروز در هجوم همه جانبه داخل و خارج هستيم و بحمدالله داخلش ديگر داخل آدم نيست، بله ما بايد دست به هم بدهيم و اين مملکت را نجات بدهيم. و اين اشخاصي که حالا هم باز يک فسادهاي دزدکي ميکنند، مثل دزدها که ميروند و يک چيزي برميدارند و فرار ميکنند، اينجوري نباشد... (صحيفه امام، ج15، ص76)اگر در ذهنتان بياوريد که من وزيرم و بايد مردم از من [اطاعت] بکنند بدانيد اصلاح نشديد. در ذهنتان حتي خلجان بکند، آقاي رئيسجمهور در ذهنش خلجان بکند که من شخص اول مملکت هستم و چه و کذا، اين اصلاح نشده است. خلجانش هم از شيطان است. اين خلجانش هم، او عمل نميکند اما در ذهنش اين خلجان را هم بيرون کند. و همينطور هر يک شماها خدمتگزار اين مملکت هستيد، خدمتگزار اين ملت هستيد و براي اين ملت هم شکرانه اينکه اين دست تعدي متعديها قطع شد و رژيم منحوس شاهنشاهي که از اول غلط بوده از بين رفت و مملکت دست شماها افتاد که از خود مردم هستيد و با خود مردم هستيد... شما همان نظرتان به اين باشد که تکليف شرعي الهي خودتان را که مقامي را داريد و بايد با اين مقام خدمت کنيد. اين آلت است براي خدمت به مردم، خودش چيزي نيست، اگر خدمت به مردم کرديد، مقام براي شما صلاحيت دارد و خوب است و اگر نشد مقام چيزي نيست. (صحيفه امام، ج15، صص124 و 125)اگر بخواهيد بيخوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع کنيد و ابرقدرتان و سلاحهاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئههاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نکند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ که خدمتهاي بزرگ براي ملتهاي خود کردهاند اکثر ساده زيست و بيعلاقه به زخارف دنيا بودهاند. آنها که اسير هواهاي پست نفساني و حيواني بوده و هستند براي حفظ يا رسيدن به آن تن به هر ذلت و خواري ميدهند؛ و در مقابل زور و قدرتهاي شيطاني خاضع، و نسبت به تودههاي ضعيف ستمکار و زورگو هستند. ولي وارستگان به خلاف آنانند. چرا که با زندگاني اشرافي و مصرفي نميتوان ارزشهاي انساني - اسلامي را حفظ کرد. (صحيفه امام، ج18، ص471)*ارزش انسان به اين است که توجه بکند که چه بايد در مقابل خداي تبارک و بندگان خداي تبارک و تعالي بکند، چه تکليفي انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا که از خدا هستند؛ اين ارزش است. مادامي که شما اين ارزش را حفظ بکنيد، ارزش اسلامي و انساني را حفظ کردهايد*اگر روزي از نظر زندگي از مردم عادي بالاتر رفتيد بدانيد که دير يا زود مطرود ميشويد؛ براي اينکه مردم ميگويند ببينيد آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگي ميکردند، امروز که دارند و دستشان ميرسد از مردم فاصله گرفتند. بايد طوري زندگي کنيم که نگويند طاغوتي هستيم*خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ که خدمتهاي بزرگ براي ملتهاي خود کردهاند اکثر سادهزيست و بيعلاقه به زخارف دنيا بودهاند. آنها که اسير هواهاي پست نفساني و حيواني بوده و هستند براي حفظ يا رسيدن به آن تن به هر ذلت و خواري ميدهند