صفحه خبر: بسمالله الرحمن الرحیم «وَاَطِیعُواْالله وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ اِنَّالله مَعَ الصَّابِرِینَ» (انفال، 46) و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و با همدیگر نزاع و کشمکش نکنید چون سست و بیرمق میشوید و هیبتتان هم از بین میرود و صبر و مقاومت کنید و بدانید که خدا با صابران است. *** در سالهای اخیر گاهی برخی افراد ناآگاه و یا مغرض این گزاره را مطرح میکنند که مکتب قم چنین است و یا مکتب نجف چنان است و با این صغری و کبرای نادرست نتایج غلطی هم استنباط میکنند و عدهای ساده و نا آگاه هم باور میکنند که راه اینها از هم جداست گر چه هر دو حوزوی و شیعه اثنی عشری هستند! در پی دیدار پاپ با مرجع تقلید شیعیان در نجف، بخصوص این نغمهسراییها بیشتر شده و متاسفانه عدهای بر طبل اختلاف میکوبند و بعضاً حرمتشکنی هم میکنند و این دقیقاً همان چیزی است که دشمن مکار میخواهد تا از موضوعی تفسیر و القاء غلط بکند و بین دو ملت بزرگ ایران و عراق و حوزههای قم و نجف که دو بال جهان تشیع هستند، اختلافافکنی کند. ما برای اثبات بطلان این مطلب لازم است به سابقه حوزههای ایران و عراق نگاهی داشته باشیم و ببینیم که آیا واقعاً این حوزهها در ادوار مختلف تاریخی متفاوت بودهاند و هر یک مکتب جداگانهای محسوب میشوند و یا خیر این گزاره از اساس غلط و نادرست است. *لزوم توجه به دوران 250 ساله ائمه اطهار (ع) اولاً این نکته را متذکر میشویم که دوران 250 سال ائمه اطهار علیهمالسلام هیچکدامشان یکسان نیست و هر یک از آن ذوات مقدسه براساس شرایط زمان و مکان خود و مصلحتی که تشخیص میدادند عمل میکردند و ما چون آنها را «کُلّهم نور واحد» میدانیم عملکرد همه آنها را یکی میدانیم گر چه از لحاظ شکلی متفاوت هستند، ما نمیتوانیم بگوئیم که مثلاً حضرت امام حسن مجتبی(ع) صلح طلب بود و یا حضرت امام حسین(ع) انقلابی بود و یا امام سجاد(ع) فقط سرش در دعا و مناجات بود و یا امام باقر و امام صادق علیهمالسلام هم فقط اهل درس و بحث بودند! همه اینها یکی هستند یعنی اگر امام حسن(ع) هم در زمان امام حسین(ع) واقع میشد همان کار حضرت سیدالشهداء را انجام میداد و بالعکس و یا اگر امام حسین(ع) در زمان امام صادق(ع) واقع میشد همان کار حضرت صادق(ع) را انجام میدادند و بالعکس، شکلها به حسب ظاهر متفاوت است ولی ماهیت یکی است و هیچ فرقی با هم ندارند و ما اگر این معنا را بفهمیم بسیاری از مسائل برایمان حل خواهد شد. ما برایمان تمام ائمه اطهار واجبالاطاعه هستند و همه آنها حجت الهی بودهاند و عملشان براساس عصمت بوده است و هیچ اشکال و ایرادی را به نحوه عملکرد آنان مطلقاً وارد نمیدانیم. علمای بزرگ شیعه هم که جانشینان حضرت ولیعصر ارواحنا فداه در روی زمین هستند، سلوکشان تابع سلوک پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) است، آنان با استفاده از قرآن به عنوان منبع متقن وحی الهی و فرمایشات حضرات معصومین(ع) و با تعقل در شرایط زمانی و مکانی و رعایت مصالح عمومی جامعه اسلامی به راهکاری میرسند و بر آن اساس عمل میکنند. *خداوند از علماء عهد و پیمان گرفته که در برابر ظلم ظالمان به مظلومان سکوت نکنند ثانیاً این نکته را متذکر میشویم که اصول و قواعدی در آموزههای اهلبیت(ع) هست که هیچگاه یک عالم نمیتواند خلاف آن عمل کند و باید در همان خط سیری که ائمه(ع) ترسیم کردهاند رفتار کند، مثلاً امیرالمومنین علی(ع) میفرمایند: «وَ مَا اَخَذَالله عَلَى الْعُلَمَاءِ اَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ...» خداوند از علما عهد و پیمان گرفته که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند! (خطبه 3 نهجالبلاغه) و با