استاد شهيد مرتضي مطهري
... انحرافاتي که براي فرد يا جامعه پيدا ميشود، دو نوع است؛ يکي انحرافاتي است که «ضد ارزش»ها در مقابل ارزشها ايستادگي ميکنند؛ مثل آن جا که ظلم در مقابل عدل، اختناق و خفقان در مقابل آزادي، خدانشناسي و بيبند و باري در مقابل عبادت و خداپرستي، سفاهت و حماقت در مقابل عقل، فهم و حکمت ميايستد.
ولي شايد بيشترين انحرافات بشر به اين شکل نباشد که ضد ارزشها در مقابل ارزشها ميايستند؛ چون زود شکست ميخورند. بيشترين انحرافات بشر به اين صورت است که،همانطور که دريا جزر و مد دارد، گاهي يک ارزش از ارزشهاي بشر، رشد سرطاني مانندي ميکند؛ به طوري که ارزشهاي ديگر را در خود محو ميکند. مثلاً زهد و تقوا يک ارزش است و يکي از معيارهاي انسانيت است؛ ولي گاهي ميبينيد يک فرد يا يک جامعه، آن چنان به زهد گرايش پيدا ميکند و در زهد محو ميشود که همه چيز براي او ميشود «زهد»؛ مثل انساني ميشود که فقط يک عضوش ـ مثلاً بينياش ـ رشد کند و عضوهاي ديگر از رشد باز بماند.
کمال انسان در تعادل و توازن است؛ يعني انسان با داشتن اين همه استعدادهاي گوناگون ـ هر استعدادي که ميخواهد باشد ـ آن وقت انسان کامل است که فقط به سوي يک استعداد گرايش پيدا نکند و استعدادهاي ديگرش را مهمل و معطل نگذارد و همه را در يک وضع متعادل و متوازن همراه هم رشد دهد، که علما ميگويند اساساً حقيقت عدل به«توازن» و «هماهنگي» برميگردد...
انسان کامل، صفحات 41 تا 43