غلامرضا بني اسدي
صداوسيما بارها مجموعه نمايشي يوسف پيامبر را پخش کرده و تازهترين نوبت پخش هم به پايان آمد اما ذهن هارا در آغاز اين سؤال قرار دادکه آيا اقتصاد و معيشت و رابطهاي که با ايمان دارد؟دريافت من و بسياري اين بود که اگر اقتصاد کشورت را درست و ظرفيتهاي ملک را احيا کنيدو اگر برنامهها را براي رفاه و آسايش و آرامش ملت به نتيجه برسانيد، مردم همان ديني را خواهند پذيرفت که شما مبلغ آن هستيدو همان خدايي را بندگي خواهند کرد که شما ميپرستيد. در قرآن خواندهايم و در اين مجموعه کثير النمايش هم ديديم که چون يوسف مصر را از قحطي نجات داد، فقرا را غني کردو بردهها را آزادي بخشيد، مردم هم به اين باور رسيدند که خداي يوسف تواناتر از خدايان معبد آمون است. در نهايت هم مردم همان خدايي را پرستيدند که يوزارسيف يا همان يوسفِ نبي گفته بود. به همان آييني درآمدند که دينِ عزيز مصر بود. اين حکايت را حکمتي است فرازماني و فرا سرزميني. هرجاي دنيا "الناس علي دين ملوکهم" زماني تحقق عيني و عملي پيدا ميکند که ملوک، به آباداني مُلک و آرامش ملت همت کنند. نجات ايمان و مُلک به هم گره خورده است. کليد گشايش هم آباداني است. تمام ساحتي و فراگير. اگر بالادستيها در رفاه باشند و ديگران گرفتار، اتفاقي که ميخواهيم نخواهد افتاد. براي روي دادن اتفاق مبارک دينداري و غيرت ورزيدن بر آن بايد دهها اتفاق در حوزه زندگي بيفتد که مردم آن را در زندگي خود لمس کنند. ملموس نباشد، گريز از مرکز و قهر با باورها ملموس خواهد شد. وقتي خبرهاي واقعي نسبت ميشتي مردم را ناتراز گزارش ميکند نميتوان به تزيين کلمات، مردم را جذب کرد. زماني که خط فقر، به گفته کارشناس روابط کار 55 ميليون تومان است و متوسط حقوقها در ايران حدود 17 ميليون تومان نميتوان مردم را پا به پاي خود برد. فاصله ما با مردم دقيقا به همين اندازه ميشود. اگر نزديکي شان را ميخواهيم بايد اين فاصله نجومي را کم کنيم. اگر فاصله دريافتي مردم با خط فقر بيشتر باشد، از ما هم بيشتر دور خواهند شد. اگر اين گسل، پُر شود، اگر معيشت مردم محترمانه و کريمانه مقدور شود، مساجد ما هم شلوغتر خواهد شد. در خيابان هم چيزي خواهيم ديد که به متر و معيار معرفت ديني نزديکتر است. يوسف اول نان مردم را تامين کرد بعد حرف از ايمان زد. اين قاعده را اگر بر عکس کنيد جواب نميدهد. به مسئولان محترم بايد گفت راه يوسف را برويد اگر مردم را در راه خدا ميخواهيد.