باز حضرت در نامه 47 نهجالبلاغه میفرمایند: «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» یعنی همیشه دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. خوب اینها قواعد کلی است که در قرآن و آموزههای اهلبیت(ع) جهت حرکت و وظیفه علماء را مشخص کرده است و طبیعی است که عالمان تشیع همواره در همین چارچوب حرکت کردهاند، یعنی همواره پشت و پناه مردم مظلوم بودهاند و در مقابل ظالمان و ستمگران ایستادگی میکردهاند حالا اشکالش متفاوت است. *حوزه نجف در تقابل با استعمار انگلستان و فتوای جهاد آیتاللهالعظمی سیدمحمدکاظم یزدی حوزه نجف که سابقهای بیش از یکهزار ساله دارد، هیچگاه در مقابل ظلم و ستم خاموش نبوده است و همواره قیام و جهاد علمای این حوزه بر علیه ظالمان و مستکبران اظهر منالشمس بوده است که به نمونههایی از آن میپردازیم. در زمان جنگ جهانی اول که دول اسلامی مورد حمله قرار گرفت و قوای ایتالیا به لیبی حمله کرد و انگلیسیها به عراق و روسها و انگلیسیها با هم به ایران حمله کردند، آیتاللهالعظمی سید محمد کاظم یزدی از مراجع عظام نجف صاحب عروهالوثقی فرمان جهاد صادر کرد. در فتوای جهاد این مرجع بزرگ نجف چنین آمده است: «بسمالله الرحمن الرحیم در این ایام که دول اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب (لیبی) حمله نموده و از طرفی روسها شمال ایران را با قوای خود اشغال کردهاند و انگلیسیها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کردهاند و اسلام را در معرض خطر نابودی قرار دادهاند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی، مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روسی و انگلیسی از ایران هیچ فروگذار نکنند زیرا این عمل از مهمترین فرایض اسلامی است تا به یاری خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبیها محفوظ بماند. سید محمد کاظم یزدی». ملاحظه میفرمایید که این مرجع بیدار با فتوای خود چگونه از جهان اسلام اعم از شیعه و سنی دفاع میکند و عرب و عجم را بر ضد قوای دشمن به حرکت در میآورد و این فتوی نشان داد که حفظ کشورهای اسلامی چقدر برای علماء مهم است و آنان حتی در زمان غیبت حضرت حجت(ع) میتوانند فرمان جهاد صادر کنند. در زمان اشغال عراق در جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها علمای نجف و کربلا فتوای جهاد دادند و عده زیادی از مجتهدان بزرگ و طلاب در کنار عشایر غیور عراق از بصره و ناصریه و کوت تا نجف و کربلا و بغداد لباس رزم پوشیدند و با اشغالگران انگلیسی به جنگ پرداختند. در این جنگ آیتاللهالعظمی سید محمد طباطبایی فرزند بزرگ آیتاللهالعظمی سید محمد کاظم یزدی و برادرش سید محمود طباطبایی و آیتاللهالعظمی مصطفی کاشانی و فرزندش سید ابوالقاسم کاشانی، آیتاللهالعظمی محمد تقی خوانساری، آیتاللهالعظمی محمد حسین کاشف الغطاء، آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم و بسیاری دیگر از علماء در صف اول نبرد با انگلیسیها بودند. *فتوای میرزای شیرازی در تحریم توتون و تنباکو در جریان سفر سوم ناصرالدین شاه قاجار به اروپا، قراردادی استعماری با کمپانی رژی انگلستان بین دول ایران و انگلیس به امضاء رسید که براساس آن امتیاز تجارت توتون و تنباکو به کمپانی رژی واگذار شده بود و این موضوع در اصل با استقلال کشور ایران سازگاری نداشت و اقتصاد کشور را در اختیار غربیها میگذاشت، مرحوم آیتاللهالعظمی سید محمد حسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی که حوزه علمیه خود را از نجف به سامرا منتقل کرده بود، به محض اطلاع از این قرارداد استعماری نامهای به ناصرالدین شاه نوشت و او را به حفظ استقلال کشور و لغو این قرارداد فرا خواند