یادداشت مدیرمسئول
مجاهدی که سهم‌خواهی نمی‌کرد

صفحه خبر - تاریخ: 28-04-1399, 00:01

بسم‌الله الرحمن الرحیم
در اسفندماه 1358 در آستانه برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، حزب جمهوری اسلامی، روحانیت مبارز تهران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ائتلاف کردند و فهرست مشترکی برای معرفی کاندیداهای خود ارائه دادند. نام این ائتلاف را روزنامه جمهوری اسلامی «ائتلاف بزرگ» گذاشت و خبر آن را با همین تیتر به‌صورت برجسته‌ در صفحه اول چاپ کرد.
این ائتلاف که برنده انتخابات هم شد، در نتیجه صرفنظر کردن هریک از ائتلاف‌کنندگان از چند کاندیدای خود و پذیرش کاندیداهای اضلاع دیگر ائتلاف صورت گرفته بود. بدین‌ترتیب، حزب جمهوری اسلامی هم تعدادی از کاندیداهای خود را کنار گذاشت که یکی از آنها ابوالقاسم سرحدی‌زاده بود. همان روز که خبر «ائتلاف بزرگ» منتشر شد، در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بعضی از حذف‌شده‌ها، که همه از اعضای شورای مرکزی حزب بودند، زبان به اعتراض گشودند و حتی یکی از آنها از جلسه خارج شد و برای همیشه حزب را ترک کرد. همزمان، ابوالقاسم سرحدی‌زاده که تا‌ آن لحظه ساکت بود از اطاق جلسه بیرون رفت و همه‌ی ما فکر کردیم او هم در اعتراض به حذف نامش از فهرست کاندیداهای مجلس، از جلسه خارج شده است. بعد از مدت کوتاهی آقای سرحدی‌ برگشت و درحالی که جعبه شیرینی بزرگی در دست داشت، خطاب به حضار گفت: به سلامتی ائتلاف بزرگ بفرمائید شیرینی.
این حرکت اخلاقی، همه را مجذوب ابوالقاسم سرحدی‌زاده کرد و عظمت روحی او را که تا آن لحظه ناشناخته مانده بود به نمایش گذاشت. این، درس بزرگی برای همه به‌ویژه آن افرادی بود که به خاطر حذف شدن نامشان از فهرست کاندیداهای مجلس، بشدت معترض بودند و از اهانت به بانیان ائتلاف خودداری نمی‌کردند. جالب است که این افراد فاقد سابقه مبارزاتی بودند ولی سرحدی‌زاده 14 سال سابقه زندان به خاطر مبارزه علیه رژیم شاه داشت و به جرم فعالیت در «حزب ملل اسلامی» محکوم به اعدام و سپس زندان شده و از سال 1344 در زندان بود و با اوج‌گیری انقلاب آزاد شده بود.
این کار بزرگ، برای ما که شاهد عینی آن بودیم به معنای بی‌اعتنائی ابوالقاسم سرحدی‌زاده به مناصب حکومتی بود. او برخلاف دیگران، اهل سهم‌خواهی نبود.
سرحدی‌زاده از انقلاب طلبکاری نمی‌کرد و همیشه خود را بدهکار انقلاب می‌دانست. این ویژگی را در سال‌های اول انقلاب در بسیاری از افراد می‌توانستی پیدا کنی ولی هرچه زمان گذشت، روحیه‌ها تغییر کرد و سهم‌خواهی و طلبکاری کردن بیشتر شد. با گذشت زمان، خوبان رفتند و سهم‌خواهان و مدعیان و طلبکاران جای آنها را گرفتند ولی سرحدی‌زاده غیر از خدمت کردن به مردم به چیز دیگری نمی‌اندیشید. او وقتی نماینده مجلس یا وزیر کار دوران دفاع مقدس بود هم همان سرحدی‌زاده بی‌توقع بود.
اینکه در این سال‌ها مشکلات روزافزون می‌شوند و جامعه پر از مفاسد اقتصادی و اختلاس و حقوق‌بگیرهای نجومی و رانت‌خواران شده، بنیانی‌ترین علتش اینست که امثال سرحدی‌زاده که خود را بدهکار انقلاب و مردم می‌دانستند نه طلبکار، یا نیستند و یا بسیار نادرند. اینکه جنگ قدرت و بداخلاقی کسانی که در مصادر امور هستند و پست‌های کلیدی را در اختیار دارند مردم را خسته کرده، برای اینست که امثال سرحدی‌زادهِ اخلاق‌مدار از میان ما رفته‌اند و جای خود را به بداخلاق‌ها و تشنگان قدرت داده‌اند. اینکه در میان فعالان سیاسی از صبر و شکیبائی و گذشت، خبری نیست، برای اینست که امثال سرحدی‌زادهِ صبور و باگذشت دیگر نداریم. نمی‌دانم چه کرده‌ایم که خدا ما را به فراق خوبان مبتلا می‌کند! خدا خودش می‌داند که سرحدی از خوبان بود.
از سال‌هائی که سرحدی‌زاده به دلیل سکته مغزی، خانه‌نشین شد و کمتر در صحنه‌های فعالیت حضور پیدا می‌کرد، سالی دو سه بار او را می‌دیدم. او در سال‌های آخر عمر، باز هم همان سرحدی‌زاده سال‌های اول انقلاب بود، بی‌توقع و صبور و عاشق انقلاب اسلامی و وفادار به آرمان‌های امام خمینی، اما قلبی پر از غصه داشت، غصه رنج‌های مردم آنهم تا لحظه‌ای که با ایست قلبی به دیدار حق شتافت. من که نمی‌توانم باور کنم ایست قلبی سرحدی‌زاده، ناشی از غصه رنج‌های مردم نبود...