موسسه فرهنگی و مطبوعاتی روزنامه جمهوری اسلامی

شماره 13201
وقتي دلسوزان فوتبال ايران خودي نيستند؛ نمايش مهوع مديران سابق در جايگاه طلبکارباورکردني نيست؛ اينکه

وقتي دلسوزان فوتبال ايران خودي نيستند؛ نمايش مهوع مديران سابق در جايگاه طلبکارباورکردني نيست؛ اينکه دلسوز فوتبال ايران، نه يک مدير ايراني بلکه يک مربي خارجي است. در چنين اوضاعي مديران سابق پرسپوليس و استقلال، يک عادت ديرينه دارند و بعد از اتمام دوران مسئوليت خود در رسانه‌ها حاضر مي‌شوند و طوري وانمود مي‌کنند که «بهترين» هستند اما ديگران مانع مديريت ايده‌آل او شده‌اند.به گزارش تابناک، يکي از عجايب فوتبال ايران هم اين است که جايگاه متهم و طلبکار به سادگي تغيير مي‌کند. خيلي هم زود اين اتفاق مي‌افتد و به‌نظر مي‌رسد قانون نانوشته‌اي وجود دارد که آنها روي فراموشکاري مردم و هواداران، حساب ويژه‌اي باز کرده‌اند.مديراني که هر کدام سال‌ها در نقش‌ها و سمت‌هاي مختلف حضور داشته‌اند و وقتي زمان دوري‌شان از اين عرصه فرا مي‌رسد، چنان اظهارنظر مي‌کنند که گويي پايه‌گذار باشگاه‌داري نوين در کشورهايي چون آلمان و اسپانيا بوده‌اند و از افرادي که جاي آنها روي صندلي مديريت نشسته‌اند ايراد مي‌گيرند.اين موضوع در خصوص مديران سابق دو باشگاه بزرگ پايتخت، بيشتر صدق مي‌کند. افرادي که به اندازه مديريت خودشان در کاستي‌هاي پرشمار فعلي استقلال و پرسپوليس سهم دارند و بخشي از مشکلات فعلي مربوط به سوءمديريت‌شان مي‌شود. اما آنقدر شيک و مجلسي، نسخه رهايي از اوضاع فعلي را مي‌پيچند که اگر در ايران زندگي نکنيد و پيگير فوتبال ايران نباشيد، از خودتان سؤال مي‌کنيد که چرا چنين پروفسورهايي در عرصه مديريت فوتبال، بيرون گود هستند!آخرين نمونه اين روال هميشگي هم به دوشنبه شب مربوط مي‌شود. علي‌اکبر طاهري و حجت کريمي به عنوان ميهمان‌هاي حضوري برنامه فوتبال‌برتر، به ارزيابي و بررسي شرايط فعلي دو باشگاه پرداختند و در ميانه‌هاي بحث هم افرادي چون فرشيد سميعي و علي خطير روي خط برنامه آمدند و به صورت تلفني مواردي را مطرح کردند که شايد صرفاً از لحاظ رسانه‌اي جذاب باشد. چرا که براي ميليون‌ها هوادار چندان مهم نيست که اين مدير عليه آن يکي افشاگري کند و بالعکس. آنچه براي مردم اهميت دارد اين است که سلسله مديراني در دو باشگاه بزرگ پايتخت آمده و رفته‌اند که تقريباً هيچ‌کدام عملکرد موفق و قابل‌ دفاعي ندارند. سؤال هوادار اين است که خود شما براي استقلال يا پرسپوليس چه کرده‌ايد؟سؤالي مهم اما بي‌‌پاسخ؛ چرا که اگر جواب‌هاي قانع‌کننده و کاملي براي اين سؤال وجود داشت، طبيعتاً الان نبايد حال و روز سرخابي‌ها چنين باشد. البته که اين مسئله، نقش‌آفرين‌هاي بيشتري از جمله رؤساي سازمان تربيت بدني و بعد از آن، وزرايي دارد اما بديهي است که مديران سابق دو باشگاه، تکه‌هايي از اين پازل نازيبا و پر از ايراد هستند.مرور بخش‌هايي از اظهارات و ادعاهاي افراد نام برده شده، مؤيد آن است که هر کدام خود را مديري توانمند و کاربلد مي‌دانند که سنگ‌اندازي و عدم همکاري، مانع موفقيت آنها شده است. فرشيد سميعي مي‌گويد که مديران سابق، او و نکونام را لاي منگنه قرار دادند و مدعي شد که اگر نبود، علي خطير همان روز اول عزل مي‌شد. خطير هم در پاسخ سميعي چنين واکنشي داشت: «بله دست شما درد نکند؛ سميعي در باشگاه استقلال کودتا کرد که نتيجه‌اش شد بدبختي اين تيم.» ازسويي تناقص در صحبت‌هاي مديرعامل اسبق استقلال هم جزوي از نمايش چند ساعته مديران در برنامه زنده تلويزيوني بود. حجت کريمي که سوم تير 1402 در يک استوري نوشته بود «ساپينتو معمولي و دائم‌الخمر بود»، دوشنبه شب (15 مهر 1404) گفت: «جوي درست مي‌کنند که انگار من با ساپينتو مشکل دارم.»البته اينها تنها بخشي کوچک از نمايش غيرواقعي ديشب است که در افراد حاضر در آن همچون ديگر مديران سابق پرسپوليس و استقلال، سعي کردند از خود چهره‌اي موفق و بي‌همتا در مديريت فوتبال‌مان ارائه دهند. با اين اوصاف، بخشي از صحبت‌هاي حجت کريمي، سرپرست پيشين باشگاه استقلال بسيار مهم است. جايي که او چنين روايتي از انتخاب سرمربي در زمان حضورش در باشگاه داشت: «رامون لوپز را براي سرمربيگري تيم به ايران آورديم و وقتي کمپ حجازي را ديد، گفت 5 سال عربستان بودم و 1000 زمين چمن ساختند؛ پولي که مي‌خواهيد به من بدهيد، زمين بسازيد و مربي ايراني انتخاب کنيد.»باورکردني نيست؛ اينکه دلسوز فوتبال ايران، نه يک مدير ايراني بلکه يک مربي خارجي است. مربي‌اي که مي‌توانسته مثل خيلي‌هاي ديگر بيايد و دلارهاي بي‌زبان را به جيب بزند و بعد از مدتي با شکايت به فيفا يا توافق با باشگاه، برود. فوتبالي که زيرساخت‌هاي آن صداي بزرگ و کوچک را در آورده، فوتبالي که تنها شاخصه حرفه‌اي شدن آن دستمزد بازيکنان است و فوتبالي که حتي مديران آن در صورت بهره بردن از منابع مالي زياد، باز هم نمي‌توانند کمکي به پيشرفت، توسعه و بهبود اوضاع کنند، نيازمند فعاليت افرادي چون «رامون لوپز» است.‌اي کاش مي‌شد مدير واقعي، کاربلد و دلسوز از خارج وارد کرد يا حداقل تفکر و ديدگاه چنين افرادي را به مديران و دست‌اندرکاران فوتبال‌مان تزريق کرد.