که ناصرالدین شاه به این نامه پاسخی نداد و میرزای شیرازی هم گفته بود حالا که شما این قرارداد را باطل نمیکنید ما آن را باطل میکنیم و ناگهان فتوایی تاریخی صادر کرد که: «بسمالله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است. حرره الاقل محمد حسن شیرازی». به محض اینکه این فتوا به آیتاللهالعظمی آشتیانی از مراجع و علمای طراز اول تهران رسید، بلافاصله به دستور ایشان در یکصد هزار نسخه بازنویسی و تکثیر یافت و به تمام نقاط ایران رسید و آنچنان تاثیر گذاشت که حتی در حرمسرای ناصرالدین شاه، خدمه وی قلیانها را شکستند و توتون و تنباکوها را به آتش کشیدند! اعتمادالسلطنه در کتاب خاطرات خود از نفوذ فتوای میرزای شیرازی مینویسد که در آن زمان به تازگی در تهران میدان بزرگی برای مسابقه اسبسواری فراهم شده بود و هر روز حدود سی هزار نفر از جوانان به تماشای این مسابقه میپرداختند که بعد از فتوای میرزای شیرازی در این سی هزار نفر حتی یک نفر از جوانان حاضر به سیگار کشیدن نبود! اینکه میگویند حرمت مراجع عظام تقلید باید حفظ شود برای نقشآفرینی در چنین روزهایی است که کمر دشمن را با یک فتوی بشکند. *فتوای جهاد آیتاللهالعظمی سیستانی پس از اشغال پی در پی بخشهای وسیعی از کشور عراق که عمدتاً با تبانی آمریکاییها و بعثیها و برخی مسئولان محلی و با خیانت و خلع سلاح ارتش و محافظین شهرها و استانها انجام شد، به ناگاه مسئولان عراقی دیدند که کشور عراق با توطئه بزرگی روبروست و وهابیون و تکفیریها سپاهی به اسم داعش ایجاد کردهاند و اینها با جنایات وحشتناک و سربریدنها و خونریزیها درحال حرکت به سمت شهرها و عتبات عالیات هستند و بغداد هم در معرض سقوط است و هر چه دولتمردان عراقی به آمریکاییها التماس میکردند که به ما کمک کنید و جلو پیشرفت داعش را بگیرید که آنها جواب منفی میدادند و مشخص بود که برنامهریزی خودشان است و داعش و دیگر گروههای تکفیری توسط عوامل آنها در منطقه مانند سعودیها و دیگران سازماندهی شدهاند و قصد اشغال کل عراق را دارند. در این هنگام بود که دست یداللهی ظاهر شد و با یک فتوای جهاد آیتاللهالعظمی سیستانی تمام معادلات و برنامهریزی غربیها و صهیونیستها و وهابیهای سعودی به هم ریخت و میلیونها جوان آماده شهادت و حفاظت از شهرها و روستاهای عراق شدند و شهید بزرگوار قاسم سلیمانی و همرزم فداکار او شهید ابو مهدی المهندس تلاش بسیاری در ساماندهی و آموزش نیروها کردند و بالاخره با تلاش و کوشش و جهاد پیوسته، کل عراق را از سیطره داعش پاک کردند و در همین مدت کوتاهی که داعش برخی شهرها و روستاهای کردنشین، سنی نشین و یا شیعه نشین را اشغال کرده بود چه جنایاتی انجام داد و هزاران کودک و نوجوان را به شبکههای قاچاق انسان که صهیونیستها هستند فروختند و آنها اعضاء بدن آنها را به تاراج بردند و چقدر به نوامیس مسلمین بیحرمتی و تجاوز کردند و خلاصه هر کار پست و شیطانی بود اینها مرتکب شدند و لذا الان شهرها و روستاهایی که در اشغال داعش بودند قدر فتوای آیتاللهالعظمی سیستانی این مرجع هشیار و بیدار را بیشتر میدانند چرا که اگر این فتوی نبود آینده عراق کاملاً مانند پرچم داعش، سیاه میشد. حرکتهای جهادی در حوزه نجف منحصر به اینها نیست و اگر شرح مجاهدات علمای آن حوزه یکهزار ساله بخواهد تبیین شود کتابها باید نوشت، حالا چنین حوزهای که پیشگام در همه مبارزات ضد استعماری و استکباری بوده است را به حوزهای ساکت و خاموش متهم کردن جفا نیست! *نقش مراجع نجف در پیروزی انقلاب مشروطه ایران حتی پیروزی انقلاب مشروطیت در ایران مرهون حمایت مراجع ثلاثه نجف یعنی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب «کفایهالاصول»، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی بود که به مخالفت با مظفرالدین شاه قاجار پرداختند و از مشروطه خواهان حمایت کردند، آنها حتی شاه ایران را تکفیر و از سلطنت خلع کردند. آخوند خراسانی انقلاب مشروطیت را نوعی جهاد میدانست که میبایست همه مسلمانان در آن شرکت کنند و او شرکت همگان را در این امر واجب کرده بود. *سیر تطور حوزه قم، تلاشهای آیتاللهالعظمی حائری یزدی، آیتاللهالعظمی بروجردی و امام خمینی در بحث حوزههای ایران باید بگوئیم که قبل از قم مرکزیت حوزه تقریباً حدود سیصد سال از عصر صفویه تا اواخر قاجاریه در اصفهان متمرکز بود و البته شهرهای مهمی چون مشهد، شیراز، تبریز، یزد و همدان هم از حوزههای پرباری برخوردار بودند که شرح مجاهدتهای آنها لااقل از زمان مجلسیها در اصفهان و کبار علمایی که پدید آمدند و چه حرکتهایی داشتهاند، شرح و بسط مفصلی میطلبد که از حوصله این یادداشت دیگر خارج است و اما حوزه قم که قدمتی یکصد ساله دارد هم شرح و بسط مفصلی میطلبد، امّا اگر کسی به نقش آفرینی حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه و شرایط آن روزگار خفقان رضا خانی توجه کند متوجه میشود که این عالم بزرگوار با چه زحمتی و خون دلی این حوزه نوپا را حفظ و آبیاری کرد تا به رشد و کمال برسد. رضاخان قلدر در سال 1299 شمسی با کودتایی که توسط انگلیسیها حمایت میشد بر کشور ایران حاکم شد و این بعد از آنی بود که سه سال متوالی دولتهای روس و انگلیس مردم ایران را مانند «شعب ابی طالب» در گرسنگی و قحطی مصنوعی قرار دادند، آنان تمامی مرزهای غربی، شرقی - جنوبی و شمالی ایران را مسدود کردند و مانع از ورود هر کالا و مواد خوراکی شدند و حتی رذیلانه گندم و مواد غذایی موجود در شهرها را خریدند و مردم هم نمیدانستند که چه نقشهای برای آنان کشیدهاند و خلاصه قحطی سه ساله ایجاد کردند و از جمعیت 20 میلیونی ایران در آن زمان، 9 میلیون نفر در اثر گرسنگی و طاعون و وبای ساختگی آنها مردند و هنگامی که رمق ملت گرفته شد ظالمی مثل رضا خان را مسلط کردند. بعضی میگویند چرا وقتی مدرس را تبعید کردند علماء و ملت قیام نکردند! خوب کاملاً معلوم است آنها سه سال جان ملت را از گرسنگی گرفتند و 9 میلیون نفر از بین رفتند و آنهایی هم که باقی مانده بودند تاب و توان استقامت نداشتند خوب حالا در چنین شرایطی آیتاللهالعظمی میرزا عبدالکریم حائری حوزه قم را تاسیس میکند، رضا خان هم اهداف دشمنان و انگلیسیها را مانند کشف حجاب و قدغنی هر گونه عزاداری برای امام حسین(ع) و ممنوعیت لباس روحانیون را یکی پس از دیگری اجراء میکند. رضا خان حتی همسر خود را با همراهانش دستور میدهد به قم بیایند و در حرم حضرت معصومه (س) بیحجاب بچرخند و بگردند که با مخالفت مرحوم آیتاللهالعظمی شیخ محمدتقی بافقی روبرو میشود و خبر به گوش رضا شاه میرسد و بلافاصله با وزیر دربار به قم میآید و با چکمههایش وارد حرم حضرت معصومه شده و مرحوم آیتاللهالعظمی بافقی را شخصاً کتک میزند و چکمهاش را بر گردن او میفشارد بطوری که نزدیک بود جان بدهد و سپس او را به زندان میافکند و پس از چندی با وساطت آیتاللهالعظمی حائری یزدی او را آزاد ولی به شهر ری تبعید میکند و همانجا از دنیا رفت. حالا در چنین شرایطی که تاب و توان مقاومت برای ملت نمانده و حوزهها و علماء همه تار و مار شده و آیتاللهالعظمی حائری توانسته حوزهای را در قم سرپا کند، رضا خان خود اقرار کرده که چندین بار قصد داشته است حوزه قم را با خاک یکسان کند ولی دنبال بهانهای بود و مرحوم آیتاللهالعظمی حائری یزدی با صبر و حلم، نگذاشت رضا خان هیچ بهانهای برای چنین کار پیدا کند، حالا اگر کسی بگوید این حوزه قم چرا در آن موقع قیام نکرد؟! خوب طبیعی است شرایط مهیا نبود، علماء هیچوقت کار غیر عاقلانه انجام نمیدهند و برای هر کاری و حصول نتیجه محاسبه میکنند و در آن شرایط ایجاب میکرد آیتاللهالعظمی حائری با سکوتش حوزه قم را از گزند رضاخان حفظ کند تا این حوزه به رشد و کمال لازم برسد و طلابی را تربیت کنند و در حقیقت نیروی حوزوی انقلاب آینده امام خمینی را تامین نمایند و ملت ایران هم بتواند بعد از آن قحطیها و سختیها قدری خودش را بازسازی کند تا بتوانند در حمایت از علماء و روحانیت به میدان بیاید. رفتار حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی هم که مرجعیت عامه در جهان اسلام پیدا کردند با کمال ظرافت و رعایت مصلحتها و اولویتها بود و خود حضرت امام هم یکی از کسانی بودند که موجب هجرت آیتاللهالعظمی بروجردی از بروجرد به قم شدند و سالها این مرجع عظیم الشان و دیگر علمای بلاد تلاش کردند تا حوزههای علمیه سامانی بگیرد و مکتب تشیع در عالم اسلامی از مهجوریت در آمده و حتی الازهر مصر رسماً فتوا داد و مذهب شیعه را به عنوان یکی از مذاهب رسمی پنجگانه معرفی کرد. بعد از ارتحال آیتاللهالعظمی بروجردی و غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی حرکت امام خمینی و دیگر علما و مراجع در قم آغاز شد و در خرداد 1342 به اوج خود رسید و حدود 15 سال این حرکت انقلابی فراز و نشیب داشت تا بحمدلله به نتیجه رسید و نظام مقدس جمهوری اسلامی به بار نشست. خوب شما وضعیت اجمالی حوزه قم را در یکصد سال اخیر مشاهده میکنید، چه سیر تطوری دارد، حالا آیا درست است دچار افراط و تفریط بشویم و عدهای را متهم به بیتحرکی و صامت و راکد بودن و یا طور دیگر تفسیر کنیم و حال آنکه همه علماء در مقطع خود براساس تکلیف خود عمل کردهاند و ماجور هستند. بنابراین هیچ فرقی بین حوزه قم و نجف نیست، آنهایی که حوزه نجف را غیر انقلابی معرفی میکنند پس این همه فتواهای جهاد با کفار و استعمارگران را چه میگویند؟! *مبارزات آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم با حزب بعث عراق مرحوم آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم نیز که در زمان خود مرجعت عامه پیدا کرد با پیدا شدن حزب بعث با تمام وجود با آنها مقابله کرد و با فتوای: «الشیوعیه کفرٌ و الحاد» بزرگترین ضربه را به حزب بعث وارد کرد و تا وقتی هم زنده بود حزب بعث جرات خیلی از کارها را نداشت چون قدرت مرجعیت فراگیر بود و عشایر غیور عراق هم همه مقلد او بودند ولی از بعد از ارتحال ایشان به یک هفته نکشید که فشارها به حوزه نجف و ایرانیهای ساکن عراق شروع شد و به خوبی به یاد دارم که در آن زمان بعثیها بلندگو بر ماشین هایشان نصب کرده و به ایرانیها هشدار میدادند که یک هفته فرصت دارید عراق را ترک کنید که ما هم در همان زمان به ایران بازگشتیم. صدام و حکومت بعثی بعدها از کینهای که از آیتاللهالعظمی حکیم به دل داشتند تمام فرزندان و دودمان ایشان را شهید و آواره کردند، البته به دیگر علماء هم رحم نکردند، بسیاری از علماء را در زندانهای مخوف کشتند و جسدشان را هم تحویل ندادند و معلوم نیست بعد از انتفاضه عراقیها بر سر حضرت آیتاللهالعظمی خویی چه آوردند که مرموزانه در بیمارستان از دنیا رفت. در زمان جنگ اعراب و اسرائیل واکنشهای علماء و حوزه نجف را ببینید، بیانیه آیتاللهالعظمی خویی را در آن مقطع ببینید و بیخود صغری و کبری غلط برای خود نچینید و بعد هم نتیجه بگیرید که حوزه نجف سنتی است و انقلابی نیست! خیر آقا هر دو حوزه قم و نجف هم سنتی بودهاند به وقتش و هم انقلابی بودهاند به وقتش و سعی نکنید از هر فرصتی سوءاستفاده کنید و بین این دو حوزه کهن که مانند دو بال برای جهان تشیع هستند، افتراق ایجاد کنید! الا الیالله تصیر الامور مرتضی نجفی قدسی